دل عرض و سما
چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۲:۴۴ ق.ظ
چه کنم دست خودم نیست دلم بی تاب است /// وقت آوارگی قافله ارباب است
پشت این حجره در بسته چه گفتی تو مگر
که صدای تو مفاتیح و دعا را سوزاند
بی حیا لحظه سختی که به تو آب نداد
با چنین کار دل عرض و سما را سوزاند
بس که در فکر رخ حضرت زهرا بودی
داغ آن صورت مجروح شما را سوزاند
شیشه عمر تو را هلهله ها سنگ زدند
این جوان بودن تو بود خدا را سوزاند
طشت ها تا که به هم خورد خودت می دیدی
خیزران روی لب خشک، حیا را سوزاند
بعد غارت شدن جسم غریبی دشمن
خیمه های حرم کرب و بلا را سوزاند
که صدای تو مفاتیح و دعا را سوزاند
بی حیا لحظه سختی که به تو آب نداد
با چنین کار دل عرض و سما را سوزاند
بس که در فکر رخ حضرت زهرا بودی
داغ آن صورت مجروح شما را سوزاند
شیشه عمر تو را هلهله ها سنگ زدند
این جوان بودن تو بود خدا را سوزاند
طشت ها تا که به هم خورد خودت می دیدی
خیزران روی لب خشک، حیا را سوزاند
بعد غارت شدن جسم غریبی دشمن
خیمه های حرم کرب و بلا را سوزاند
- چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۲:۴۴ ق.ظ