اخبار شهرستان درگز | Dargaz City News

شهرستان درگز در شمال شرق ایران و دارای طبیعتی زیبا و بکر است که تاریخی کهن و با ارزش دارد

اخبار شهرستان درگز | Dargaz City News

شهرستان درگز در شمال شرق ایران و دارای طبیعتی زیبا و بکر است که تاریخی کهن و با ارزش دارد

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کیانوش انصاری» ثبت شده است

با حادثه ای که اخیرا در ساختمان بسیار قدیمی و تاریخی پلاسکو با آتش‌سوزی و سقوط آن رخ داد یک بار دیگر احساسات همه مردم ایران جریحه دار شد و باید این اتفاق را به همه ملت ایران تسلیت گفت.

و اما همین الان که در حال نوشتن این متن و مشاهده تصاویر حادثه دردناک ساختمان پلاسکو هستم به همراه خانواده مهمان یکی از دوستان عزیزم هستم. بسیار جالب و خواندنی خواهد بود اگر عکس العمل کودک این خانواده را برایتان بنویسم. کودکی که با حرفهایش اشک را از چشمآن من و همسرم و پدر و مادرش سرازیر کرد. نوجوانی که هنوز به مدرسه نمی رود و با گوشی پدرش در کانال های تلگرامی عکس گریه ها و ناله های آتشنشان ها را می دید به یک بآره زیر گریه زد و حرفهایی گفت که بلکل از سن و سالش بسیار بعید بود. یاد فیلم چند روز پیش در فضای مجازی افتادم که از گریه شدید کودکی گرفته شده بود که با زبان شکسته خودش نامی را به زبان می آورد: "رفسنجانی مرد" و گریه می کرد و شیون می زد. جدای از اینکه کودکان به شدت از جامعه و اطرف خود تاثیر می پذیرند وجود فضای مجازی و ارتقا آگاهی مردم و شرایط جدید بین المللی و جهش و توسعه سیاسی بسیار بالا در جامعه ایرانی و گردش اجتناب ناپذیر آزاد و بسیار سریع اطلاعات و اخبار در جامعه و... همگی باعث می شوند نسل من با نسل بعدی بسیار آگاه و فوق العاده رو به رو شود. نسلی که از نظر آگاهی و انتظار و کنش دارای پختگی بی بدیلی خواهد بود.

دوست دارم فقط چند جمله از زبان این کودک را برای شما نقل کنم. وقتی به گوشی پدرش عکس ها را میدید با بغض عکس ها را به بقیه نشان میداد. و بلاخره به یکباره با آغوش گرفتن مادرش شدیدا زیر گریه زد شروع به گفتن حرفهایی کرد که هم از سن و سالش بعید و هم غم انگیز بود. چند جمله به همراه گریه این کودک را ببینید: چرا مردم ما اینهمه بی امکانات هستند؟ چرا باید نتونیم یک آتیش خاموش کنیم؟ چرا پارازیت ها برای ما سرطان زا هستند و تو کاری نمی کنی؟ (با عصبانیت خطاب به پدرش) چرا مردم ما فقیرن اما تلویزیون چیزی نمیگه؟ چرا همش از مردم کشورهای دیگه می گن؟ چرا ما نباید راحت زندگی کنیم؟ اون آتیش نشانی که مرده اسم باباش چیه؟ چرا دولت کاری نمی کنه!!!!!! چرا بچه ها باید زمستونا کار کنند و توی آتیش بسوزن؟ (انگار از خبر سوختن کودکان کار در چند روز پیش ترسیده بود و خودش را جای آنها گذاشته بود ) و کلی سوال و حرف که یادم نیست و کودکی با زبان ناقص خودش و با اشک شدید و ناله های بی تقطیع پشت سر هم تکرار می کرد و گریه می کرد. اصلا فکرش را هم نمی کردم برای کودکی چون او اصلا این انتظارات و مفاهیم وجود داشته باشد. اما اینطور که پیداست نسل آینده نسلیست که نه تنها اصلا شبیه ما نیست بلکه به شدت از ما طلبکار و ناراحت خواهد بود.

تشکر از یک مسئول و نقدی با دیگران

در این چند ساله یکی از نقد های من به برخی از مدیران این بوده که به هر دلیلی بعضی ها به دنبال به قول خودشان دردسر نمی گردند. پویایی و خلاقیت و انجام سیاست ها و برنامه های فراتر از میز یک مدیر که باید اولین ویژگی کاری یک مسئول سازمان باشد این روزها متعارف واژه ی دردسر برای برخی مسئولین شده و خود به خود در بسیاری از ادارات و بانک ها ومدیریت های کلان شهرستان و... مدیریت توسعه محور تبدیل به مدیریت روزمره و پشت میز نشین شده است و کسی خود را به زحمت نمی اندازد که از پشت میزش و اتاق مدیریتش چند قدمی بیرون آمده و برای حل مشکلات مردم و تسهیل تلاش های آنها قدمی فراتر از کاغذ بازی ها بردارد. راستش این موضوع برای یکی مثل بنده که بعد از روی کار آمدن دولت دکتر روحانی بیشتر نظاره گر رفتار مدیران هستم تبدیل به یک درد دلی ناگفته شده است.

چند روز پیش پیرو دستور نماینده محترم جهت حمایت از سیب میانکوه و هماهنگی های ایشان با گمرک لطف آباد جهت بررسی صادرات این محصول به همراه مدیر دفتر نماینده محترم جناب علیمرادی افتخار حضور در جلسه ای با حضور مدیرکل محترم گمرک جناب کریمی و چند تن از کشاورزان منطقه میانکوه را داشتم.

در راه با خودم فکر می کردم آیا ممکن است مدیرکل اصلا به سیب میانکوه فکر کند قطعا او هم مثل بقیه راه و چاه قانونی را آموزش می دهد و با کلی ژست مدیریتی و کلمات لفظ قلم بنده خداها را راهی خواهد‌ کرد و ماهم هیچ نتیجه ای نخواهیم گرفت. راستش اصلا تجارت سیب میانکوه به مدیرکل گمرک ربطی هم ندارد چه بسا دخالت ایشان در این امور واقعا برای ایشان تبعات هم داشته باشد اما انتظار صحیح از یک مدیر در سیستمی با این همه شهید و آرمانگرایی همین است که فراتر از زحمت کار ، به خیر عمومی اش فکر کند. وقتی که وارد اتاق ایشان شدیم دیدم قبلا به فعالین گمرک که در امور صادرات فعال هستند نیز زنگی زده و از ایشان هم دعوت کرده تا برای پیگیری های اجرایی در همان لحظه آماده باشند. جلسه آنقدر رنگ و بوی اجرایی داشت که اصلا فکرش را نمی کردم. آنقدر ایشان شکسته نفس و با خنده و دوستی با کشاورزان و اعضای جلسه صحبت می کردند که همه احساس می کردند که یکی از دوستانشان در کنارشان نشسته. و بلاخره اینکه برای فقط چندمین بار در عمرم یکی از مسئولین را دیدم که با انرژی فوق العاده و عملگرایانه با کارش و حتی با جوانب کارش رو به رو می شد و نه تنها پشت میز و کاغذها اسیر نبود بلکه افق دید مدیریتی اش بسیار بسیار وسیع تر از روز مره گی ها بود و چانه زنی های امور را خودش به جای کشاورزان و خودش به جای بازرگان ها انجام میاد و نهایت تلاشش رفتن سالم محصول درگز به کشور همسایه بود... تا جایی که فقط مسائل مالی کار با خود طرفین ماند. ایشان حتی قرار گذاشتند که فورا برای بازدید به منطقه میانکوه بروند و... بلاخره چند روزی هست قصد دارم تشکری بنویسم و به عنوان یک شهروند بگویم که ای کاش همه مسئولین همین روحیه را داشتند. به راستی در این شهرستان تا کنون شورایی برای برنامه ریزی توسعه و رشد اقتصادی و همه جانبه تشکیل شده و اگر بوده که فکر نکنم باشد چه دست آوردی داشته؟ کار در شهرستان ها شده حفظ امنیت و نان و آب و... اصلا در حوزه اجتماعی در شهرستان درگز چه کار شده است؟ و چه کسی مسئول است؟ امیدوارم روزی برسد هر مدیری شعاع مدیریتی خودش را نه چهارچوب اتاق مدیریتی که تمام شهرستان خود ببیند.

با تشکر قلبی از جناب کریمی عزیز و همه مسئولینی که دل در بند رشد و تعالی این مردم محروم دارند.

خداوند حفظتان کند.

کیانوش انصاری 4 مهرماه 1395

از ناحیه استخر پارک ملت شهرستان درگز می توان به عنوان یکی از زیباترین مناظر شهرستان یاد کرد و آن را یکی از بهترین مکان ها برای استراحت خانواده ها در هوای خنک غروب به بعد و یا ورزش های صبحگاهی دانست. اما به دلیل عدم رسیدگی شهرداری محترم شهرستان این مکان مجهز به روشنایی امنیت و پاکیزگی نیست و از امنیت و امکانات لازم نیز محروم است. اخیرا مشاهده شده این مکان به شکل حیرت انگیزی تبدیل به جنگل خارها و آشغال ها شده است با مشاهده شرایط این مکان تصمیم گرفتم تا با انتشار فیلم و تصاویر آن یادآوری کرده باشم که ما مردم درگز با تمام محرومیت و نجابتمان حقوقی داریم و پیگیری و یادآوری این حقوق کمترین کاریست که می توانیم در قبال منتخبین خود داشته باشیم.

به امید توجه مسولین محترم

کیانوش انصاری

جمعه 25تیر1395

 

 

 

لینک ویدئو در سایت آپارات: http://www.aparat.com/v/pS51n

بسم الله الرحمن الرحیم

نامگذاری آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان روز جهانی قدس از دستاوردهای سترگ انقلاب اسلامی و برکات عظیم نگاه راهبردی و دور اندیشانه حضرت امام خمینی (ره) نسبت به محیط منطقه‌ای و جهانی و نیازهای اساسی و حیاتی جهان اسلام به شمار می‌رود.

روزجهانی قدس، نماد تقویت فرهنگ بی امان مبارزه با صهیونیسم جهانی و روز حمایت  بی دریغ از مردم ستمدیده و رنج کشیده فلسطین و همه ملت های مظلوم و تحت ستم جهان می باشد و به عنوان میراث و یادگار حضرت امام (ره) آن مجتهد و رهبر متقی ، روز بیداری امت اسلام، و اینک روز نمایش قدرت سرزمین عزیزمان ایران است، تجمع روز جهانی قدس در سراسر دنیا امروزه بعنوان نمادی برای یک عزم جهانی در جهت عدالت خواهی و آزادی طلبی ملت ها تبدیل شده است، در این روز دشمن صهیونیستی برخود خواهد لرزید و افکار عمومی جهان از پیش بر ماهیت ضدبشری آن پی خواهد برد.

روز قدس، روز آزمون بزرگ و مهم امت پیامبر اعظم (ص) و یکایک آزادیخواهان و ظلم‌ستیزان عالم است. این روز را می توان تبلور شعله‌های بیداری، مجاهدت و آزادیخواهان مسلمان و همینطور پشتوانه ای سربلند برای مجاهدان جبهه مقاومت علیه صهیونیست بین‌المللی دانست.

راهپیمایی روز قدس امسال از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و پیام ما در این راهپیمایی تقویت روحیه مقاومت، ‌استقلال‌خواهی و استکبارستیزی و وحدت همه گروه‌ها در امت توحیدی مسلمان است.

حامیان دولت تدبیر و امید و جبهه اعتدال در شهرستان درگز ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات برای همه مسلمانان و ملت فهیم شهرستان محروم درگز همه همشهریان گرامی را به شرکت گسترده در راهپیمایی روز جهانی قدس دعوت می‌کند. به امید آزاد سازی قدس شریف و افراز هرچه بیشتر پرچم عدالت خواهی و ظلم ستیزی

جبهه اعتدال شهرستان درگز

شورای حامیان دولت تدبیر و امید شهرستان درگز

با سلام و احترام به پیشگاه تاریخ پر آوازه و پر افتخار مردم فهیم شهرستان درگز و درود بی پایان به تمامی آزادمردان شهید این خاک.

این حقیر به خاطر مسئولیتم به عنوان رییس ستاد حامیان رییس جمهور در شهرستان درگز به برخی اطلاعات و آمار و مسئولین دسترسی دارم و گاهی سکوت را غیرقابل امکان و برخی رفتارها را توهین به شعور همشهریان عزیزم می بینم. در امتداد رسالت و حقی که بر دوش تک تک مردم این شهر در پیوستگی با دیگر همشهریان است گاهی باید گفت و دانستن را حق ملت دانست.

انسان، از دیدگاه قرآن و سنت، باید مسیر کمال را که ایمان و اخلاص و عمل صالح لازمه ی آن است بپیماید. وی، در مقابل اموال خصوصی و عمومی مسئول است و باید حقوقی را، در مراحل تولید و توزیع و مصرف، همه جا، رعایت کند. عدالت اجتماعی و توازن اقتصادی و استقلال و حداکثر کارایی، از اهداف عمده ی جامعه اسلامی است. هر فرد مسلمان، باید برای رشد و گسترش این اهداف، در حد توان خویش گام بردارد.این همه، حاصل نمی گردد مگر با ضد ارزش ها نیز مبارزه شود.لازمه تحقق این وظیفه، شناخت دیدگاه اسلام و دستورهایش در این باره، است.عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت امیر المؤمنین علیه السلام از برترین نمونه هایی است که در آن، اهداف اقتصاد اسلامی پیاده شد و نظام اقتصادی، به صورت سازمان یافته، در جامعه تشکیلاتی پیدا کرد.انفال و زکات و خمس و خراج و... از اموال دولت محسوب شد و حفظ آن به نفع جامعه اسلامی، بر کارگزاران حکومتی، امری ضروری شناخته شد. عهد نامه ای که حضرت علی علیه السلام در دوران خلافت خویش برای مالک اشتر تنظیم کرده، نمونه ی کامل این رفتار بخردانه ی امام مسلمین، در مقابل بیت المال و نظام اقتصادی جامعه اسلامی است. اینک که ما نیز پس از چهارده قرن، مدعی حکومت اسلامی هستیم، باید با به کار بستن احکام اسلامی، در رشد و تعالی اقتصادمان کوشا بوده و از هرگونه اسراف و تبذیر و حراج بیت المال بپرهیزیم.

امام باقر علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که ایشان فرمودند: پنج کس اند که من و هر پیامبر مستجاب الدعوه ای، آنان را لعنت کرده است: آن کس که در کتاب خدا، آیه ای را زیاد گرداند، و کسی که سنت و روش مرا، رها کند و کسی که قضا و قدر خدا را تکذیب کند و کسی که حرمت اهل بیت مرا که خدا واجب فرموده نگه ندارد، و کسی که اموال عمومی را، به خود منحصر سازد و [تصرف در] آن را [به نفع خود] حلال شمارد. (الکافی، ج 2، ص 293)

 

همچنان که می دانیم کمتر از شش ماه مانده تا یک بار دیگر در آستانه یک انتخاب و تصمیم بلند قرار بگیریم.

شکی نیست که انتخابات یک فرصت است... و اما فرصت از کدام نگاه و فرصت از برای کدام انگیزه؟ فرصتی تاریخ ساز برای امروزیان و فرصتی جهت وضع آینده ای بهتر برای فرزندان فردای سرزمین ما؟ و یا فرصتی برای بالا رفتن از دوش مردمان بی پناه و مظلوم و نجیب به هوس کسب ثروت ها و قدرت های بی حد و حصر وشیرین؟

شهرستان درگز به جهت صداقت و نجابت تاریخی مردمانش بارها و بارها مورد طمع انسان های خودخواه و جسوری بوده است که این شهر را پله ای برای کسب شهرت و ثروت در آرزوی خویش دیده اند.

قبلا نیز دستنوشته ای با عنوان ماه رمضان های بعد از انتخابات منتشر کردم و دیدیم که تفاوت ماه مبارک رمضان قبل از انتخابات و بعد از انتخابات را و همینطور ماه محرم های قبل و بعد انتخابات را...

تظاهر و نیرنگ و ریا از در و دیوار بعضی بالا می رود آنقدر که در مسلمانی اینان حیرت مانی و از خود پرسی چگونه است که قبل از انتخابات این جمعیت اینگونه یاد افطاری دادن ها و سینه زنی ها و زیارت های امام رضا (ع) می افتند؟ مگر چه اتفاقی افتاده که فقط در سالهای خاص، ایمان این جماعت اینگونه رخ بر نماید؟ چرا اینان سال های قبل تر از انتخابات اینقدر پولدار نبودند که افطاری ها و سینه زنی ها راه بیندازند و کاروان کاروان جماعتی به زیارت امام معصوم و مظلوم برند؟ مگر این خَیرهای محترم سال های پیش خواب بودند که به نامزدان محترم انتخابات پول های بی مانند اینگونه دهند که مردم بیچاره ما را به زیارت امام هشتم بَرند؟

اخیرا وزیر محترمی به شهرستان درگز آمد و به همراه نماینده فعلی مجلس، چرخ های زورخانه ای فراوان زدند و برگشتند. تمام در و دیوار شهر پُر شده بود از خیرمقدم ادارات به وزیر محترم و شایعه سازی که تونل مظلوم تر از امام رضای جاده کپکان دوغایی در حال کلنگ زنی و آغاز عملیات است. بماند که تمام این بنرها بدون توجه نهادهای مدیریتی و نظارتی مسئول شهرمان از بودجه بیت المال و با طرح پوسترهای تبلیغاتی نماینده محترم به در و دیوار چسبانده شده بود.

مصیبت بار تر از همه اصل ماجرا بود! مسئولین مربوطه مدعی "آغاز" عملیات اجرایی تونل الله و اکبر بودند در حالی که این جاده چند سال پیش یک بار کلنگ زنی و عملیات اجرایی اش آغاز شده بود!

کلا این اتفاق ذهن من را بسیار مشغول کرده بود و سوالات بی پاسخ فراوان در ذهنم به وجود آمده بود که در گفتنشان عجله نکردم تا همین الان صبر کردم و پرس و جو کردم اما به هیچ نتیجه منطقی و پاسخی که من را قانع کند نرسیدم چه بدتر که بر شک و نگرانی هایم افزوده هم شد.

معمولا وقتی یک پروژه عمرانی آغاز به کار می کند می بایست قبل از هرچیز بودجه مورد نظر آن به صورت دقیق در فاکتورهایی چون مقدار هر واحد – هزینه هر واحد – سال شروع – سال اتمام – میزان عملکرد بودجه در هر سال به تفکیک و کاملا مشخص و معین باشد. و در ردیف بودجه ملی استانی یا منطقه ای قرار گرفته باشد و بعد با خرج کردن پول بیت المال، افتتاحیه و کلنگ زنی و... برگذار می شود و به اصطلاح عملیات اجرایی پروژه آغاز می شود.

معمولا در کشور ما زمانی که طرحی با این عظمت و بودجه مورد نیاز قرار است تصویب شود می بایست در اعتبارات طرح های تملک دارایی سرمایه ای ملی قرار بگیرد. که این نیاز به تایید هیات وزیران و سپس نمایندگان مجلس دارند و چنانچه طرح های ملی مورد اشاره تمام تاییدیه های لازم را گرفتند تحت کتابچه ای با عنوان بودجه سالانه عرضه می شوند که اتفاقا دسترسی به آن برای عموم نیز آسان است.

حالا نگاهی که به بودجه و سرمایه های اختصاص یافته اخیر ملی و استانی و حتی شهری که می اندازیم هیچگونه مصوبه و بودجه در نظر گرفته شده ای مبنی بر بهسازی یا احداث و... جاده درگز کپکان دوغایی نمی بینیم. و معلوم نیست جناب آقای وزیر با کدام پول اختصاص یافته اعلام نمودند که عملیات اجرایی پروژه را "آغاز می کنیم" و انفجاری نیز انجام دادند.

نمایش ویدئو

و اما کمی به قبل تر که برگردیم می بینیم حدود پنج سال پیش توسط نماینده محترم قبلی و مسئولین وقت نیز همین تونل شکل کلنگ زنی شده است و همه مردم هم می دانند که آغاز کار در این تونل بسیار قبل تر از امروز در جریان بوده است. نگاهی که به اعتبارات طرح های تملک دارایی سرمایه ای ملی در سالهای قبلتر می اندازیم مشاهده می کنیم در بودجه سال 1389 طرح جاده درگز کپکان قوچان آمده است و اعتباری هم برای آن تخصیص داده شده و کلنگ زنی و مراسماتی هم به صورت معمول برگذار شده است:

عکس اعتبارات طرح های تملک دارایی سرمایه ای ملی 93

اما پس از جذب این اعتبار ملی برای درگز که توسط نماینده سابق شهرمان جناب آقای محمدعلی دلاور پیگیری شده است هیچگونه سرمایه ای برای این جاده در هیچ ردیف بودجه ای وجود ندارد.

حال چند سوال و احتمال برای ذهن من شهروند به وجود خواهد آمد:

1-    و سوال اینجاست که نماینده محترم فعلی شهرمان جناب آقای حسین محمدزاده به همراه مسئولین شهرستان و وزیر محترم راه و شهرسازی چگونه اعلام کرده اند که عملیات اجرایی تونل الله اکبر آغاز شده است؟ مگر این عملیات قبلا آغاز نشده بود؟ این یک امر کاملا آشکار است و همه مردم می دانند که در سالهای قبل معمولا کار تونل الله و اکبر شروع شده بود و رفت و آمدها و کارهایی هم انجام می شد اما بعد از نماینده شدن آقای محمدزاده و روی کار آمدن قرارگاه خاتم به دلیل طلب مالی این قرارگاه از دولت و عدم توانایی جذب اعتبار جدید توسط مسئولین و نماینده محترم فعلی این پروژه کاملا خوابیده و کار ادامه نداشت به هرحال اگر اعتبار جدیدی جذب می شد (که اعتباری هم در بودجه دیده نمی شود و هیچ توضیح رسمی و کاملی داده نشده است که پول جذب شده کجاست) نباید احیانا به جای عبارت آغاز عملیات اجرایی تونل و... از عبارت "ادامه"  عملیات اجرایی تونل یا حداقل از عبارت جذب اعتبارات جدید استفاده می شد؟

2-    سوال این است که این عملیاتی که اجرایی شده است بر اساس کدام بودجه عملیاتی شده است. به هر حال همچنان که قبلا گفته شد یک اعتبار مالی در بودجه دولت می بایست کاملا مشخص و حتی برنامه ریزی شده باشد.

3-    احتمال دارد اعتبارات در سال آینده در بودجه دولت قرار گیرد. اگر در بودجه سال آینده هم قرار است انشاالله مبلغی منظور شود (که تاریخش برای بعد از انتخابات خواهد بود) چرا الان مراسماتی را با هزینه بیت المال برای تبلیغات برگذار کرده اند؟ آیا این احتمال وجود ندارد که تا سال آینده هر اتفاقی بیفتد و خدای ناکرده این نیت (احتمالی) آقای وزیر محقق نشود؟ آیا غیر از این است که بدون مشخص شدن تکلیف بودجه نمی شود از آغاز عملیاتی سخن گفت؟ آیا نمی توان اینگونه نتیجه گرفت که بخش اعظم این تحرکات انتخاباتی و تبلیغی برای نماینده محترم مجلسی بوده که اتفاقا مسئولین دست اندر کار این امر نیز با وی همکاری کرده اند؟ کاری که قرار است بعدا پولش را بدهند چگونه آغاز شده است؟

 

4-    ممکن است وزیر محترم به همراه نماینده مجلس فقط برای مشاهده میدانی و سرکشی پروژه آمده بودند تا بودجه ای برای این طرح اختصاص بدهند که اگر اینگونه می بود هم نیازی به اعلام این جمله صریح ایشان "آغاز عملیات اجرایی پروژه تونل الله و اکبر" نبود و انجام انفجار و... معنایی نداشت؟!!! و اگر جناب وزیر و نماینده محترم مدعی آغاز عملیات اجرایی این تونل هستند نیز باید توضیح دهند بر اساس چه و با کدام بودجه این عملیات آغاز شده است؟ مگر می شود بدون اینکه پولی باشد شرکتی شروع به کار بکند؟ مزد کارگرها و حتی هزینه هیلیکوپتر وزیر محترم از کجا آمده است؟ و اگر پولی در کار نیست چرا این مراسمات و مانورهای اجتماعی و تبلیغاتی شش ماه قبل از انتخابات اتفاق افتاد؟

 

طرح استیضاح وزیر راه و شهرسازی جناب آقای آخوندی در اوایل شهریور ماه در مجلس شورای اسلامی کلید خورد و طبیعتا لاوی گری های این وزارتخانه برای اخذ رای اعتماد از نمایندگان مجلس آغاز شده است. همگان می دانند که کرسی قدرت چقدر شیرین است. به خصوص اگر نام و نان وزارت به کف آورده باشی و راحت بخوری. قطعا هیچ وزیری نمی خواهد از صندلی وزارتش به راحتی کنار بنشیند و در شرایط استیضاح برای کسب یک رای نماینده مجلس حاضر است بهترین امتیازها را بدهد.

اما هر امتیازی هم دست وزیر نیست که جلوی پای یک نماینده بریزد مگر وعده و وعید. وعده های که با چشم داشت اخذ رای های اعتماد گاها وزرا به برخی نمایندگان اهل معامله می دهند و در قبال راضی کردن نمایندگان مخالف امتیازاتی به نمایندگانی می دهند که با تلاش های خودشان برای وزرا رای اعتماد می گیرند. اما همچنان که گفته شد همه چیز در جیب وزیر نیست که بیرون بیاورد و در دستان نمایندگان بگذارد. امتیازی که در این شرایط یک وزیر می تواند به یک نماینده بدهد اجرای شو های تبلیغاتی متنوع و مختلفیست که برای نماینده رای آور باشد. یعنی هردو برای دیگری رای جمع کنند و وعده دیگری که می توان در این شرایط از یک وزیر گرفت اخذ قول بودجه های خاص و به تصویب رساندن آنها در آینده است. امیدواریم که این سفر وزیر محترم به شهرستان هم از وعده های از نوع تبلیغاتی نباشد اما از آنجا که طرح و پیشنهاد استیضاح وزیر راه از اوایل شهریور در مجلس شورای اسلامی در جریان بوده است و سفر وزیر به شهرستان بیست و ششم شهریور اتفاق افتاده است و استیضاح وزیر محترم نیز در اوایل مهرماه اتفاق افتاده است و نماینده محترم درگز نیز به عنوان عضو کمیسیون عمران (که کمیسیون مربوط به وزارتخانه راه و شهرسازیست) یکی از مخالفان سرسخت استیضاح بوده است و از همه مهمتر اینکه در بودجه سال گذشته هیچ اعتبار جدیدی برای تونل الله و اکبر اخذ نشده و اعتبارات سال آتی نیز هنوز مشخص نیست! نمی دانیم با کدام پول و بودجه تونلی که قبلا کلنگ زنی شده بود دوباره عملیات اجرایی اش آغاز شده است برای ما سوال است این تبلیغات های سیاسی پشتوانه حقیقت دارد یا خیر؟

 - در پایان لازم به توضیح است که به عنوان یک سایت و وبلاگ شخصی آمادگی داریم و وظیفه شرعی و اخلاقی خویش می دانیم هر توضیح لازمی که شخصیت های حقیقی و حقوقی محترمی که مربوط به این نوشته هستند دارند را در این سایت و در جوابیه این نوشته منتشر کنیم. چنانچه قضاوت اینجانب اشتباه بوده باشد آمادگی دارم توضیحات مخاطبین این نوشته را خوانده و منتشر کنم و قطعا اگر سوء تفاهمی بوده باشد عذرخواه هم خواهم بود اما طبق شواهد و قرائنی که به چشم من می خورد چیزی جز یک تبلیغات انتخاباتی نمی بینم و هیچ اعتبار جذب شده ای برای شهرستان وجود ندارد مگر عکس آن ثابت شود.

ارادتمند: کیانوش انصاری

نخل تنها درختی است که اگر سرش را قطع کنی می میرد، بر خلاف همه درختها که سرشان را که می زنی بار و برگشان بیشتر می شود! اما نخل ،نه! سرش را که قطع کردی ، می میرد ،مهم نیست ریشه اش در خاک سالم باشد، نخل بی سر ،می میرد .
این را اولین بار از دکتر مجتهدی استاد فلسفه دانشگاه تهران آموختم،پیر مرد همیشه می گوید ؛ فرهنگ مثل درخت نخل است ،مهم نیست ریشه ات هزاران سال در خاک تاریخ است،مهم این است که سرت هم سالم باشد!یعنی نمود فرهنگی امروز جامعه ات سالم باشد، اگر فرهنگ امروز جامعه ای بیمار شد ،آن فرهنگ می میرد... ولو هزار سال ،ریشه داشته باشد...
مردم فهیم شهرستان درگز
همینک هرآن اتفاق دلنشین ومثبتی که درعرصه خدمت وتعالی سرزمینمان درعملکرد نخبگان ارزشمنددولت تدبیروامید می بینید مدیون انتخاب هوشمندانه مردم ایران زمین درانتخابات ریاست جمهوریست.
برایتان انتخاب های خوب و خوبتر آرزوداریم.
به امیدمیهنی آبادوسرافراز
حامیان دولت تدبیر و امید در شهرستان درگز

با سلام و درود خدمت شما بازدیدکننده گرامی در این وبلاگ می توانید مطالب آموزنده و جذاب زیادی را به صورت تصویری و متنی درباره تاریخ و فرهنگ و دیدنی های شهرستان درگز بیابید. این وبلاگ در واقع توسط سایت "نشریه اینترنتی شهرستان درگز" پشتیبانی می شود. می توانید برای مشاهده سایت شخصی نویسنده این وبلاگ (کیانوش انصاری) نیز ... اینجا  ... کلیک کنید

تاریخ درگز : نقدی از سوی یک محقق و تاریخ نگار درگزی در مورد مقالات مربوط به معرفی تاریخ و نام های درگز در گذشته که در فضای سایبری منتشر شده است.


کیانوش انصاری: بهمن رنجبران کارمند اداره دارایی بوده و همینک بعد از بازنشستگی یک محقق تاریخی است او سالهای بعیدی را در تحقیق و مطالعه در حوزه تاریخ شهرستان درگز و سرزمین مان ایران گذرانده است. چندی پیش از طریق همین سایت با بنده آشنا شده و طی تماس تلفنی که با بنده داشتند افتخار میزبانی ایشان نصیبم شد. در خانه چای و شیرینی خوردیم و گپ و گفتوگویی داشتیم و از استاد بسیار آموختم و مستفید شدم. در مورد تاریخ درگز و تمام جزئیاتش اطلاعات بسیار خوبی داشتند. از تاریخ ججو خان گرفته تا تمام بزرگان و قلعه داراگرد و گوشه های مختلف و پرافتخار تاریخ کهن این منطقه. چیزی که از همه بیشتر توجه من را در صحبت های ایشان جلب کرد نقدی بود که به نحوه نگارش تاریخ این شهرستان در این سایت و سایت های دیگر منتشر شده است. در توضیحی که هم اکنون از شهرستان درگز در سایت هایی چون ویکی پدیا منتشر شده است گویا به عنوان منبع از نگاشته های آقای قاسمی (اولین منتخب مردم درگز بعد از انقلاب) استفاده شده است و از نظر آقای رنجبران ایراداتی به این نگارش ها وارد است. ایشان با مطالعه متن تاریخ شهرستان درگز در این سایت احساس تعهد کرده و نقد خود را به اینجانب رسانده اند که برای اطلاع عموم و دیگر صاحب نظران در زیر همین نوشته خواهم آورد. چنانچه افراد صاحب قلم و نظر درباره ادعاهای استاد نقد و ردی نداشتند انشاالله توضیح درباره نام های شهرستان درگز را در تمام سایت هایی که منتشر شده است اصلاح خواهیم کرد تا دیگر محققان و دانشجویان، جوانان و مردم شریف درگز که می خواهند از طریق اینترنت درباره شهرستان درگز اطلاعاتی کسب کنند با اطلاعاتی صحیح و کاملتری رو به رو شوند. از دوستان عزیز درخواست می کنم چنانچه نقد و یا صحبتی در این باره دارند در زیر همین مطلب قسمت نظرات دیدگاه خودشون رو به ثبت برسونند.



نام هایی که به عنوان اسامی تاریخی درگز در سایت ها است اسامی دقیق درگز نیستند؟



بهمن رنجبران :  در باره درگز مطلبی در سایت مطالعه کردم که در آن نوشته شده بود : شهر و ناحیه درگز از دوران پیش از اسلام تاکنون داراگرد، نسایا ،آپاوارتاکن ، باورد ، ابیورد ، اتک ، نسایا ، نسا ، درون ،خاوران و دریجز نامیده میشده است . با درخواست از برادر بزرگوارم جناب آقای کیانوش انصاری با توجه به اینکه مطلب فوق در سایت شما نوشته شده خیلی مشتاقم بدانم چگونه درگز از دوران پیش از اسلام تاکنون به نامهای ذکر شده نامیده شده است ؟ بطور خلاصه اینکه آقای انصاری فرمودند این موضوع را پیگیری کرده و از نتیجه شما را مطلع میکنم و از اینجانب نیز درخواست کردند در مورد موضوع و نامهای ذکر شده برای درگز نظر خود را اعلام کنم. اینجانب نیز با مراجعه به کتابهای معتبر و سفرنامه ها و یادداشت های محققین و مورخین و... مطالبی جمع آوری نموده که قبل از ارایه و درخواست مطالعه آنان لازم میدانم اشاره یی در مورد نامهای ذکر شده داشته باشم :

1 – در مورد نامهای آپاوارتاکن ، باورد ، ابیورد : واژه باورد ، ابیورد ، آپاوارتاکن مربوط به یک جا و یک منطقه بوده که واژه ها با توجه به نوع زبان و تاریخ قبل از اسلام و بعد از اسلام و قومیت در طول زمان به نامهای فوق تغییر یافته است و اگر در اینباره بررسی لازم شود نام واژه ها خیلی بیشتر از مواردی است که در فوق ذکر شده است و علاوه بر آنان میتوان نامهای زیر را نیز اضافه کرد : آپارتن – اپاورد – اباورد – اپیورد – آپاروارتن – آپاوارتا و ... که همگی یک جا و یک مکان را با توجه به مطالب ارایه شده نشان میدهد که معروفیت آن در قدیم باورد و پس از آن ابیورد میباشد .

2- در مورد نامهای نسیایا ، نسایا ، نسا : واژه نسیایا ، نسایا ، نسا نیز نام یک جا و یک مکان میباشد و آنهم با توجه به نوع زبان و قومیت در طول زمان به نامهای مختلف تغییر شکل داده و در نهایت مربوط به یک مکان است. و لازم به ذکر است که نامهایی که مربوط به نام نسا می باشد خیلی بیشتر از واژه هایی است که در بالا آمده است بطورمثال : نیسایه – نساء – نی سی نیه – نیسا و ... که نام نسا از همه معروف تر است

3 – در مورد نامهای داراگرد ، دریجز : واژه و نامهای داراگرد و دریجز نیز با توجه به مطالب تاریخی و تغییر نامی در طول تاریخ یک مکان را نشان میدهد و علاوه بر واژه ها و نامهای فوق دارای نامهایی نیز است که بطور مثال : دارا – داراگرز – دره گز –دره جز - درگز میباشد . که همگی یک جا و یک مکان را نشان میدهد و معروفیت نامی آن در قدیم شهر دارا بوده و اکنون نام شهر درگز می باشد . شایان ذکر است که منطقه خاوران ( خابران) منطقه و دشتی را شامل میشود که شهرهای ابیورد و نسا و دارا در آن واقع شده است و هر شهر ذکر شده (ابیورد، نسا، دارا) جزئی از منطقه خاوران است. اتک و درون نیز در خاوران واقع شده بطوریکه اتک یا ایتاک یا اتی منطقه ای است که در بر گیرنده دامنه میباشد با شرح گفته پروفسور بارتولد که میگوید کلیه آبادیهای واقع در دامنه سلسله جبال خراسان را اتک میخوانند و شهرهای قدیمی و معروف انرا باورد و نسا میداند در نتیجه درگز در داخل منطقه اتک قرار دارد که با مطالعه مطالب ارایه شده پی به موقعیت آن میبریم . بطور کلی چنین نتیجه میشود که نسا و ابیورد شهرهایی است که ازهم جدا بوده وهرکدام دارای روستاها و قریه ها وشهرکهای زیادی بوده و از هم فاصله زیادی داشته است ( بیش از صد کیلومتر ) . شهر دارا در داخل منطقه ابیورد بوده و شهر درون که منطقه درونگر را منسوب به آن میدانند ، را میتوان گفت در داخل منطقه نسا واقع بوده است ونام شهر درگز فعلی ماخوذ از دارا بوده و آخرین نام آن در منطقه قبل از شهر محمد آباد درگز اکنون کهنه قلعه که به قلعه دستگرد هم معروف است میتوان نام برد . شهرستان فعلی درگز در بر گیرنده شهر دارای قدیم ( درگز) از منطقه ابیورد وشهر درون از منطقه نسا و قسمتی از اتک میباشد و در کل میتوان گفت شهرستان فعلی درگز در بر گیرنده قسمتی از منطقه نسا و ابیورد بوده که در داخل آن شهر دارا ( درگز ) و شهر درون واقع شده است . 

شهرهای نسا و ابیورد با قسمتی از منطقه آنان در قرارداد آخال (در زمان قاجار) از خاک خراسان و ایران جدا شده و در داخل خاک کشور ترکمنستان می باشد . 

نام ها و واژه های خاوران – اتک – نسا – باورد(ابیورد) – دارا ( درگز) در طول تاریخ به نامهای زیر آمده اند : 
« خاوران - خابران – خاواران - اتک – ایتاک - اتی - نیسایه – نساء – نسا – نی سه نیه – نیسا - میتری دات کرت - مهرداد کرت –نسایا - نیسایا -نسایه – پارتانیسا - پارتونیسا – درون - باورد - بابااورد – اباورد- اپاورد - ابیورد – اپیورد- پااورت – پاورت - پا اورتن - آپاوارتاکن - آپاوارتن - آپاوارتا - زاپاتنن - آپاروارتن - آپارتن – آپاراتیکن – زاپا اورتن –دارا – داراگرد - داراگرز – دریجز - دره جز - دره گز - درگز» 

مستندات و دلایل و مطالب ارائه شده مربوط به نام و موقعیت مکانی منطقه های خاوران ، اتک و شهرهای ابیورد ، نسا و دارا (درگز) که درباره ی هرکدام چندین مورد در این تحقیق آورده شده است به شرح زیر می باشد:

الف) درباره خاوران و اتک:
در برخی متون جغرافیایی تمام منطقه خراسان ، ماوراالنهر و سیستان سرزمین خاوران نامیده شده است . در این سرزمین منطقه خابران در دامنه کوههای هزار مسجد واقع بوده و از شمال به سر زمین قرا قوم ( سیاه ریگ) و از شرق به رود تجن و حدود مرو و از غرب به جلگه ترکمان محدود میشده است . دشت وسیع خابران که بعد ها در زمان هجوم ترکمان به دشت اتک ، ایتاک و یا اتی ( ولایت دامنه ای ) معروف شد . جلگه ی پهناوری است که شهر های چندی را در خود جای داده است و بطور قطع قبل از هجوم آریا یی ها جمعیت های بومی در خود داشته است ، ولی درمورد چگونگی تمدنی که در این ناحیه وجود داشته است منابع موجود اطلاعات مختصری ارائه می دهند ، زیرا تنها با هجوم آریایی ها و سکونت آن ها در اواسط هزاره ی دوم به اسامی (تورنگ تپه ) و ( شاه تپه) و ( یارم تپه) و آنو بر می خوریم که حکایت از اسکان جماعتی از اقوام آریایی در این ناحیه دارد . در دوره ی حکومت ماد ها بر نجد ایران ما با اولین شکل گیری اقوام در این مناطق رو به رو می شویم نخستین قومی که در این منطقه در صحنه ی تاریخ ظاهر شد قوم داهه یا دهه بود که بعد ها اساس دولت پارتیان را تشکیل داده اند جماعت دیگری که در این ناحیه زندگی می کردند طایفه ای از سکا ها به نام سکا های (تیز خود) بودند ودر همین زمان است که اولین شهر این منطقه که حکایت از زندگی اسکان یافته ی شهری می کند به نام ( نیسا ) پدید آمد . در دوران هخامنشی نیز اطلاعات تاریخی اندکی راجع به این سرزمین وجود دارد منابع از وجود اقوام داهه صحبت می کند و گفته می شود که کورش به دست (ماساگت ها) یا احتمالاً (سکا های تیز خود) ازبین میرود . دشت خابران در دوره ی پارتیان اهمیت سیاسی ویژه ای کسب کرد اقوام (داهه) که اساس جمعیت پارت ها را تشکیل می دادند تحرکات سیاسی خود را شروع کردن ودر مقابل مهاجمان یونانی دست به مقاومت هایی زدند ، در همین زمان است که ما به نام شهر هایی چون ( دارا) ، ( باورد) و ( نیسا ) بر می خوریم که این شهر ها با اسکان جمعیت های دامدار ومهاجر پدید آمدند ودر طول حیات ایران باستان خود نمایی کردند . دردوره ی ساسانی اطلاعات چندانی از این سرزمین نداریم نام های ( حمران دژ) ، ( نیسا ) ، ( ابیورد) در نقشه های تاریخی این دوران دیده می شود . تهاجماتی که در دوره ی ساسانی از جانب سکا ها و هیاطله روی داده ازهمین معبر صورت گرفته است . این سرزمین که در این ایام دشت خابران نامیده می شد شامل شهر هایی از جمله ( رونه ) ، ( مهنه ) ، ( نیسا ) ، ( ابیورد) و ( دارا گرز) یا درگز میشده است .که همین شهر ها در اوایل دوران اسلامی نیز وجود داشته اند.

باهجوم ترکان به دشت خابران این منطقه به نام ( دشت اتک ) شناخته شد که بقول بار تولد ( ایتاک ) به معنی ولایت دامنه ی کوهپایه است اتک به سبب مو قعیت خاصی که دارد پیوسته درمعرض تهاجمات اقوام کوچ نشین آسیای میانه بوده است و هر از چند گاه یک بار این تهاجمات زندگی را در این منطقه به خطر می انداخته است دهخدا درباره ی دشت اتک مینویسد اتک ناحیتی است از تر کستان روس در دامنه ی شمالی کوههای سرحدی بین جورس و دوشک که بر خط اهن واقعند و چون از اعمال ابیورد بوده جزء خراسان محسوب میشده است در قرن دهم و یاز دهم هجری جزء خانات خوارزم شد و پس از آن بدست ترکمانان افتاد و قبل از تصرف آن بدست روسیه حد بین خراسان و اتک دقیقا مشخص نبوده از ایامیکه ترکما نان در این منطقه اسکان یافتند این دشت به دشت قرا قوم مشهور شد این صحرا که تا سرخس و مرو امتداد می یابد بخشی از ریگستان قرا قوم می باشد که در قلمرو ترکما نان بوده است.

1 -- تحقیقات جغرافیایی تاریخ شهر های خراسان ص 199 سید حسین رییس السادات.
2 -- ریاضی غلامر ضا تحقیق در واژه خراسان نامه ی استانقدس شماره یک 1339 ص


ب) درباره نسا
*مرکز خراسان باستان یا ایالت پارت در آغاز شهر نیسایه (نسا) بوده‌است که یونانیان آن را نیسا می‌خواندند. نسا ، از جمله شهرهای تاریخی ترکمنستان است که سابقه آن به قبل از اسلام می رسد. در دوران خلافتهای اموی و عباسی و حکومتهای سامانی و غزنوی و سلجوقی ، شهر مهم و باعظمتی بوده اما با حمله مغول و سپس تیمور، رو به ویرانی نهاده و رونق خود را از دست می دهند. و یرانه های شهر باستانی نسا در پانزده کیلومتری شهر عشق آباد قرار دارد.

*ماسون ، کاوشگر شهر باستانی نسا، معتقد است ، این شهر از زمانی که مهرداد اول (171 ق م ) آن را بنا کرد تا انقراض دولت پارت آباد بود. نسا که در دوازده کیلومتری شرق عشق آباد و نزدیک روستای بَجیر قرار دارد، شامل دو بخش نسای قدیم و نسای جدید است . نسای جدید شهری محصور و دارای گورستانهای بسیار است که در اواسط قرن سوم میلادی متروک شد و نسای قدیم مشتمل بر اقامتگاه شاهی ، یک شهر محصور شامل قصرها و نیایشگاهها و آرامگاههای شاهان پارت است (بلنیتسکی ، ص 108؛ فرامکین ، ص 231). در اوستا و پارسی باستان «نی‌سایه» ، در یونانی و رومی «نی‌سه‌نیه»، در پارسی «نسا» به فتح و کسر «ن‌یان» هر دو آمده و آن در اصل به معنی آباد و آباده بوده است، این کلمه از دو جز مشتق است: نی (پیشوند به معنی : فرو پایین+ ) سی (در نهادن، نشستن، آسودن) پس نسا به معنی نشستگاه، فرودگاه ، زیستگاه، آبادی است. بنابر آنچه در متون فارسی آمده است، «شهر نسا واقع میان شهر مرو و بلخ پایتخت تیرداد، دومین پادشاه اشکانی (248 ‌214 ق.م) بوده است که این شهر در ده میلی جنوب عشق‌‌آباد واقع بوده است. در مورد این‌که نسا عنوان و نام اصلی شهر بوده است تردیدی وجود ندارد. در حالی که نام قدیمی قسمت استحفاظی، بر اساس حکاکی‌های روی خرده سفال‌ها «میتری داتکرت» به معنای محدوده جغرافیایی نسا «ساخت مهرداد» بوده است. نِسا از شهرهای باستانی ایران در خراسان بود. این شهر که پایتخت اشکانیان بود امروزه در محدوده کشور ترکمنستان قرار گرفته‌است. در زمان پارتیان (اشکانیان) ، شهر نسا از مهمترین شهرهای ایران به شمار می‌رفت و به نظر برخی مورخان، ارگ نسا، نخستین جایی بوده‌است که اشگ اول، بنیانگذار سلسله اشکانی به عنوان مرکز فرمانروایی خود برگزید. مورخان، نسا را زادگاه «پادشاهان پارت» می‌نامند. موطن پارتیان در حواشی شمال شرقی خراسان (جنوب ترکمنستان) قرار داشت. ویرانه‌های نسا در نزدیکی تپه‌های پیش از تاریخی مانند «آنو» و نزدیک عشق‌آباد، جای گرفته است که خاستگاه اجدادی سلسله اشکانیان بود. این سلسله از نژاد «اشک» می‌باشند و پس از سرداران اسکندر مقدونیایی تا زمان پادشاهی ساسانیان مدت 461 سال در ایران سلطنت کردند. پارتها در حدود سال 247 ق.م با سرنگون ساختن حاکم غاصب سلوکی، «آندراگوراس» کانون امپراتوری خود را در شمال‌شرقی خراسان بنیاد نهادند. آنان می‌بایستی برای کسب استقلال و بعدا برای کسب برتری در امپراتوری جنگزده سلوکی به نبرد ادامه می‌دادند. ابتدای تاریخ آنان نسبتا تاریک است و گرچه در روایت‌های کتبی اقامتگاه‌های فراوانی از آنان ذکر شده ولی گویا تیرداد، برادر و جانشین اشک موسس سلسله، در مستحکم کردن و احداث شهرها فعال بوده است. اسم نسایه نیز به عنوان ناحیه‌ای در متون تاریخی آورده شده که قدیمی‌ترین آنها در اوستا و کتیبه داریوش در بیستون است. براساس کتیبه داریوش منطقه عمومی کپت‌داغ، پارتیا و مرکز قدرت پارتی بوده است که تا پیش از حمله اسکندر یکی از ولایات ایران هخامنشی بوده است. نسا ، از جمله شهرهای تاریخی ترکمنستان است که سابقه آن به قبل از اسلام می رسد. در دوران خلافتهای اموی و عباسی و حکومتهای سامانی و غزنوی و سلجوقی ، شهر مهم و باعظمتی بوده اما با حمله مغول و سپس تیمور، رو به ویرانی نهاده و رونق خود را از دست می دهند. و یرانه های شهر باستانی نسا در پانزده کیلومتری شهر عشق آباد قرار دارد. پارتها )اشکانیان) در حدود سال 247 ق . م. با سرنگونی حاکم غاصب سلوکی ، آندراگوراس ، کانون امپراتوری خود را در شمال شرق خراسان بنیاد نهادند. 


نشیمنگاه اجدادی سلسله اشکانیان ، شهر نسا بوده است که امروزه در نزدیکی پایتخت ترکمنستان(عشق آباد)، ویرانه‌های آن جای گرفته است. نسا شامل دو محوطه باستانی به نامهای نسای جدید و نسای قدیم است. نسای جدید شهر بوده است و نسای قدیم قلعه ای که اقامتگاه شاهانه با کاخ و خزانه ، ادارات و پادگان و شاید یک نیایشگاه بوده است. نکته قابل توجه این است که نسای جدید بسیار قدیمیتر از نسای قدیم و حتی پیش از تاریخ مسکون بوده است ، لیکن در هنگام دایر بودن نسای جدید ، نسای قدیم متروک گردیده بود و این نامها بر آنها نهاده شد. نسای کهنه در حدود 5 کیلومتری جنوب شرقی نسای جدید قرار گرفته است. در ناحیه نسا نیز مانند تیسفون و مدائن یک مجموعه شهری وجود داشته است. این مجموعه شامل پایتخت ، یک قلعه ، شهرکهای کوچکتر، معابد‌، روستاها و املاک زمینداران بوده است.

 ویرانه‌های نسا در نزدیکی تپه‌های پیش از تاریخی مانند «آنو» و نزدیک عشق‌آباد، جای گرفته است که خاستگاه اجدادی سلسله اشکانیان بود. این سلسله از نژاد «اشک» می‌باشند و پس از سرداران اسکندر مقدونیایی تا زمان پادشاهی ساسانیان مدت 461 سال در ایران سلطنت کردند.

قلعه نسا قدیم، در 15 کیلومتری غرب عشق آباد قرار دارد و در هزاره سوم پیش از میلاد ساخته شده است. نسا پایتخت دولت پارت بوده و قصرهای پادشاهی و معابد و گنجینه جواهرات پادشاهان پارت در این قلعه قرار داشته است. در کاوش های باستانشناسی در نسا قدیم، ساختمان معابد مدور و برجی شکل کشف شده است. در 4 کیلومتری شمال نسا قدیم قلعه منصور تپه قرار دارد که احتمالا محلی برای اجرای آئین های مذهبی بوده است. در سال 224 میلادی پس از سقوط سلسله اشکانیان، این قلعه متروک شد ولی در عصر سلسله ساسانیان، فیروز پادشاه ساسانی آنرا احیا» کرد. در سال 651 میلادی نسا به قلمرو خلفای عرب ضمیمه و نسا جدید ساخته شد تا سال 1220 میلادی نسا شهری آباد و بزرگ بود که در این سال در هجوم مغول ویران گشت. پس از هجوم مغول قلعه نسا خیلی زود احیا شد، ولی عرصه نزاع ها و جنگ های مداوم بود و بالاخره در اوایل قرن نوزدهم، قصبه ترکمن های طایفه تکه، به نام باقر در این منطقه به وجود آمد. در نزدیکی نسا چند اثر تاریخی دیگر از قبیل مسجد حلیم بردی ایشان (اوایل قرن بیستم)،قلعه قل مرگن(قرن نوزدهم)قراردارد. 

یاقوت نوشته است: «نِسا شهری است در خراسان، بین آن و سرخس دو روز و بین آن و مرو پنج روز و بین آن و ابیورد یک روز و تا نیشابور شش یا هفت روز راه است‚ و سخت وبا خیز است. دانشمندان بزرگی از این شهر بر خاسته اند، که از جملة آنها ابو عبدالرحمان احمد نسائی صاحب کتاب «سُنن» است. او امام و پیشوای عصر خود در علم حدیث و یکی از پیشوایان بزرگ دینی بود.»[24] در سالهای اخیر در ناحیه نسا در نزدیکی عشق آباد واقع در کشور ترکمنستان که مقر پادشاهان اشکانی بوده ، آرشیو بزرگی محتوی اسناد مالی که بر روی پاره های سفال نوشته شده بدست آمد . این اسناد به خط آرامی و زبان پهلوی اشکانی است که نظیر آن برروی سفال در خرابه های شهر دورا اروپوس یافت شده است . دیگر ، ابنیه و گورستانهایی است که در ناحیه نسا در نزدیکی عشق آباد کشف شده و در آنها نقاشی ها و مجسمه ها و مهرها و سکه ها و لوازم زندگی مردم آن زمان یافت شده است .

ماسون ، کاوشگر شهر باستانی نسا، معتقد است ، این شهر از زمانی که مهرداد اول (171 ق م ) آن را بنا کرد تا انقراض دولت پارت (227) آباد بود. نسا که در دوازده کیلومتری شرق عشق آباد و نزدیک روستای بَجیر قرار دارد، شامل دو بخش نسای قدیم و نسای جدید است . نسای جدید شهری محصور و دارای گورستانهای بسیار است که در اواسط قرن سوم میلادی متروک شد و نسای قدیم مشتمل بر اقامتگاه شاهی ، یک شهر محصور شامل قصرها و نیایشگاهها و آرامگاههای شاهان پارت است (بلنیتسکی ، ص 108؛)

فردوسی چند جا از نسا یاد میکند و به گفته وی در زمان بهرام گور این شهر وجود داشته : 
زگرگان بیامد به شهر نسا 
یکی رهنمون پیش پر کیمیا 
بدینسان بیامد به نزدیک مرو 
نپرد بدانگونه پران تذرو 
بیاسود در مرو بهرام گور 
چوآسوده شد شاه وجنگی ستور 

در جای دیگر که مربوط به زمان پادشاهی نوشینروان است نیز واژه نسا را در شاهنامه می بینیم:
بدر بر یکی مرد بد از نسا
پرستنده و کار دار بسا


ج: درباره ابیورد و دارا (درگز)

شرح ابیورد در لغت نامه دهخدا ابیورد) اَ وَ ) (اِخ (یاقوت گوید: ایرانیان در اخبار خویش آرندکه کیکاوس زمینی را بخراسان به اقطاع باورد بن گودرزکرد و او شهری بدانجا بساخت که بنام بانی آن باورد منسوب شد. و بخراسان میان سرخس و نساء واقع است. و آنرا باورد نیز نامند و از این شهر است : ادیب ابوالمظفر محمدبن احمدبن محمدبن احمد الاموی المعاوی الشاعر و اصل او از قریه ٔکوفن یکی از قراء ابیورد است و او در هر فن از علوم امام و عارف به نحو و لغت و نسب و اخبار است و در بلاغت و انشاء صاحب یدی طولی است و در همه این دانشها او را کتاب است و شعر او سائر و مشهور است و وفات وی به بیستم ربیعالاول سال 507 هَ . ق . بود. و ابوالفتح بستی راست در مدیح او: اذاما سقی اﷲ البلاد و اهلها فخص بسقیاها بلاد ابیورد فقد اخرجت شهماً خطیراً باسعد مبرّاً علی الاقران کالاسد الورد فتی قدسرت فی سر اخلاقه العلی کما قد سرت فی الورد رائحةالورد. و فتح ابیورد بدست عبداﷲبن عامربن گریز به سال سی ویک از هجرت بود و بعضی گفته اند پیش از این سال احنف قیس این شهر را فتح کرده است . و نسبت بدان باوردی و ابیوردی است . وقتی تابع خراسان بوده فعلاً جز بلاد روس است و در قرن ششم مقر اسقف شامی بوده است . بشمال شرقی ایران از بلاد ثغری ایران و روس میان سرخس و گوگ تپه و جنوب شرقی عشق آباد. یکی از سرچشمه های رود اترک نزدیک ابیورد است و ابوعلی فضیل بن عیاض و انوری ابیوردی شاعر و ابوالمظفراحمدبن محمد اموی بدین شهر منسوبند. رجوع به انساب سمعانی و حبط 1 ص 171، 273 و حبط2 ص 137،282،318 و ترجمه تاریخ یمینی ص 130 و 152 و ذیل جامع التواریخ ص 2 و 88 و مرآت البلدان ذیل ابیورد و تاریخ مغول تألیف عباس اقبال ص467 و معجم البلدان شود.

در اثر جغرافیایی حافظ ابرو در قرن پانزدهم ابیورد از شهرها و نواحی شهری خراسان محسوب می‌شود . براساس اطلاعات به دست آمده در این اثر در ناحیه ابیورد دهها قصبه، دهکده و چند شهر قرار داشت. ابیورد اولین بار در سال 1928 توسط هیئت اکتشافی خراسان تحت سرپرستی آ.آ.سمیونف مورد تحقیق قرار گرفت. او نقشه شهر قدیم، قلاع، خرابه‌های حصار شهر و ساختمانهای روی زمین را کشید. هیئت مذکور نوشته‌های روی قبول صندوقلی را رمز‌گشایی کرد. علاوه بر آن اطلاعات باستانشاسی گرد‌آوری شده توسط اعضای هیئت بخشهای مختلف ابیورد را شرح داده است.

بدنبال هیئت خراسان د.د. یوکینیچ مهندس آبیاری نیز از منطقه ابیورد در سال 1929 بازدید نموده و یاد‌داشتهایی را درباره خرابه‌های شهر ابیورد (پشداگ) از خود بر جای گذاشته است. در سال 1947 یکی از دسته‌های یو.ت.آ.ک.ا. که عملیات اکتشافی انجام داده و تاریخ تشکیل بافت شهری از اوایل قرون وسطی تا قرن نوزدهم را تألیف کرده بود از ابیورد بازدید نمود. بر اساس توضیحات م.ی.ماسون ابیورد در اوایل قرون وسطا یک تپه است که در شمال شرق خرابه‌های پشداگ واقع شده است. بیشتر اشیاء کشف شده در روی تپه متعلق به قرون دهم – دوازدهم میلادی است. هر چند که در اینجا هم قطعات ظروف سفالی مخصوص آبیاری متعلق به قرون نوزدهم – بیستم مشاهده می‌شود. با توجه به نقشه سطحی (شماتیک) مشخص می‌شود که حصار شهر تقریباً به شکل مستطیل بوده و 42 هکتار مساحت دارد و دژ آن در وسط و نزدیک به حصار شمال شرقی قرار داشته و مساحت آن 5/10 هکتار است. چون شهر قرون وسطایی ابیورد کاملاً‌ با لایه فرهنگی دوران اخیر (قرون پانزدهم و هجدهم) در هم آمیخته است فقط به اشیاء کشف شده موجود می‌توان اکتفا نمود. از جمله در شهر ظروف سفالی قرون نهم – دوازدهم به تعداد بسیار زیاد مشاهده می‌شود. در میان سکه‌های کشف شده، سکه‌های محلی متعلق به دوران پیش‌تر نیز دیده شده‌اند. در حفاری خرابه‌های ابیورد محله‌های پیشه‌وران واقع در مناطق جنوب شرقی و شمال غربی شهر کشف شده در این محلات آثار ریمها و تراشه‌های آهن مشاهده می‌شود. در بخش مرکزی شهر و در حوالی دژ انواع اشیاء فلزی از جمله زیور آلات زنانه، زنگوله‌ها، گل کمربند‌ها (سگکها) و قطعات یراق اسب و غیره یافت شدند که گویای وجود کارگاههای مسگری و زرگری در آن منطقه است. در اراضی ابیورد چندین منبع آب، جویبار و چاه که گویای چگونگی تامین آب مصرفی شهر می‌باشد کشف گردید. بدون انجام حفاریهای باستانشناسی برخی مسائل مربوط به زندگی شهری ابیورد در قرون وسطا بدون پاسخ باقی می‌ماند. با این حال ظروف و اشیاء سفالی جالب و گوناگون و اشیاء فلزی و کنده‌‌کاریهای سکه‌ها در این شهر سیمای گذشته شهر را به عنوان یکی از مراکز مهم بازرگانی و صنعتی شمال خراسان به حد کفایت باز می‌شناساند. به احتمال قوی موقعیت جغرافیایی شهر که در تقاطع مسیر جاده‌های بازرگانی منتهی به شهرها و ولایات قرون وسطایی دامنه‌های شمالی کوپت داغ و شهرهای ایران آن زمان قرار داشت موجب توسعه آن گردیده است. علاوه بر آن ابیورد از سمت شمالی در مجاورت دشت محل اسکان قبایل کوچ‌نشین قرار داشت و بازاری مهم برای فروش تولیدات پیشه‌وران و خرید مواد خام دامپروری بود. مقدیسی، ابیورد را زیباتر از نساء دیده است در آنجا بازارها بهترند و زمین ابیورد خاصلخیز‌تر و غنی‌تر است. در تحقیقات باستانشناسی به عمل آمده وجود شبکه بزرگ جویبارها و لوله‌های سفالی کشف شده دلیل روشنی است بر رواج کشت آبی در این منطقه. به غیر از منابع تامین آب، در شهر حوضها و چاههای بزرگ نیز وجود دارد. دژ در وسط حصارهای شمال شرقی شهر قرار دارد و طرح مربع شکلی دارد که اضلاع آن 350*300 متر مربع است. دروازه دژ در نمای جنوب غربی قرار دارد. حصار آن به صورت آب شور است که بعضاً عرض آن به 5/0 متر میرسید. دژ با 20 برج استحکام یافته است. درگرداگرد دژ خندقی به عمق 5/1 متر وجود دارد و خندق در چهار نقطه با خاکریز قطع شده است.
 نوشته : پروفسور یگن آتاقایف – پژوهشکده تاریخ آکادمی علوم ترکمنستان . مترجم: عظیم‌قلی بغده 


ابیورد در منابع باستانشناسی:
ولایت ابیورد،‌ آنطور که در منبع مکتوب سده‌های میانه آورده‌اند و یا آپاوارکتیکنای عهد عتیق قسمتهای جنوبی بخش کاهکاه را در ترکمنستان معاصر در بر می‌گیرد، ویژگیهای طبیعی، اقلیمی این بخش موجب مسکونی شدن آن از ازمنه کهن گردیده است. علاوه بر آن جریان توسعه و روند بی‌وقفه بهره‌برداری ابیورد را به یکی از سکونت‌گاههای عمده خراسان در قرون وسطی تبدیل نمود. این وضعیت در آثار باستان‌شناسی و معماری واقع در اراضی مورد بحص به وضوح بسیار به تصویر کشیده می‌شود. هم‌اکنون در پرتو پژوهشهای ویژه‌ای که در اینجا از آغاز قرن بیستم بعمل آمده است، حدود 300 اثر باستانشناسی متعلق به اعصار مختلف از نئولیت تا اواخر قرون وسطی در بخش کاهکاه شناسایی شده‌اند. مقاله حاضر در نظر دارد جریان مسکونی شدن ابیورد را در گذشته مورد بررسی قرار دهد. بهمین دلیل محدوده‌های تاریخی این مقاله شدیداً محدود است و از چهار چوب قرن چهارم پیش از میلاد یعنی زمان سقوط امپراطوی هخامنشی در اثر تهاجم ارتش اسکندر مقدونی فراتر نمی‌رود. بر اساس اطلاعات بدست آمده از تحقیقات باستانشناسی آغاز آبادانی اراضی بخش کاهکاه (مناطق شمالی ولایت ابیورد) به هزاره‌های 6-5 پیش از میلاد بر‌میگردد. هم‌اکنون چهار اثر تاریخی مربوط به این دوره (قدیمی تپه،‌ منجوقلی تپه، چاغیلی تپه و قصبه واقع در نزدیکی ایستگاه راه‌آهن قاوشوت) شناخته شده است که گروه شرقی آثار تاریخی تمدن جیتون را تشکیل می‌دهد (بردیف 1969، لوله کوا 1982 و ماسون 1972). بیشتر آنها در منطقه بین‌النهرین مایناسای و چاآچاسای قرار دارد. وفور منابع آب و اراضی حاصلخیز این منطقه امکان پرداختن به زراعت، دامپروری و شکار را فراهم می‌نمود. این سه عنصر در اقتصاد مردم در عصر نئولیت محور اصلی مجموعه نظام اقتصادی، را تشکیل می‌داد که چندین هزار سال حفظ شده بود. اقتصاد زراعتی پایه‌ریزی شده بر اساس روش آبیاری خلیجی موجب حیات طولانی قصبات قدیمی می‌شده است. در کار زراعت به پرورش گندم نرم توجه خاصی مبذول می‌گردید. بخش عمده گوشت رژیم غذایی از تکثیر احشام و شکار جیران و بز وحشی و غیره تامین می‌شد. تولیدات خانگی به تهیه ظروف منقوش گچ‌بری سفالی و ابزار مختلف کار از سنگ و استخوان محدود بود. وجه تمایز معماری عصر نئولیت یکنواختی آن است که در ساخت خانه‌های یک اتاقه استاندارد با حیاط کوچک نمود یافته است. مصالح اصلی ساختمانی که در ساخت ساختمان بکار رفته، خشت به شکل بلوک و درمراحل بعدی تمدن جیتون آجر مستطیل شکل بوده است. جامعه نئولیت با اقتصاد تولیدی آن رکن اصلی پیشرفت و توسعه بعدی تمامی قبایل یکجانشین زراعت‌گر جنوب ترکمنستان در زمینه‌های معیشت، ایدئولوژی و ساختار اجتماعی درعصر پالئومتال گردید. مرحله بعدی عمران ابیورد به اعصار نئولیت و مفرغ (2-5 هزار سال پیش از میلاد) بر‌می‌گردد. آمار قصبات در مقایسه با دوره پیشین به 6 برابر افزایش می‌یابد. در همین زمان است که قریه‌های بزرگی مانند آلتین تپه در مانا (25 هکتار)، نمازگاه تپه در دوشاق (50 هکتار)،‌ییلقین لی تپه در چا آچا (20 هکتار) و قارا تپه در حوالی ایستگاه آرتیق (20 هکتار) که توسط اسلاف ما توصیف گردیده (ماسون، 1981 و 1960، کوفتین، 1956، خلوپینا، 1978، کیرچو، 1999) بوجود آمد. به موازات گسترش قصبات آمار جمعیت سراسر واحه نیز افزایش یافت. در این زمان تمرکز ارزشهای فرهنگی، مادی و معنوی در دو مرکز بزرگ قدیمی زراعت آسیای مرکزی یعنی آلتین تپه و نمازگاه تپه روی می‌دهد. بهره‌برداری از مس و مفرغ (برنز) اختراع چرخ کوزه‌گری و توسعه بعدی مهارتهای کشاورزی موجب رشد سریع در عرصه‌های پیشه‌وری، تجارت،‌ هنر و شهرسازی گردید. در اواخر هزاره چهارم و اوایل هزاره سوم پیش از میلاد بخشی از ساکنین دامنه‌های شمالی کوپت داغ و ابیورد در سه محور عمده نقل مکان می‌کنند: سارازم در سغد، شهر سوخته (سیستان ایران) و وادی کویته (پاکستان). قطعاً این توسعه طلبی نیرومند جوامع جنوب ترکمنستان در عصر انئولیت موجب بروز روند‌های همگرایی شدید گردیده است. پهنه وسیع شرق کهن که در مدار تماسهای اجتماعی و فرهنگی – اقتصادی قرار گرفته بود شامل منطقه‌ای بود که زیر‌بنای مناسبات جدید اجتماعی در آن شکل می‌گرفت آثار تاریخی متعلق به عصر انئولیت و مفرغ ابیورد که متشابهات زیادی در فرهنگ مادی و معنوی سرزمینها و مناطق همجوار دارد تائید کننده نظر فوق الذکر است. در حدود هزاره 2-3 پیش از میلاد در نتیجه تغییرات پالئوکلیماتیک هیدروگرافیک (هیدوگرافی، علم آموزش منابع سطحی – مترجم) و دموگرافیک (جمعیتی) مرکز تمدن یکجا نشینی کشاورزی جنوب ترکمنستان در مجموع از جمله ابیورد بتدریج به قسمت سفلای مرغاب قدیم (مارگیانا) منتقل می‌شود. دامنه‌های شمالی کوپت‌داغ و قصبات واقع در ان در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد آشکارا روند آغاز بوجود آمدن دستگاههای حکومت را به نمایش می‌گذارد ولی در هزاره ششم پیش از میلاد استیلای هخامنشیان توسعه محدود تشکیلات دولت را قطع کرد. ویژگی هزاره اول پیش از میلاد ظهور نخستین امپراطوری نیرومند شرق کهن یعنی امپراطوری هخامنشی است جای پدیده‌های ارتجاعی مربوط به یورشهای کشور‌گشایی داریوش را بتدریج تغییرات مثبت می‌گیرد که در افزایش سریع آمار آثار تاریخی این دوره مشاهده می‌گردد. هم اکنون بیش از 60 قصبه منسوب به دوره مذکور در اراضی شمال ابیورد شناسایی گردیده است. مطالعه توپوگرافی (کیفیت اراضی) این آثار تاریخی تائید کننده آن است که از نظر تیپولوژی آنها به املاک روستایی و قلعه‌های کوچک متمرکز در امتداد منابع آب تقسیم می‌شوند. ولی با توجه به مقدار کافی اراضی کشاورزی مناسب این قصبات بطور مناسب در سراسر ولایت ابیورد پراکنده شده‌اند. اصلی‌ترین جنبه این عصر آن بود که ابیورد تنها از قرون 5-6 پیش از میلاد به عنوان یکی از ساتراپهای (ساتراپ – والی تام الاختیار در حکومتهای فارسی قدیم را گویند – مترجم) امپراطوری هخامنشی وارد عرصه تاریخ جهان شد.
 نوشته : اوده مرادف.ب.ن مترجم: مرضیه اونق 

 ابیورد از شهرهای کهن ایران که در شمال خراسان، بر دامنه شمالی کوههای هزار مسجد نهاده بوده و شیب آن به سوی صحرا کشیده می شده است. بارتولد نوشته که: در نزدیکی ابیورد کهنه، روستایی است که آن نیز در گذشته ابیورد خوانده می شد و اکنون پشتک نامیده می وشد. از ابیورد در منابع مختلف اسلامی، رومی و ارمنی سخن بسیار به میان آمده و در مجموع چنین بر می آید که ابیورد از مناطق استوار مرزی بوده و همچون پاسگاهی در برابر یورشهای مهاجمان دشتهای داخلی آسیا عمل می کرد. یزدگرد دوم ساسانی نیز برای جلوگیری از یورش مهاجمان دژ شهر یزدگرد را در همان نواحی بنا نهاد. پس از او پیروز، در نزدیکی ابیورد دژ شهر پیروز را ساخت. از منابع مختلف برمی آید که ابیورد ناحیه ای وسیع را در بر می گرفته و از دیرباز شناخته بوده است و در دوره ساسانی ابیورد خراج گذار ساسانی بود، و فرمانروایش را بهمنه می گفتند. چون اعراب به ابیورد تاختند، بهمنه حکمران ابیورد در برابر پرداخت چهارصد هزار درهم اعراب را از تسلط بر ابیورد بازداشت به نوشته طبری ابومسلم در ۱۳۹ه.ق پس از شوریدن بر تیمویان به ابیورد رفت و مدتی در این شهر مانند طاهریان و آنگاه صفاریان و سپس سامانیان بر شهر ابیورد و نواحی دست یافتند. پس از فروپاشی حکومت سامانیان، مدتی صحرانشینان آسیای میانه برخراسان سخت تاختند گرفتند تا اینکه در ۴۰۸ ابیوردیان به محمود غزنوی شکایت بردند و از فساد ترکمانان نالیدند و به گفته گرویزی در ۴۱۹ محمود مدتی از ترکمانان به ابیورد تاختند تا این که در۴۳۰ نسا و ابیورد به ترکمانان واگذار شد، مشروط بر اینکه به مسلمانان آزاری رسانده نشود. در ۵۴۸ ه.ق یکی از امیران سلطان سنجر به نام ابوالمؤید بر نسا و ابیورد، طوس و نیشابور فرمان می راند تا اینکه تولی پسر چنگیز مغول بر ابیورد تاخت و آنرا ویران کرد. در روزگار زوال دولت ایلخانی ابیورد زیر فرمان ارغوان خان و جانشینانش بود تا اینکه تیمور در۷۸۳ بر حصار قهقهه دست یافت و ابیورد را که به ویرانه هایی تبدیل شده بود بازسازی کرد به طوری که در ۸۰۷ ابیورد شهری بزرگ بود. ابیورد و نواحی اطراف آن تا روزگار شاه اسماعیل صفوی (۹۰۷-۹۳۰ ه.ق) در تصرف ایران بود اما دیری نگذشت که بر ابیورد تاختند تا سرانجام شاه عباس اول در ۱۰۰۹ ابیورد را از چنگ ازبکان و دیگر مهاجمان به در آورد و شاه عباس حدود ۴۵۰۰ نفر از مردم افشار بدین سامان کوچانید با این حال پس از مدتی ازبکان بر ابیورد تاختند تا این که نادرشاه در ۱۱۵۳ ه.ق بر ابیورد دست یافت و آن را ضمیمه خاک ایران کرد. پس از نادر ابیورد و نواحی اطراف آن از تبعیت ایران بدر آمد و سرانجام در تابعیت امپراتوری روسیه قرار گرفت. هم اکنون ویرانه های ابیورد در ۱۱۷ کیلومتری عشق آباد نهاده است

 اَبیوَرد نام‌های دیگر: اباورد، باورد) از شهرهای کهن ایران در شمال خراسان، بر دامنه شمالی کوه‌های هزار مسجد است. مکان ابیورد را نیز میان نسا و سرخس یا نسا و مرو دانسته‌اند، صاحب کتاب المسالک و الممالک می‌نویسد: «از مرو تا باورد شش مرحله است.»

ژوستن ( سده 2 پ . م ) محل شهردارا را در دامنه کوه زاپاتنن و پلین ،‌ دانشمند رومی ( سده 1 پ . م ) در دامنه کوه آپاوارتن دانسته اند . ژوستن ،‌آپاروارتن ، کوه ابیورد که در گذشته باورت / بااورت و سپس باورد می گفتند ، دانسته است . دایرة المعارف اسلامی ،‌ ابیورد را سرزمین نیاکان اشکانی و محل شهر دارا را در آن جا تعیین کرده است . بنابراین بایستی شهر « دارا » در دامنه کوههای درگز قرار داشته باشد.

 ایزیدو رشارا کسی محل شهر دارا را در شمال پارتیا تعیین میکند و به آن نام آپاوارتنن میدهد. پلین دانشمند رومی محل شهر دارا را در دامنه کوه آپاوارتن تعیین میکند. ژوستن ، آپاوارتن را کوه ابیورد میداند .دائره المعارف اسلامی ، ابیورد را سرزمین نیاکان اشکانی دانسته و جای شهر دارا را در آنجا میداند.

در صفحه 19 کتاب خاوران گوهر ناشناخته ایران چنین آمده است : قدیمترین و نخستین شهر این منطقه نیسایا بوده که بعدا به نسا معروف و بیشتر در تاریخ و جغرافیا توام با شهر مجاور و باستانی خود باورد ( نسا و باورد ) یا ( نسا و ابیورد ) و سپس ( نسا و درون و باورد ) آورده شده است.

بعضی از محققان این چنین اظهار نظر کرده اند که قلعه داراگرد در زمان ساسانیان مرکز روحانیون زرتشتی و دارای ضرابخانه بوده است ،‌ در اواخر قرن اول هجری قمری سکه ضرب شده است . حدود منطقه ابیورد در این زمان از سرخس تا نسا گسترده بوده است . این سرزمین که در انتهای دشت قراقوم بر سر راه قبایل مختلف مهاجم دشتهای داخلی آسیا در ابتدای اولین خطه جلگه های حاصلخیز خراسان قرار گرفته است ،‌ بنابر موقعیت طبیعی و نظامی از دیر باز محل کشمکشها و زد و خوردهای اقوام مختلف بوده است . با سقوط سامانیان دفاع ولایات شمالی ایران در برابر حملات چادر نشین ها به سستی گرائید و هجوم صحرا نشینان آسیای مرکزی به خراسان فزونی گرفت . به روزگار سلطان محمود غزنوی ترکمانان ( غزان ) به منطقه نسا و ابیورد هجوم آوردند و در این شهرها سکنی گزیدند و ترکی شدن این نواحی آغاز گردید . به روزگار چنگیز ، پسرش « تولی » ابیورد را تصرف کرد و به نهب و تاراج اهالی پرداخت و آن شهر زیبا را که در آن عالمی از عمارات موج می زد با خاک یکسان نمود و اکثر مردم را از دم تیغ گذراند . این شهر با این همه عظمت و بزرگی پس از هجوم مغولان و بعد از او تیمور رونق خود را از دست داد و از اواخر قرن هشتم که شهرها و آبادیهای این منطقه مورد تجاوز و اشغال ازبکان قرار گرفت دوران قدرت آن شروع گردید . در اوایل عصر افشاری ساختن مسجد بزرگی در مولود آباد ( زادگاه نادر ) و برخی ساختمانها در شهر نشانی از گسترش و رونق درگز می باشد ،‌ ولی ویرانی هایی که ناشی از تهاجمات اقوام همسایه بود ،‌ همراه با عدم توجه حکومت مرکزی وخصوصاً جدایی قسمت آباد و تاریخی آن ( با 9 هزار خانوار جمعیت و 24 شهرک و روستا ) و واقع شدن آنان در کشور ترکمنستان که شامل ابیورد و نسا و قسمتی از مناطق آنان می باشد.

تکه ای از دلم نوشته های دلتنگی در شب های سیگار و تنهایی های آقای آخر 

 

دل نوشتهایم

 

در خویشتنم بر این اندیشه بودم

که اگر می توانستم

برای زندگانی به ممالک کفر می رفتم

تا شاید بتوانم ایمانم، عدالتم، اسلامم را حفظ کنم

.

ای قوم...

برای زندگانی

از دیار شما می رفتم...

.

اگر می توانستم!

می رفتم... 

 

 دلم نوشته های دلتنگی
 بیست و نهم آذر نود ویک

شاید دوست داشت 

درد دل کردن را فراموش کنم

جوری که انگار هرگز نه دلی داشته ام و نه دردی

اما من نه می توانستم با دلم بسازم و نه با دردم

درد دلم با من بود و او درد دل را شبیه دل درد می دید.

زیاد هم تفاوت نمی کرد

آخر چطور می شد به دل درد فکر نکرد؟

این روزها درد دل ها هم درد دارند

 

از تهران تا قاهره یا از قاهره تا تهران؟ تطهیر پهلوی!

«شاه از من پرسید: بانی انقلاب در ایران چه کسی بود؟ منتظر بود من بگویم کمونیست‌ها یا لیبی یا فلسطینی‌ها یا سیا و یا آقای خمینی. من گفتم: جسارت است، شخص اعلیحضرت.»

در خشتِ خام/ گفتگو با احسان نراقی

 

 

از تهران تا قاهره

امروز بسیاری از بنگاه های سلطنت طلب در فضای مجازی با تبلیغ دین ستیزی و تبلیغ بی بند و باری ها و زیر سوال بردن روشنفکری دینی و منش اصلاحاتی ها و مردود اعلام کردن اسلام حاکم بر ایران و شکست خورده نشان دادن آن به دنبال ماهیگیری از فضای موجود در جوانان مخالف نظام به نفع خود هستند. از ویدئوی از تهران تا قاهره گرفته تا بسیاری از برنامه های شبکه من و تو و فعالیت های همین گونه صفحات در شبکه های اجتماعی پیداست برخی به دنبال تطهیر ممکن روی سیاه پهلوی ها هستند و امید دارند که سلطنت طلب های دیروز و جمهوری خواهان امروز بتوانند از ناامیدی و دلسردی قشر وسیعی از جوانان و مردم نسبت به این دولت استفاده کنند.

هیچ بعید نیست که غرب و امریکا هم در اپوزیسیون ایران پهلوی های جمهوری خواه شده را به انقلابیون اصلاح طلب شده ی ایران ترجیح بدهد.

با همین احساس نسبت به فعالیت های اخیر شبکه ها و بنگاه های جمهوری خواهان بر آن شدم تا با نگاه شک آلود به نقد یکی از برنامه های تبلیغاتی و القایی شبکه من و تو بنشینیم.

یکی از راههای برجسته سازی و یا کم رنگ ساختن یک واقعه تولید مستند است . اما به این دلیل که یک فیلم مستند به دلیل ویژگی های خاص خودش مورد استقبال و کنجکاوی فراوان افراد قرار می گیرد گاها تهیه کننده آن سعی می کند نهایت استفاده خود را با القائات مدنظرش به وسیله همان مستندات حاصل کند یعنی در ساخت مستند به جای بررسی اصولی تاریخ و رویداد ها ، دریچه دوربین تصاویر را طوری چیدمان می کند که به نفع اوست و راهی را طی می کند تا به هدفی خاص و البته تعیین شده برسد. برای مثال می توان به اکثر فیلم های تبلیغاتی انتخاباتی اشاره کرد که گاها با هنرمندی اهل هنر و رهبری سیاستمداران فیلم هایی ساخته می شود که در یک کلام بگویم: سعی می شود از حقیقت هایی محض واقعیت هایی دروغین ساخته شود. به اعتقاد نگارنده مستند از تهران تا قاهره یکی از همین نوع مستندهاست.

برای دانلود فیلم از تهران تا قاهره اینجا کلیک کنید

 

بررسی مفهومی یا همان شعار و ادعای از تهران تا قاهره:

من مستند از تهران تا قاهره را از این دسته سناریو ها دیدم. سناریوی از تهران تا قاهره که نویسنده و کارگردان آن نقش اصلی را به فرح پهلوی داده تریبونی یک طرفه از جانب فرح پهلوی است که با چند تصویر منتشر نشده، از مخاطب پذیرایی می کند و این بار به جای بیان یک سری خاطرات، وقایع و یا حوادث یک ساعت و اندی را وقت می گذراند تا در اتنها یک سوال را مطرح کند سوالی که از اول هدف کارگردان این مستند بوده . سوالی که مخاطب را به این راحتی خلاص نمی کند .

محمدرضا پهلویمسیر مستند با یک مقدمه اغازمی شود مقدمه ای برای پخته کردن فرضیات و احتمالاتی که قرار است القا شود. محمد رضا پهلوی مردی فداکار برای ایران و مردمانش است، شاه ایران برای ابادانی ایران هر کاری کرده است حتی در مقابل غرب ایستاده و برای این ملت آمریکا را تهدید به عدم فروش نفت کرده است . محمد رضا پهلوی به عنوان شاه ایران یکی از بانیان ملی شدن صنعت نفت است و او ایران را جز ۵ کشور اصلی شرکت ملی نفت قرار داده . او این کار ها را کرد ولی فرصت نکرد طی ده سال بعد ایران را به ۵ کشور ثروتمند دنیا تبدیل کند . او ایران را بهشتی برای سرمایه گذاری تبدیل کرده بود ، او سبب آبروی ایرانی ها در سراسر جهان بود ولی افسوس که انقلاب ۱۳۵۷ تمام این آرزو ها را نقش برآب و ما را از بهشت به دوزخی که امروز شاهدش هستیم کشانید .

درساخت این سناریو نهایت تکنیک های حرفه ای به کار گرفته شده است و این تنها در ساختار این فیلم نیست بلکه در تمام مراحل سعی شده برای ملکه نگون بخت سنگ تمام گذاشته شود. شاید بتوانم بگویم که از تهران تا قاهره تنها برنامه من و تو است که در زمان نشر در تمام صفحات و لایه های شبکه من و تو تبلیغ میشود. انگار اتفاقیست در تمام این شبکه.

سایت مشرق نیوز در باره این برنامه نوشته بود: "برنامه تهران تا قاهره" که چندی پیش از شبکه انگلیسی فارسی زبان " من و تو" پخش شد در اولین برخورد، ساختاری نامنظم و بلاتکلیف داشت. برنامه ای که میان یک "رپرتاژ" یا همان "آگهی"،"مستند پروفایل"،"تاک شوی تلویزیونی" دست و پا می زد و البته نتوانست هیچ کدام از این هویت ها را به تمامی در اختیار بگیرد. اگرچه در نهایت ماهیت برنامه به همان گزینه اول نزدیک شد. این برنامه را نمی شود یک مستند نامید

من تمام نظرات نگارنده در سایت مشرق نیوز را قبول دارم اما می خواهم ادعا کنم که اتفاقا ازتهران تا قاهره قرار نیست یک مستند خشک و خالی و یک نقاشی تاریخی باشد. من فکر می کنم مسئله این است که به منظورِ برساختنِ تاریخ، سازندگان فیلم «از تهران تا قاهره» از تکنیکها و عناصر ادبی و سینمایی بهره فراوان می برند. از لحاظ درون-مایه ای ، این فیلم در حقیقت شرح یک «اودیسه» یا سفری حماسی و پر درد و رنج است، کهن الگویی جهانی که اقبال به آن از دیرباز در ناخودآگاه جمعیِ ایرانیان حاضر بوده است. از سفر ارداویراف به جهان دیگر بگیرید تا هفتخوان رستم و سفرنامه ناصرخسرو و بوستان سعدی و سیاحت نامه ابراهیم بیک و سفرنامه های جلال آل احمد، پدیده سفر همیشه از دغدغه های خودجویانه و عمدتا روحانی ایرانیان بوده است. من به این می گویم یک تکنیک. کاری که باعث می شود نسل ها گذشته و امروز ما با دیدن بانو فرح در تلویزیون لبخندی به روی لبشان بیاید و با احساسات و خاطراتشان و یک کنجکاوی خاص با شروع این فیلم برخورد کنند.

 

طراح و برنامه ریز و فاعل اصلی این اتفاق کیست؟

رها اعتمادی. برای شناخت بهتر و کامل رها اعتمادی زندگی نامه و گذشته تا حال وی به صورت کامل و با جزئیات در این لینک قرار دادم.

زندگی نامه رها اعتمادی

با مراجعه به لینک بالا می توانید رها را بهتر بشناسید اما اشاراتی گذرا نیز بد نیست:

رها اعتمادی یا همان رها بنی اعتماد سیزدهم آبان ۱۳۶۳ در تهران در منطقه نیاوران و در خانواده بسیار متعصب بهایی متولد شد. او دارای خانواده ای به شدت طرفدار شاه وقت داشته است و در لین بالا توضیح شده است که به لحاظ اقتصادی رها و خانواده اش هرچه دارند از صدقه سری ها دربار و درباریان است. تا آنجا که بعد از انقلاب و سقوط شاه ضعیف ایران این خانواده نون خور مجبور به فرار از ایران و زندگی در خارج می شوند. در زندگی نامه رها اعتمادی در لینک بالا آماده است که چگونه این شخص از همان ابتدا با دستگاه های امنیتی و گروه های مخالف و ضد انقلاب و همچنین طرفدار پهلوی آشنا شده و خیلی سریع خود را عضوی از آنها دید. تا جایی که امروز این جوان در اکثر جلساتی که اعضای گروه های سلطنت طلب و کمونیست ها و مجاهدین خلق (منافقین خلق) از جای جای دنیا ماهیانه گرد هم جمع می شدند تا تصمیمات خود را در راستای تاثیر گذاری و نفوذ در افکار عمومی مردم ایران به روی دایره ریخته و در نهایت تصمیم واحدی اتخاذ کنند به همراه عموی خود حضور دارد.

در این جلسات بود که رها اعتمادی با شخصی تحت عنوان کیوان عباسی(از اعضای سرویس اطلاعاتی انگلیس ام آی 6 و همچنین از دست اندر کاران رادیو و شبکه بی بی سی و عضو انجمن حمایت از جنبش های مدنی در ایران) آشنا شد. فکر و ایده راه اندازی تلویزیون از کیوان عباسی و در جلسه ای که در راستای حمایت از جنبش های خاموش یا به اصطلاح (جنبش های مدنی مخالف) درون ایران تشکیل شده بود به ذهن کیوان عباسی خطور کرد... کیوان عباسی ایده و فکر خود را با رها اعتمادی در میان گذاشت و بعد از هفته ها فکر و جذب حمایت های مالی (که عموی رها اعتمادی نیز یکی از حامیان بود) توانستند در ماه مارچ 2006 شبکه ببین تی وی را تاسیس کنند.

رها اعتمادی بعد از گذشت دو سال فعالیت در آمریکا، به عنوان مسئول گروه "جوانان بدون مرز" انتخاب شد. این گروه با حمایت های سرویس های جاسوسی انگلیس وظیفه تغییر نگرش در افکار و اذهان جوانان را دارد.

گروه "جوانان بدون مرز" در اصطلاح ماکت یک پروژه بزرگ و ضد ایرانی است که طرح آن از سال 2007 در آمریکا تهیه و تصویب شده و به صورت آرام آغاز به کار کرده است. شعار این گروه همه چیز برای هدف است.

افراد این گروه بسیار خاص هستند؛ از همه نوع تفکر و اعتقاداتی (سنی، شیعه، بهائی، کمونیست، لائیک، شیطان پرست، صوفیه و یهودی) در این گروه ها حضور دارند. علت استفاده از همه گونه اعتقادات در این گروه "جوانان بدون مرز"، آشنایی با حیطه فکری آنها و استفاده و با نقاط قوت و ضعف آنها آشنا شده تا بتوانند مخاطبین خود را به خوبی شناسایی و آنالیز کنند.

رها اعتمادی دارای شرایط فوق؛ تهیه کننده سناریو از تهران تا قاهره بود که فکر کردم برای اثبات ادعای خودم بهتر است تا او را بیشتر بشناسیم.

 

ایجاد بنگاه های دروغ پراکنی و قربون صدقه رفتن های سلطنت طلبانه در اینترنت

اگر یک جستوجوی کوچکی هم در مورد وب های طرفدار پهلوی در اینترنت داشته باشیم متوجه می شویم که چندین وبلاگ در شبکه های چون وروپرس و بلاگر ها برای حمایت از خودشان ایجاد کرده اند که در زیر متنی را خواهید خواند که نوشته یکی از این وبلاگ هاست. جالب اینجاست که خیلی از این صقحات سلطنت طلب بدون درج منبع! از این نوشته ها در وب های خود استفاده کردند که اگر همین الان شما متن زیر را در گوگل جستوجو کنید ده ها وب یافته اید که این متن را بدون اسم نگارنده منتشر کرده اند

واما این نوشته مربوط میشود به یکی از جان برکفان و چاپلوسان پهلوی که ببینید چگونه در مورد این مستند اظهار نظر می کند.

مستند از تهران تا قاهره رو برای دومین بار مرور میکنم چیزی جز افسوس برایم باقی نمانده است از لحظاتی که گفته میشود یعنی چشم قهوه ای ها میخواهند به چشم آبی ها درس بدهند؟ و جواب زیبای شاه که بحث درس دادن نیست و ایران در آینده جز 5 کشور قدرتمند اول دنیا است و ای کاش 3 سال دیگر صبر میکردیم تا زحمات این بزرگمرد به نتیجه میرسید و افسوس فرح که ای کاش کمی با سیاست عمل میکردیم و اینقدر تند حرفهایمان را نمیزدیم. و هزاران درود به شرف انور سادات بقول پرستویی در فیلم مارمولک رفیق خوب و بی کلک همه چیزش را پای رفاقت میدهد. و اما امروز ما وضعیتی که گفتنش نه دردی میکاهد و نه دردی درمان میکند فقط باید دست به دست هم داد و با اینکه خیلی خیلی دیر شده و بسیار از آنچه باید میبودیم و میشدیم عقب افتادیم ولی یادمان نرود که جلوی ضرر را همین امروز هم بگیریم منفعت است . پس تو ای دوست من منتطر سقوط اسد نباش که به حکومت اعتراض کنی اگر در انتظار جرقه بودی که دست به اعتصاب و تظاهرات بزنی چه رعد و برقی بزرگتر از مستند از تهران تا قاهره ....دست به دست هم دهیم و بلند شویم تا بار دیگر غرور و عزت و سربلندی را به ایران و ایرانی بازگردانیم همین امروز نه فردا نه حتی یک لحظه دیگر

 

نقد و نگاه به تکه هایی از این سناریو به اصطلاح مستند

همینطور که قبلا هم گفته شد این سناریو در بسیاری از ثانیه های خود با بعضی حقیقت گویی ها و تاریخ گویی ها و خاطرات از بیننده پذیرایی می کند. در عین حال اینگونه به نظر می رسد که یکی از اهدافش این باشد که سعی می کند از ثانیه آغازین تا پایان کار خود به یک سوال به صورت قانع کننده ای پاسخ دهد و آن این است که چرا شاه سقوط کرد؟ دلیل شعله ور شدن آتش انقلاب کدام بود؟ ظلم و ستم و ناحق بودن حکومت و تکبر آن و یا تصمیمات اشتباه و برنامه ریزی های غلط و کمک امریکا و انگلیس به انقلابیون؟!!! به نظر می رسد جواب دوم برای آنها بهترین و ممکن ترین پاسخیست که می شود القا کرد و پاسخ دوم از پاسخ اول بسیار بهتر و آبرومندانه تر است. آنها بیچاره نامیدن خود را به بی شرف نام گرفتنشان ترجیح داده اند.

فیلم با بازیگر نقش اولش فرح دیبا در اواخر دقیقه چهارم تا چند دقیقه بعد... استارت این بازی را می زند و تصویر شاه و جمله صدای انقلاب شما را شنیدنش را پخش می کنند و ادعا می کند که شاه خواهان کشته شدن مردم نبود و طالب گفتوگو بود و عده ای اما مخالف این ایده بودند.

پاسخ دومی که یاد شد بخش جالبی هم دارد و آن این است که در این مستند ادعا می شود که شاه تقاص برخی ضعف ها و مهمتر از همه تقاص استقلال طلبی خود در برابر انگلیس و امریکا را داده است. یعنی شاه برای این سقوط کرده که ضعف هایی در داخل داشته و قربانی فرصت طلبی ها و دروغ ها و سیاه نمایی ها شده و از طرفی امریکا و انگلیس منافع خود را در خطر می دیدند و او را به سوی اسقاط کشانده اند.

برای اثبات استقلال طلب بودن شاه در موارد مختلفی در این برنامه تلاش شده است به عنوان مثال:

در اواخر دقیقه چهاردهم برنامه گزارشگر به زبان خارجی می گوید: معروف است که سیستم تلفن فرانسه در آن روزها (تبعید امام) خوب کار نمی کرد اما کسانی که به اینجا می آمدند (محل اقامت امام) واقعا در حیرت بودند که چقدر سیستم ارتباطی آیت الله کارآمد است. در واقع سعی می شود فکر مخاطب را به همان سمت ببریند که آیت الله خمینی از حمایت غرب حتی در سیستم ارتباطی اش بر خوردار بوده است.

دقیقا در ابتدای دقیقه سی و هشت برنامه مجددا خانوم دیبا اشاره می کند که سفیر امریکا و سفیر انگلیس از مشوقین شاه بوده اند که هرچه سریعتر کشور را ترک کند و گویی با این کار تلاش کردند که به انقلاب ایران کمک کرده باشند و شاه را فریب داده اند.

این اتفاق در یک ساعت و چهار دقیقه و بیست ثانیه از گذشتن فیلم دوباره اتفاق می افتد و مصاحبه جالب باربارا والترز با شاه مخلوع و نتیجه گیری این خانوم خبرنگار پخش می شود. اگر از اولِ این برنامه، آن را مشاهده کرده باشیم و با اهداف پنهانی تهیه کنندگان آن پیش رفته باشیم در این مصاحبه به اینچنین مفهومی خواهیم رسید که گویی شاه به خاطر این سقوط از اروپا ناراحت است و با طعنه می گوید: من فکر می کنم تمام تمدن غرب در خطر است

بعد از کلی تعریف ها و ادعای مظلومیت شاه و اینکه نمی خواسته کسی را بکشد فرح دیبا در چهل و سومین دقیقه این سناریو بعد از اینکه می گوید دوست نداشتیم خبرنگاران خارجی را موقع خروج شاه ببینیم؛ نسخه ای اینگونه می پیچد: خود من در اونجا گفته بودم که مملکت ما در تاریخش مورد حمله بیگانگان قرار گرفته از هزاران سال پیش ولی همیشه مردم ایران مبارزه کردند و فرهنگ و تمدن و تاریخ ایران همیشه پیروز خواهد شد و امروز هم معتقدم به همین دیدگاه.

احتمالا قرار است در این برنامه و آینده آن تاریخ و فرهنگ و تمدن ایرانی که البته متاسفانه امروزه واقعا مظلوم واقع شده است یک حامی و پرچمدار جمهوری خواه پیدا کند و برای بازپسگیری اش شعار دهد و هر چه می تواند تلاش کند. دست و پا زدن یک مهره سوخته و خرج کردن دلار های امریکا برای برنامه ریزان این پروژه زیانی ندارد ولی می تواند به نوبه خودش برای اپوزیسیون و مخالفین و خواهان سقوط جمهوری اسلامی مفید باشد.

در ادامه بحث بالا بعد از دو دقیقه متکلم وحده اینگونه می گوید: وقتی شاه خلبانی می کردند و ما توی تیاره نشسته بودیم من و آقای افشار از شاه خواستیم که نامه ای بنویسیم و از یه جایی کمک بگیریم برای ارسال (اعلامیه) به داخل برای کسانی که هنوز می خواهند مبارزه کنند.

در این فیلم دو ساعت و بیست و چند دقیقه ای با توسل به تکنیک ها و تاکتیک های هنری و سیاسی نهایت مظلوم نمایی ها و بازی با تاریخ و حقیقت ها با تمام دقت انجام می شود که اگر بخواهیم در مورد نحوه پخش مستندات فیلم و موسیقی های مورد استفاده در ثانیه ثانیه آن و تمام هنرشان در این اثر حرف بزنیم می شود کتابی نوشت. چیزهای فراوانی می شود از این سناریو آموخت اما مهمترین چیزی که باید از این فیلم که حاوی برخی مستندات نیز هست دریافت این است که خانواده ساقط شده پهلوی حتی وقتی رضایت می دهند برای تضعیف دشمن مشترک آنها و غرب بازیچه ی غرب باشند راست نمی توانند بگویند و مجبورند متوسل به دروغ و یا بازی با حقیقت شوند. این موضوع اثبات این ادعاست که تاریخ شاه و خاندان او با هیچ اسمی خوشبخت و خوشوقت کننده سرزمین ما و آینده فرزندان این خاک نیست. چیزی که مسلم است این است که اگر به جای استفاده از این روش اهداف خود را در کلام و شفاف بیان می کردند و حرف ها و ادعاهای خود را می گفتند و می نوشتند همگان می خندیدند و باور نمی کردند. پس راه دیگری را با جوانان خلاقتری امتحان می کنند.

تاریخ به خوبی می داند که دلیل سقوط شاه، غرب و یا مشکلاتش در داخل و تیمسارهای ستمگرش نبودند بلکه شاهِ ضعیف و متکبری بود که خود را از ملتش جدا میدید. آفتی که نباید گریبانگیر هیچ سیاستمداری شود محمد رضا پهلوی در زمان ولیعهدیش هیچ علاقه ای به کار های سیاسی نداشت و به دلیل اصرار پدرش بود که در چنین مسیری قرار گرفت او بر خلاف پدرش بسیار ترسو و دارای شخصیتی متکی و تابع داشت . او همیشه فرار را دوست داشت حتی زمانی که در سوئیس و اتریش درس می خواند به جای دلبستگی به فرنگ از دست پدرش فراری بود . او از خود اختیاری نداشت اگر وابستگی او به امریکا را نادیده بگیریم وی قادر نبود یک سیستم کوچک را مدیریت کند و مدام به این و آن متوسل می شد. حتی در همین مستند دیده میشود که بعد از سقوطش اصرار زیادی دارد که به امریکا برود و به آنجا پناه ببرد چون آنجا احساس آرامش بیشتری می کرده و این از ضعف او می آید. به خاطر یک ضعف شخصیتی، شاهِ ایران همیشه دنبال یک تکیه گاه بوده است. حال چند سوال مطرح است : محمد رضا پهلوی وطن پرست جانثار مردم ، اگر میدید کشور عزیزش و منافع فکری و جناهیش این چنین دچار آشوب شده چرا به جای ایستادن و رهبری کردن ارتش تا پیروزی نهایی، فرار کرد و میدان را خالی نمود ؟ قدرت او که هزار برابر پیرمردی تبعید شده بود او می تواست بسیار راحت مانع ورود حضرت امام ( ره) به ایران شود ولی چگونه سوار بر هواپیما شد و خود را آواره کشور های مختلف نمود و در نهایت خفتی که در همین مستند می بینیم جان سپرد؟ مگر وضع او بدتر از سوریه امروز بود؟ چرا او به جای دفاع از کشورش، از مسئولیت خود شانه خالی کرد و به سرعت پشت سر امریکا و متحدانش پنهان شد ؟ پهلوی سقوط کرد چون محمد رضا شخصی بسیار ترسو و بزدل بود . او از کودکی در دامن پدری جبار اینگونه تربیت شده بود. پدری که همیشه تکیه گاهش بوده است. او حتی بعد از پدرش نیز همواره پشت دست بوسی نظامیان و درباریانش پنهان بوده. حتی بعد مرگش هم اشتابهاتش را گردن دیگران می اندازند و این بزدلی و ضعف اینچنین در عمق و مفهوم او جا گرفته... شاه اگر واقعا انسانی نرم خو و متفکر بود می توانست کشور را اداره کند و اگر انسانی مدیر بود که بتواند کشور ایران را به لحاظ اقتصادی پنجمین کشور ثروتمند دنیا بکند بحران 57 و سال های قبلش را به خوبی اداره می کرد. مگر می شود گفت که شاه مرد خوبی بود چون رویای خوبی برای ایران داشت؟! و دوست داشت که ایران قدرت پنجم اقتصادی جهان باشد؟ اما نتوانست که کشور خودش را اداره کند؟!!! احمدی نژاد هم از توهم مدیریت جهانی می گوید مگر می شود او را رهبر جهان نامید؟!!!!!!!!!!!! آنهم در زمانی که تمام شاکله های اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و حیثیتی ایران را به هم ریخته است؟! خیر شاه به ترسویی و بی تدبیری و عدم شناخت کافی اش از اوضا و دوستان چاپلوس و تن پرورش باخت

و درپایان

نمی دانم به کدامین امید و ایده اینان در این گمانند که می توانند رهبری و راهبری جوانان نا امید و دلسرد متعلق به جنبش سبز را از خود بکنند؟ شاید به خاطر حس نکردن واقعی تاریخ توسط این نسل و نبودن آنان در تاریخ ستم شاهی دل به فریب آنان با این سناریو ها بسته اند.

امروزه در پیج ها و صفحات طرفداران شاه مخلوع دیده میشود که تمام تلاش و زبان و قلم بی مصرف خود را به کار می برند تا آن را در راه تضعبف و گذر از اصلاح طلبان مصرف کنند اما این گمان بیهوده ایست چرا که اپوزیسیون در ایران به هر مسیری که برود به سمت سوی آنان نخواهد رفت. شکی در این نیست که غرب و امریکا نیز از خرج شدن دلارهایش و حمایت رسانه هایش از اپوزیسیونی که خود نیز مخالف امریکاست رنج می برد.

این یادداشت بدون اصلاح و مرور منشتر می شود. در صورت مشاهده ایرادات قبلا عذرخواهی می کنم.

برخی منابع:

http://jameyeno.com

http://www.mashreghnews.ir/

http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=4tPj9TbU0lE

http://www.zohur12.ir

http://www.fakhravar.org/

صفحات بالاترین، فیسبوک و شبکه های اجتماعی دیگر

 

چند تصویر انتخابی از مبارزات و اقدامات مردم علیه شاه و برخورد حکومت آن زمان با مردم مبارز

 

Kurmanj

هوا ابریست اما خورشید حقیقت در پس این ابرها وجود دارد

یک انسان می تواند در تمام زندگیش با شرف و نیکوکار باشد اما وقتی میمیرد تعداد انسان هایی که به مراسم دفنش می آیند بستگی به وضع هوای آن روز دارد. و البته این نباید مایوس کننده باشد. نزد انسان های بزرگ تفاوتی بین اصول و فرد وجود ندارد. خدا در همه حال ما را می بیند و همیشه همین بوده

این بار در مشرق اتفاق افتاد - باز هم توهین به شعور ملت

سایت مشرق در اقدامی جالب در عکس رسمی خانواده حافظ الاسد ضمن حذف عکس دختر وی، برای همسر رئیس جمهور فقید سوریه با فتوشاپ حجاب آفرید و چند اینچ پای وی را که معلوم بود حذف کرد. در تصویر زیر عکس جعلی مشرق و عکس واقعی خانواده بشار اسد مشهود است: (جالب اینجاست امثال همین سایت ها در کلام برخی با عباراتی چون سایت های ارزشی و... یاد می شوند!!! کدام ارزش؟!!!)

خانواده اسد در سوریه

دروغ از در و دیوار سیاستمداران ما بالا می رود؛ حتی نمی توانیم به مردم خود راست بگوییم. حتی با مردم خودمان صادق نیستیم. آنوقت ادعای انقلابی بودن هم داریم. انقلابی بودن اصلا یعنی علیه فساد و دروغ و استبداد مبارزه کردن. این دیگر چگونه انقلابی بودن است؟!

امام جمعه درگز در نماز جمعه ی ۳۱ شهریور

 

امام جمعه درگز گفت: آمریکا با توهین به ساحت مقدس پیامبر(صبه دنبال انحراف مسلمانان از بیداری اسلامی است.

حجت‌الاسلام ناهیدی روز گذشته 31 شهریور، در خطبه های نماز جمعه درگز، تصریح کرد: ساخت فیلم هتک حرمت به پیامبر یکی از شیوه‌های کار استکبار جهانی به سرکردگی آمریکاست، اما دشمن از واکنش مسلمانان غافل بود.

وی در ادامه افزود: امروز در جراید و رسانه‌ها بزرگترین امتیاز ملت ایران روحیه مقاومت و ایثارگری است.

خطیب نماز جمعه درگز با اشاره به هشت سال دفاع مقدس، خاطر نشان کرد: جوانان در آن روزها تنور جنگ را گرم نگه داشتند و به دشمن فرصت ندادند، امروز نیز در عرصه علم و تکنولوژی پیشتاز هستند زیرا به این باور رسیده‌اند که به خود تکیه کنند.

وی در ادامه گفت: اگر مومنان به اهمیت موضوع نماز توجه داشته باشند، شیطان انسان‌ را وسوسه می کند تا از آن غافل و گرفتار شک شود.

یک موجودی که در اعمال او دروغگویی، تظاهر، ریاکاری و فریبکاری پیداست.  1. یا باید ذاتش خراب باشد و جز دروغ نتواند  2. یا باید چیزهای فراوانی برای پنهان کردن و شرمندگی داشته باشد  3. ویا کلا موجود پوفیوزی باشد.

رفتارهای سراسر تحریف و دروغ و ناامیدی در صداوسیما و دیگر تریبون های دولتی، سانسور و فیلترینگ و رد انواع جوازها در دولت؛ تبلور هر سه گزینه بالاست.

چگونه انتظار دارند آبرویی پیش مردم و به خصوص قلب و روح پاک جوانان داشته باشند وقتی به راحتی تحریف می کنند و دروغ می گویند و حذف و سانسور را درمان هر اعتراضی می شمارند؟

واقعا چه دلیلی داشت سخنان رئیس جمهور مصر اینگونه تحریف شود؟ چه برخوردی با مسئولان این امر شد؟ جواب ذهن های معترض و دل های ناامید و آبروی رفته چیست؟ آیا بصیرتی که مقام معظم رهبری به همه ما سفارش کردند اینگونه اجرا می شود؟ بصیرت با فریب اتفاق می افتد یا با صداقت؟ مردم با راستگویی و منافع خود همراه می شوند یا با دروغ و تحریف؟

اینگونه رفتارها حقیقتا ناامید کننده است!

جورج اورول: در روزگاری که دروغ، یک واقعیت عمومی ست؛ به زبان راندن حقیقت یک اقدام انقلابیست

ماه رمضان های قبل انتخابات! دین حسین یا رای خریدن معاویه؟

 ۱۳۹۱/۰۶/۰۴

ماه مبارک رمضان امثال هم به اتمام رسید. مثل ماه مبارک هایی که هرساله می آیند و می روند و ما یک به یک آنها را با منفعتی که برده ایم و یا فرصت هایی که گذرانده ایم پشت سر می گذاریم...

اجتماع ما مدعی یک جامعه ی اسلامیست. جامعه ای که در تاریخ آن پیشوایانش پنهانی به فقرا و مستضعفین یاری می رساندند و از مسلمانی نبود وقتی همسایه ای گرسنه است مسلمان با شکم سیر بخوابد. دینی که از هر نوع دروغ و نیرنگ و ریا بیزاری می جوید و اخلاقی نیک و عادلانه را سفارش می کند.

زمانی معاویه هم خود را مسلمان می نامید و یزید هم از او مدعی تر. حتی عده ای امیرالمونین خطابشان می کردند. خطبه می خوانندند و مردم پشت اینگونه افراد هم نماز می خواندند. اینان مسلکشان پول و زور بود. عده ی فراوانی را فریب می دانند و عده ای را با پول می خریدند و عده ای را چون کربلا سر می بریدند و با زور و پول و نیرینگ و ریا بر مردم حکومت می کردند. اینان چنان ریا کار بودند که بر حسینی که خود سر بریده بودند هم گریه می کردند و ناله فغان سر می دادند!!!

اینک بعد از گذشت هزار و چهارصد سال ما هنوز از آنان می خوانیم و دنبال شناخت بهتر آنها هستیم. افراد و اتفاقاتی که به تاریخ و اصل ما جهت داده اند و آن را ساخته اند.

امروز هیچ وجدان بیداری نمی تواند بین حسین و یزید حسین را انتخاب نکند هیچ مرد شرافت مندی نمی تواند بین علی و معاویه به علی رای ندهد و هیچ قضاوت عادلانه ای نمی تواند به مظلومیت حسین و شرافتش حکم ندهد و هیچ انسان مشتاقی نمی تواند حسین را و علی را آنگونه که حقیقت داشتند الگو و آرمان خود قرار ندهد که به حق فرزندان و پیروان حقیقی پیامبر اکرم (ص) بودند در کنار تمامی یاران صدیق و وفادار رسول خدا.

اما مگر می شود از حسین گفت و با معاویه هم مسلک بود؟ مگر می شود پرچم شرافت در دست گرفت و چون یزید با ظلم پیش رفت؟ مگر می شود عاشق حسین بود و چون کوفیان رای فروخت؟ مگر می شود از علی و حسین و آل شرافت دم زد و با مردم آنگونه رفتار کرد که معاویه ها کردند؟

به نظر شما آیا می شود برای حسین گریه کرد و چون یزید زیست؟ پاسخ من آری است. بله مگر یزید برای حسین اشک نمی ریخت؟ او هم برای اشک هایش ادعاها و تظاهراتی داشت...

به عنوان یک انسان و به عنوان یک مسلمان تکلیف هرکسی در گفتن آنچه ناحق می بیند است.

چه اخلاق نکو و پسندیده ایست افطاری دادن و طعام در ماه مبارک میهمانی خدا. در این ماه شیطان بیچاره و دست و پا بسته است و سفره های ثواب و نیایش در همه عالم گسترده است و ای کاش همه ما از فضیلت های این ماه عزیز نهایت استفاده رو برده باشیم و ببریم.

اما جالب و دیدنیست و عبرت آموز و روشنبخش و روشنگر رفتار بعضی شیفتگان قدرت و اصحاب ثروت و دنیا طلبی در ماه رمضان های قبل از انتخابات. گویی مسابقه است... هر روز در یک مسجد یک کاندیدا افطاری می دهد و گویی کاندیداها با طرفدارانشان مومن ترین هایند و بر سر سفره های ........ مردم را جمع می کنند و گویی جماعت را با موجوداتی اشتباه گرفته اند که باید شکمشان پر شود تا برای آنها دم تکان دهند. شب های انتخابات هم بماند که با چه رسواگری هایی برای یک بشقاب غذا ملت بیچاره را به تمسخر می گیرند.

حالا انتخابات تمام شده و یکی از جمع این افراد بر دیگران سبقت می گیرد و پیروز میدان تظاهر می شود. آنان که روزهای متمادی افطاری می دادند و خیرات می کردند انگار که اصلا نیستند. انگار که حتی نبودند. کجا رفت آن افطاری های هر روزه؟ کجا رفت آن بریز و بپاش های در راه خیر و نیکی؟! هر کس هنوز هم منافعش ایجاد و ایجاب کرد یک شبی را به زور طعامی ریخت جلوی یک عده که نیازی به آن غدا نداشتند و تبلیغاتی کرد و باز رفت. تا انتخابات آینده که نصف ماه رمضان را افطاری پخش کند.

من مانده ام و نگاهی حیرت آلود و خیره به پرچم های مزین به نام زیبای حسین در دستانشان و اینهمه بی حیایی از این همه دوری از حسین ها و از اینهمه هم راهی با مسلک معاویه ها.