نامه ای سرگشاده به حسین محمدزاده نماینده مردم درگز در مجلس شواری اسلامی در مورد بناهای تاریخی و فرهنگی شهرستان درگز و عدم توجه مسئولین به این مسئله
قلم یاز: شهرستان درگز با هفت هزار سال قدمت تاریخی تکه پر افتخاری از مرز پر گوهر ماست. که همچون سرزمینمان پر از افتخارات و تاریخ و فرهنگ و گوهرهای سربلندیست. متاسفانه بدون هیچگونه تردیدی باید گفت امروز در سرزمین ما تفکری وجود دارد که می پندارد هرآنچه تاریخ و هویت تاریخی این ملت است در تضاد و تقابل با فرهنگ و منش دینی و فکری ملت مسلمان ایران خواهد بود و برای حفظ دین و آئینمان نمی توانیم اجازه دهیم سنبل های فرهنگ شاهنشاهی و تاریخی ایران وجود داشته باشند در صورتی که این یک اشتباه و تحلیل تنگ نظرانه به مقوله فرهنگ و اندیشه است. جامعه ایرانی می تواند به تاریخ خود افتخار کند و در عین حال دین و اندیشه و آئین اسلامی خود را حفظ کند. این دو اصلا با یکدیگر در تضاد نیستند و باید برای آن چاره اندیشید.
هر ملت و اجتماعی هویتی دارد. هویت در یک جامعه مسئله مهمی در وفاق اجتماعیست. ملت بی هویت چون ملتی از هم پاشیده و بی ارزش است و ارزش های یک جامعه انهایی نیستند که شکل گرفته باشند و توسط نخبگانش تعریف شده اند بلکه ارزش های یک جامعه آنهاییند که وجود و حضور دارند و تحت هزاران سال زیست اجتماعی به وجود آمده اند.
ارزش های جوامع در بخش های مختلف آن تقسیم بندی می شوند. ارزش های فکری و دینی، ارزش های اقتصادی، ارزش های تاریخی، و.... که هویت یک ملت - دولت را تشکیل می دهند.
در این بین یک نگاه در کشور امروز ما وجود دارد که می پندارد تمام این بخش ها و ارزش ها و دارایی هایش باید به یک نقطه و منشاء وصل شوند و در چهارچوب فکری ما ملت مسلمان باشد. اگر از مشکلات و نتایج سوء فراوان این نوع نگاه مدیریتی به اجتماع بگذریم این نگرش اولا ضدیت با وفاق و اتحاد اجتماعیست طوری که گویی تنها یک بخش فرهنگی و فکری جامعه حق زیستن دارد. دوما این عاملیست که در آینده خود بحران هویت و شخصیت را برای یک ملت به وجود خواهد آورد. امروز عده ای چنان سخن و عمل می کنند که گویی ما تا زمانی که عرب نشویم مسلمان نمی توان بود. این کشور و ملتش در تاریخ خود همچون گذشته قبل از اسلام اعراب و یا دیگر ملت ها، مسلمان نبوده است و ایمانی به توحید و ذات پروردگار نداشته است اما امروز برعکس، این ایمان در جان جامعه جان گرفته است. و این به این معنی نیست که ما گذشته ای که به لحاظ ایمانی و دینی قبول نداریم را در سطل زباله بیندازیم. خیر، ما می توانیم هر دو را با هم داشته باشیم. یعنی یک ایرانی می تواند در یک زمان هم مسلمان باشد و هم آریایی. یک ایرانی الاصل مسلمان شده پر از سربلندی تاریخی و ایرانی و همینطور مملو از عشق و ایمان و اندیشه های دینی اسلامی... این کلام خداوند است که می گوید قرآن بهترین قصه هاست اما این به این معنی نیست که هرچه قصه داریم به درد هیچ نمی خورد. مثال این اندیشه اقدام همان مردیست که بعد از فتح ایران بزرگترین گنجینه علمی جهان را که در کتابخانه های ایران بود به آتش کشید؛ چون ایمان داشت که قرآن بهترین کتابهاست. در صورتی که از پیامبر همین مردان شنیده بودیم که علم اگر در کجا و کجا باشد باید به دست مسلمانان فتح شود. اینکه قرآن بهترین کتاب ها و اندیشه هاست به این معنی نبوده و نیست که هیچ کتاب و قلمی به پوچ نمی ارزد.
در این باب می توان نوشته ها و سخن ها راند اما آیا کسی هست که به آن اهمیت بدهد؟
هویت تاریخی ما هرچه که هست بخشی از هویت ماست. ما با زندگی در قرن های متمادی به اینجا رسیدیم و امروز اکثرا در این اندیشه هستیم که دین ما اسلام بهترین و کامل ترین دین هاست و حتی بهترین الگو برای جهان بشریت است اما همینطور که گفته شد ما طی زندگی و گذشتن قرن ها اجتماع مشترک به اینجا رسیده ایم و هویت ما نمی تواند تنها امروز ما باشد. ملت ایران می توانند با نقد و فهم تمام زوایای قرن ها زندگی تاریخی خویش آن را نیز حفظ کند و با منطق پسندیده امروزش زندگی و پیش رفتش را ادامه دهد. و البته نادیده گرفتن تاریخ جامعه اصالتا امکان پذیر نخواهد بود و این مسئله تنها همان بحران هویت و سوء تفاهم های اندیشمندان را عمق و بسط خواهد بخشید.
امیدوارم که این مسئله مهم و اجتماعی و نه لزوما سیاسی بیش از پیش مورد توجه مسئولین و مدیران جامعه ی ما قرار گیرد و برای توجه بیشتر به آن همت مضاعف کنند.
اما در این بین ایجاد انگیزه و مسئولیت و حس وظیفه در بین نخبگان جامعه ای چون شهرستان درگز و یا سرزمینمان ایران امری مهم و لازم است. ای کاش تعداد جوانانی چون آقای پهلوان که در مورد شهرستانشان با جسارت و تعهد، احساس مسئولیت و اقدام می کنند بیشتر بود.
تا زمانی که آنچه درست می پنداریم را بازگو نکنیم چطور می توانیم انتظار داشته باشیم که اصولی مفید تر و منطقی تر بر جامعه حاکم شود
امروز در بخش های زیادی می بینیم که حتی خیلی از خواست ها و حتی هنجارهای اجتماعی ما با قانون اساسی کشورمان متفاوت است و قانون که باید یک میثاق ملی بین افراد یک جامعه باشد واقعا توان اجرا و حراست از خود را ندارد. که به عنوان مثال می شود به استفاده غیر قانونی اما همگانی مردم از ماهواره ها اشاره کرد. چیزی که مردم می خواهند اما قانون نه از آنجا آمده است که نخبگان، اهل قلم و یا حتی مردم در بیان خواسته های خود کوتاهی کرده اند و البته این شرایط به وجود آمده نقدی وارد بر مسئولین فرهنگی و سیاسی و اجتماعی شهرستان و کشورمان ایران است. یک کاستی مهم در جامعه که حتی مقام معظم رهبری هم بارها با طرح هایی چون کرسی های آزاد اندیشی به آن تاکیر فرموده اند. چیزی که در این جامعه کم است کانون ها فکر و اندیشه و کرسی های منطقی تبادل نظر و تبادل نقد است.
واما انگیزه نوشتن سطرهای بالا مقدمه ای بر انتشار یک اتفاق بود که به عقیده من اقدامی پسندیده و متعهدانه بوده است. یکی از جوانان شهرمان در موضوعات بالا نامه سرگشاده ای را به نماینده مردم درگز در مجلس شورای اسلامی آقای محمدزاده در وبلاگ خود منتشر کرده اند که درخواست انتشار آن در قلم یاز را داشتند. متن این نامه در ذیل به خدمت دوستان معرفی می گردد
به نام دادار دادگستر
جناب آقای حسین محمد زاده
- ۶ نظر
- ۱۸ دی ۹۱ ، ۱۸:۳۰