اخبار شهرستان درگز | Dargaz City News

شهرستان درگز در شمال شرق ایران و دارای طبیعتی زیبا و بکر است که تاریخی کهن و با ارزش دارد

اخبار شهرستان درگز | Dargaz City News

شهرستان درگز در شمال شرق ایران و دارای طبیعتی زیبا و بکر است که تاریخی کهن و با ارزش دارد

۳۴ مطلب با موضوع «شهرستان درگز :: تاریخ درگز» ثبت شده است

از شنبه -هشتم خرداد ماه- دهمین دوره مجلس شورای اسلامی کار خود را رسما آغاز کرده است. منتخبان مجلس دهم بر اساس اصل 67 قانون اساسی سوگند نمایندگی برای انجام وظایف وکالت، امانت و تقوا یاد می‌کنند. متن سوگند نامه توسط رئیس جلسه قرائت می‏‌شود و نمایندگان به حالت اجتماع در حال قیام آن را تکرار و پس از انجام مراسم تحلیف، سوگندنامه را امضاء می‌کنند. 


نمایندگان اقلیت‌‏های دینی این سوگند را با ذکر کتاب آسمانی خود یاد خواهند کرد.


طبق ماده 26 آیین‌نامه داخلی،‌ پس از سخنرانی‌ها و طبق ادوار گذشته، منتخبانی که مراسم تحلیف را به جا آورده‌اند بر اساس قرعه‌کشی و به‌طور مساوی به 15 شعبه بررسی‌ اعتبارنامه‌های منتخبان مجلس دهم تقسیم می‌شوند و یکی از دبیران اسامی منتخبان در هر کدام از شعبه‌ها را از پشت تریبون رسمی قرائت می‌کند.


به همین مناسبت تصاویری از اعتبارنامه ملک الشعرای بهار اولین نماینده مردم درگز در مجلس شورای ملی (پیش از انقلاب) که در محل موزه خانه مشروطه تبریز محفوظ است، منتشر می‌شود:

ملک الشعرای بهار

نادرسپهسالار شاه تهماسب دوم بود و بخاطر شجاعت وجنگاوریش شهره آفاق شده و بسیار محسود شاه تهماسب دوم واقع می‌شد. 


در اواخر سلطنت شاه تهماسب هنگامیکه نادرمشغول جنگ درصفحات شرق ایران بود،شاه تهماسب جهت نمایش جنگاوریش به عثمانی حمله کرده و شکست سنگینی خورد و در یک عهدنامه ننگین آذربایجان و اران و شروان را به عثمانی بخشید.


روس‌ها هم شرایط را برای دریافت غنائم مغتنم دیده و با تصور ضعف ایران درخواست عهدنامه جدید کردند و شاه تهماسب بی‌لیاقت نیز در عهدنامه‌ای با آنان صفحات شمال را به آن‌ها بخشید وبه قول خودش با بخشش مشتی سنگ و خاک به جنگ‌ها پایان داد و زحمت اداره مشتی کوه و بیابان را از سر دربار ایران کم کرد.

نادرشاه از شنیدن این خبرخشمگین شد و به شاه تحکم کرد عهدنامه را فسخ کند ولی شاه تهماسب زیر بار نرفت و نادر او را عزل کرد و به دربار عثمانی اخطار داد که خاک ایران را ترک کند دربار عثمانی این شعر فارسی را برای نادر فرستاد:


چو خواهی قشونم نظاره کنی          سحرگه نظر بر ستاره کنی
اگر ال عثمان حیاتم دهد                   ز چنگ فرنگی نجاتم دهد
چنانت بکوبم به گرز گران                  که یکسر روی تا به مازندران

نادرشاه هم در پاسخ نوشت:

چو خورشید سعادت نمایان شود          ستاره ز پیشش گریزان شود
عقاب شکاری نترسد ز بوم                  دو مرد خراسان دو صد مرد روم
اگر آل حیدر دهد رونقم                       به اسکندریه زنم بیرقم

و پس از آن در نبردی سهمگین ارتش توپال عثمان پاشا بزرگ‌ترین سردار عثمانی را در هم کوبید و خاک وطن را از ترکان عثمانی بازپس گرفت. سفیر روسیه در نامه ای به دولتش درباره نادر نوشت: چنگیز دیگری این بار از ایران ظهور کرده است و اگر به خواسته نادر تن ندهیم چه بسا روسیه، که این پادشاه تا قلب اروپا را فتح خواهد کرد.


از کتاب «زندگی پرماجرای نادرشاه» اثر «دکتر میمندی‌نژاد»

چند روز قبل در منزل یکی از دوستان در باره شهر باورد یا ابیورد و وجه تسمیه آن و واژ ه بابا که در بین ترکها و مناطق شمال خراسان بخصوص منطقه اتک درگز زیاد بوده و نمونه ای از آن نام باباجق است که اسم قبلی شهر لطف آباد می باشد ، صحبت شد ، لازم دانستم برای تحقیق و ارایه مطالب بیشتر ، واژه و نام بابا و نامهایی که دارای کلمه بابا است مانند : باباجق و وجه تسمیه آن مطالبی بطور کامل تهیه و درج گردد تا با رفع کاستی ها و عیب و نقص آن توسط دوستان و محققین ، قابل استفاده شود .

ابتدا، در باره واژه و کلمه بابا شرحی داده می شود

واژه و کلمه بابا

کلمه «بابا» مجازاً به معنی پیر و سالخورده و عنوان احترامی برای صوفیان و عارفان و حکیمان متداول بوده است . در ترکی به هر یک از افرادی که در رأس گروه یا سازمانی قرار دارند، حتی اگر سالمندنباشند،به قصد احترام بابا گفته شده است ، چنانکه به (اُروج رئیس ) بارباروس ، امیردریادار معروف ترک در شمال افریقا، بابااروج و به کسانی که در رأس تشکیلات اصناف قرار داشتند اخی بابا گفته میشد.

ازینروست که هنوز هم ملوانان ترک، ناخدای خود را بابا خطاب می کنند. حسن قوچین ، از امرای دوره شاهرخ ،عنوان امیر بابا داشت. محمود افندی اهل فِلبِه ، از شیوخ و مدرّسان مشهور قرن دهم / شانزدهم ، چون مورد احترام رستم پاشا بود در استانبول نفوذ زیادی کسب کرده و به بابا افندی

اشتهار یافته بود. این واژه بعدها مستقیماً به عنوان اسم خاص به کار رفته است ؛ مانند باباگرای (صحیح آن گِرِی ) ازخانان کریمه و بابابیگ ازشاعران قرن نوزدهم م آذربایجان که «شاکر» تخلص می کرد. در مآخذ تاریخی به واژه بابا به عنوان اصطلاحی صوفیانه ، که دست کم از دوران سلجوقیان معمول شده است ، برمی خوریم .هنگامی که طغرل بیگ به همدان آمد به دو نفر صوفی به اسامی باباجعفر و باباطاهر برخورد، به اندرزهای باباطاهر گوش داد و باباطاهر او را دعای خیر کرد. از آن زمان به بعد در ایران و بعدها در آناطولی و روم ایلی ، به مجذوبان و مشایخ و شاعران متصوفی که عنوان بابا داشتند،

برمی خوریم ؛ مانند باباافضل کاشی ، شاعر و صوفی ، و باباکمال خجندی و باباسنکو درویش مجذوب وخلیفه هایش که عنوان بابا داشتند و تیمور آنها را در اَندَخود ملاقات کرد. همچنین می توان از باباشمس مسکین در سبزوار در همین دوره و باباسودایی در ابیورد در قرن نهم «نام باباجق در

درگز از نام ایشان گرفته شده است» و باباخداداد و بابافغانی شاعر و باباکوهی و بابانعمت اللّه نخجوانی و غیره نام برد. به گفته جمال قارصی ، شیخ کمال الدین خوارزمی (متوفی 671) در میان ترکمنها شیخ بابا نامیده می شد؛ و این دلیلی است بر رواج کلمه بابا در میان نواحی ترک نشین

مشرق ایران . بنابراین ، می توان گفت که در سرزمینهای ترک نشین شیوع کلمه بابا و شکل کوتاه شده آن : «باب» که مترادف با کلمه «آتا» (به معنی پدر) است تحت تأثیر احمد یَسَوی و طریقه یسویه، که در میان ترکان رواج فراوان داشت ، بوده است .در ایران ، بویژه از قرن ششم در آذربایجان ، به صوفیانی که عنوان بابا داشتند برمی خوریم ؛ مانند :

باباحسن سرخابی ، بابااحمد، باباعابدین ، باباعفیف ، بابامزید، بابافرج ، باباچوپان مراغی ، باباقلی اردبیلی ، باباطالب ترک و بسیاری دیگر. شیخ بزرگ باباحسن سرخابی )متوفی 610) که محمود شبستری در سعادتنامه با احترام از او یاد کرده است ، به گفته ابن کربلائی مؤلف روضات الجنان ، به «بابای هفتاد بابا» شهرت داشته است ، از آنرو که هفتاد بابا ملازم مجلس او بوده اند. از اسامی این هفتاد بابا که در روضات الجنان . آمده پیداست که اکثر آنان از آذربایجان بوده اند. افلاکی دَدَه ، مؤلف مناقب العارفین ، از بابامرندی که در آناطولی در دربار سلجوقیان نفوذ بسیاری داشته ، نام برده است .

بابامرندی ، چنانکه از نامش بر می آید، منسوب به باباهایِ آذربایجان بوده ؛ و براق بابا نیز که در پایان همین قرن،در دوره ایلخانیان کم و بیش نقش سیاسی ایفا میکرده منسوب به این گروه بوده است.

با اینهمه ، مهمترین شخص در تشکیلات این صوفیان ـ که از آذربایجان تا آناطولی گسترده بود ـ بابااسحاق است که در زمان غیاث الدین کیخسرو دوم، جنبش بزرگ معروف به «عصیان باباییها» را تدارک دید (  رجوع کنید به بابایی ، بکتاشیه ). مشایخ طریقت بکتاشیه منتسب به حاجی بکتاش که از مریدان او بودند، همگی از عنوان بابا استفاده می کردند. به مشایخ و پیروان عقاید ملامتیه قدیم در خراسان و مشایخ و درویشان طریقتهایِ قلندریه و حیدریه نیز، که از اختلاط اصول باطنی با سنن دینی تُرک به وجود آمده اند، عنوان بابا داده شده است . وجود بسیاری از درویشان مانند گِییکْلی بابا در اولین قرن حکومت عثمانی دلیلی بر این مدعاست . اسناد فراوان دال بر ادامه استفاده از اصطلاح بابا در ایران بعد از قرن نهم وجود دارد، و از وجود بابا رکن الدین در اصفهان و شیوخی با نامهای بابابیات و بابارجب مجذوب در شیراز و از شاعران و مجذوبانی مانند: بابااصلی دماوندی و باباسلطانی قلندر قمی و باباطالب اصفهانی اطلاع داریم . در قرن یازدهم ، در اکثر نقاط ایران به شیوخ خانقاههای حیدری (حیدری خانه ) برمی خوریم که مانند بکتاشیها عنوان بابا داشته اند.

شاه عباس اول باباسلطان قلندر را به شیخیی خانقاهِ حیدری که در چهار باغ قرار داشت تعیین کرد و پس از او نیز بنوبت ، باباحیدر و پسرش بابا شفیع و پسر دیگرش بابارضی را به این مقام منصوب کرد.

شیخِ حیدری خانه قزوین هم عنوان بابا داشت. ابوسعید ابوالخیر در بین مردم ترکمن وترکهای درگزی به مهنه بابا ( منه بابا ) مشهور است . «جمعه آتایوف» شرق شناس،روزنامه نگار و مترجم شهیر ترکمنستانی با آوردن کلمه بابا ،در مورد سرخس بابا و مهنه بابا چنین گفته است : شاگرد

کاملی که حضرت سرخس بابا، تربیت کرد؛ پیر صاحب معجزه، حضرت ابوسعید ابوالخیر،  مهنه بابا بود و حضرت ابوعبدالرحمان سلمی پیر صاحب کرامت، حضرت ابوالقاسم قریشی را پرورش نمودند.

در اصطلاح اداری ، در قلمرو ممالیک مصر و شام و حکومت عثمانی به واژه بابا برمی خوریم . به گفته قَلقَشندی، ابتدا به مهترانی که مسئول طشت خانه بودند از روی احترام عنوان بابا داده شد و بعد در قرن دهم به طور کلی ، این اصطلاح شامل تمام مأموران طشت خانه شد. به چهل نفر از حاجبان اداره حرمخانه دربار عثمانی نیز این عنوان داده شد که به متصدی آنها آغاباباسی می گفتند. در دربار عثمانی ، «اُجاقِ» آغابابا نیز وجود داشت که مقر آنها زیر درِمیانی (از دروازه های دربار) بود و باربران مورد نیاز دربار را با اخذ ضمانت استخدام و تربیت می کردند.    

بر اثر گسترش واژه بابا از قدیم الایام در میان ترکها، این کلمه به مفهوم صوفیانه حتی در اسامی نقاطی که صوفیان در آن زندگی می کرده اند نیز به کار رفته است ؛ مانند قصبه باباداغی (به اعتبار نام صاری صالتق بابا که مزارش در آنجاست) و قصبه زنگی بابا بر سر راهی که از خیوه به کراسنو وُدْسْک می رود و روستای بابانقاش در تراکیه و قصبه بابااَسکی .همچنین نامهایی مانند:باباداغی و بابابورنی ، خاطره درویشانی را که در این نقاط سکونت داشته اند محفوظ می دارد.


منابع و مآخذ

ابن کربلائی ، روضات الجنان و جنات الجنان.  

احمدبن اخی ناطور افلاکی ، مناقب العارفین.

واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، اورته آسیا تورک تاریخی حقنده درسلر. 

محمدحسین بن خلف برهان ، برهان قاطع ترجمه سی ، از مترجم عاصم ؛ محمدعلی تربیت. 

دولتشاه سمرقندی ، تذکره الشعرا ، چاپ ادوارد براون.

محمدبن علی راوندی ، کتاب راحة الصدور و آیة السرور در تاریخ آل سلجوق. 

احمدبن علی قلقشندی ، صبح الاعشی.

فؤاد کوپریلی ، تورک ادبیاتنده ایلک متصوفلر.

طاهر نصرآبادی ، تذکره نصرآبادی ، چاپ وحید دستگردی.

سعید نفیسی ،رباعیات باباافضل کاشی. 


برگرفته از وبلاگ شهرهای ابیورد - نسا - درگز

ججو خان خان خانان
وی در روستای حصار لطف آباد به دنیا آمد، پدرش الله وئردی بیک از ترکان حصار بود. پدر جه جو وقتی وی به دنیا آمد نام پدرش ججو را که بر گرفته از نام های بزرگان و خلاصه شده جوجی است بر وی می گذارد. 
جَجوخان، اهل روستای حصار لطف آباد، درگز و ترک بوده است، و خانه پدری ججوخان بغیر از اینکه در روستای حصار لطف آباد بوده، الله وئردی خان، پدر جه جو، در درگز نیز، منزل داشته است، که در خیابان قدیم نادری درگز کوچه نرگس، مقابل مسجد گلریزی های درگز بوده است.( از یاد داشتها و گفته های براتقلی براتی و مصاحبه وی با توحدی در جلد سوم حرکت تاریخی کردبه خراسان) 
دراواخر دوران قاجاریان روس ها تجاوز و مداخله درامور داخلی ایران را افزایش دادند. جوجوخان در برابر روس های متجاوز قد علم کرد و سال ها با روس های متجاوز جنگید و روس ها را از درگز بیرون راند. ججو خان در تاریخ و در میان مردم ایران و روسیه با نام نادر شاه دوم و روح نادر شاه افشار شناخته می‌شود.[ از کتاب خاوران ] و روس ها نیروی برزگی برای کشتن " جوجو خان " بسیج کرده بودند و از خائنان محلی نیز استفاده می نمودند. و سرانجام در یک تعقیب و گریز، اسب جوجوخان در بام صفی آباد در اؤلنگ “علفزار” به باتلاقی افتاد و سربازان روس رسیدند و آن قهرمان را به گلوله بستند و بدست متجاوزان روس به شهادت رسید. توحدی در کتاب حرکت تاریخی کرد می نویسد : عاقبت ججوخان ، با خیانت برخی کردها که به یاری روسها آمده بودند کشته شد از روی گلوله تفنگ معلوم شد که از تفنگ یکی از کرمانج ها بود است[ صفحه 421 جلد سوم حرکت تاریخی کرد به خراسان نوشته توحدی]. پس از " جوجو خان " پسرش به مبارزه با روس ها برخاست و پسرش نیز به دست تجاوزکاران به شهادت رسید.


در مورد قیام ججو خان چنین آمده است :
در اواخر قرن نوزدهم که نفوذ استعماری روس و انگلیس در شمال و جنوب ایران به اوج خود رسیده بود در درگز دلاورمردی بنام ججوخان علم طغیان را برعلیه ظلم و ستم برافراشت، مردم به او روح نادر می گفتند. او روستازاده و از ترک های حصار « اتک درگز » بود که به کشورش عشق می ورزید، یک روز غروب در حالیکه افسار اسبش را در دست داشت و به خانه باز می گشت، صدایی نظرش را جلب کرد و سپس با چشمان خود دید دو سرباز روس قصد دارند به یک زن هم روستایی وی تعرض کنند. 
خون حمیت کشی، دفاع از ناموس و عدالتخواهی در رگهایش به جوش آمده و آن دو سرباز را در آنی به درک می فرستد و بیش از پیش مصمم می شود بر علیه حاکمان بی غیرت درگز و قوچان و ایادیشان و روس متجاوز بپا خیزد و تشکیلاتش را با انضبات تر هدایت کند. 
در آن زمان روسیه و انگلیس کاملاً بر تصمیم گیری ها ی ایران اثر گذار بودند. ججوخان پس از مدتی نیروهای ملی را علیه روسها بسیج کرد، پس از بمباران حرم امام رضا(ع)، روسهای تزاری که ججوخان را مخالف اهداف و امیال تجاوز کارانه خویش می دیدند، در صدد دستگیری وی بر آمدند، ججو در اسفند 1290 خورشیدی دستگیر شد ولی پس از مدتی از زندان روس ها گریخت. ججو مبارزه علیه روسها را ادامه داد، به پاسگاه ها و پایگاه های آنها در نواحی مرزی شبیخون می زد و افسران و سربازان (سالدات ها)روس را می کشت و برای تقویت نیروهایش، اسلحه و مهمات آنها را بین سواران خود تقسیم میکرد.
روسها رسما از حکومت وقت ایران (دولت احمد شاه) خواستند که ججوخان را دستگیر و به آنان تحویل دهد. ولی دولت ایران گفته بود چون ججوخان خیلی طرفدار دارد، از دستگیر کردنش عاجز است. پس از آن روسها نیروی خود را بر علیه ججوخان بسیج کردند و افراد زیادی را به تعقیب وی فرستادند. این تعقیب ها موثر واقع نشد و روسها با این نقشه نتوانستند جَجوخان را بدست آورند.
این ماجرا سرآغازی شد برای قیام ججو خان، علیه متجاوزان روس. به گونه یی که او و یارانش تنها در یک نبرد دو هزار سرباز روس را از پای درآوردند. آوازه شجاعت او آنچنان بالاگرفت که تزار برای سر او جایزه گذاشت.

در بهمن ماه ۱۲۹۰ خورشیدی (۱۹۱۱ میلادی) روسها با کمک و یاری کردهای خراسان « ولیخان قهرمانلو، رئیس ایل کرد قهرمانلو و ایادیش »، ججو خان و یارانش را در جنگ و گریزهای پیاپی در کوه های شاه جهان اسفراین غافلگیر کرده و از بین می برند.
در گزارش های مرکز فرماندهی آخال تأکید شده بود که جسد ججو (جوجو)  را به روسیه بفرستند، آن روزها که فاصله شهرها بسیار دور بود، شکم شیر مرد اتک درگز را دریدند، پر از یخ و برف کردند و تن بی جانش را در صندوق پریخ گذاشته به روسیه نزد متخصصان فن فرستادند تا شاید از مکانیسم مغز و دلش پی به نبوغ و برتری های نظامی او ببرند.
گویند وقتی سر ججوخان دلاور را نزد تزار بردند آن را روی دست بلند کرد و گفت : این است « جو جو »، کسی که در شرق ایران عرصه را بر لشگریان روسیه تزاری تنگ کرده بود. ( صفحه 398 خاوران نوشته ابوالفضل قاسمی) 

در همین رابطه چند بیت شعر است که مردم درگز و بخشی ها در مجالس از آن یاد می کنند : 

ججو خان چؤره گینی ناکسسه وردی 
بیلمه دی اولار تکین تولکولر واردی 
وفالی دی اونا، اصلان قربان دوردی

درگز دن توران، فیل دی، ججو خان
دستور حمله ججو خان به سوارانش : 
ججوخان، آتلیه دئدئ سوریلی 
دان قاتمه میش، ممد آواته گریلی 
اول باشدن ، ثلاثه نه ، قوریلی 
اوندن سو نرا ، ظلم ائدنه ، قیرالی 
اونده ائل بیلر، کیم دی ججو خان 
درگز دن تورن، فیل دی ججو خان
وفالی دی، غیرت لی دی ججوخان

برگرفته از وبلاگ شهرهای ابیورد - نسا - درگز
یکی از چهره‌های برجسته تصوف و عرفان در آسیای مرکزی است که طریقت خاصی به نام " یسویه" را تاسیس کرد.مرقد این عارف بزرگ که از او به عنوان "سلطان العارفین" یاد کرده‌اند،در شهر «یسه» در قزاقستان است. تولد احمد یسوی حدوداً به قرن پنجم برمی‌گردد.در دائرة المعارف بزرگ شوروی تاریخ تولد وی در حدود 1105 میلادی یا 484 هجری شمسی ذکر شده است. وی در شهرک «سمیرم» واقع در شرق شهر چیمکنت در جنوب قزاقستان چشم به جان گشود و پس از چندی به شهر "یسه" مهاجرت کرد. یسه که بعدها ترکستان نام گرفت و هم اکنون نیز به این نام شناخته می‌شود یکی از مراکز فعال دینی در عصر یسوی بود. این شهر که به عنوان پایتخت اوغوزخان شناخته شده، یکی از مراکز تصوف اسلامی در ماوراءالنهر به شمار می آمد. امیر تیمور، از مریدان خواجه احمد یسوی بوده و جهت ابراز ارادت خود،مقبره باشکوهی را برای وی ساخته است.این زیارتگاه با الگوی معماری اسلامی ساخته شده و از اماکن زیارتی معتبر و معروف میباشد. مقبره خواجه احمد یسوی سنگ قبری داشت که بسیار کمیاب بود و به دستور تیمور از هندوستان آورده شد. این مقبره در اواخر قرن هشتم هجری تقریباً دویست و سی سال بعد از وفات وی به فرمان تیمور و توسط استادان ایرانی مرمت شد. بنا به روایت ، پس از اینکه به فرمان تیمور تجدید بنای مقبره خواجه احمد یسوی آغاز شد، این کار چندین بار با مشکل مواجه شد و هر بار بنای مقبره پس از ساخت، به ناگهان ویران می‌شد تا اینکه شبی تیمور در خواب دید که اگر می‌خواهد مقبره‌ای مجلل برای خواجه احمد بسازد، ابتدا باید ساختمانی بر روی مقبره ارسلان باب ، استاد خواجه احمد یسوی بنا کند. تیمور این کار را کرد و پس از آن مقبره را بنا نمود . در داخل این زیارتگاه یک دیگ برنزی است که مردم نذورات خود را در آن می انداختند. نام یک استاد ایرانی از شهر تبریز به نام " اوستا عبدالعزیز شرف الدین تبریزی" بر آن حک شده است . ارتفاع این دیگ بزرگ حدود یک متر و نیم و قطر آن 2/45 متر و دو تُن وزن دارد . در فرهنگ ترکها، دیگ مظهر وحدت و مهمان‌ نوازی است. ریخته‌گری، نقوش گل نیلوفری و حروف عربی که بر روی این دیگ وجود دارد، حکایت از مهارت استاد آن می کند. ساختمان بنای زیارتگاه به هشت بخش مستقل تقسیم می‌شود. تالار اساسی و اولیه این زیارتگاه که دیگ بزرگ نیز در مرکز آن گذاشته شده، بسیار با عظمت است و در گوشه راست و چپ آن نیز شبستان هایی وجود دارد. ساختمان گنبد اصلی زیارتگاه دارای 2/18متر قطر است و از سطح مقبره تا نوک گنبد 5/37متر ارتفاع دارد. مردم منطقه سه بار زیارت خواجه احمد یسوی را معادل یک سفر حج می دانند. خواجه احمد یسوی در عهد قراخانیان متولد شده و در آن دوره که آسیای مرکزی مرکزعلوم مختلف بوده رشد کرده و به بلوغ عقلانی رسیده است.در این دوره بزرگانی چون ابوعلی سینا و ابوریحان بیرونی می زیسته اند وتفکرات آنان بر اندیشه های احمد یسوی تاثیر بسزائی داشته است.برخی از عرفا گفته اند:شناخت ترکستان ،بدون شناخت خواجه احمدیسوی میسر نخواهد شد . او خدمت زیادی به زبان ترکی کرده و جزو اولین کسانی بوده که زبان مادری خود یعنی ترکی را به زبان تصوف رسانده است.همچنین گفته شده که وی با اشارت غیبی رسول گرامی اسلام (ص) رشد کرده است. یکی از شرقشناسان می گفت بیش از چهارده نسخه خطی وجود دارد که به بیان نسب‌نامه‌ خواجه احمد یسوی پرداخته ا‌ست.کوچک‌ترین نسخه از نسخ یاد شده،اثری با نام "مرآت القلوب" منسوب به صوفی محمد دانشمند می‌باشد،این کتاب از جمله‌ نخستین آثار علمی است که تعلیمات یسّویه را مورد بررسی و تحقیق قرار داده است. زیارت مقبره خواجه احمد یسوی در واقع زیارتگاه مشتاقانی است که از مناطق مختلف با حاجات و نذر و نیاز راهی ترکستان می ‌شوند. سازمان جهانی یونسکو، سال ۲۰۱۶را به نام " خواجه احمد یسَوی " شاعر تورک نامگذاری کرد.

برگرفته از وبلاگ شهرهای ابیورد - نسا - درگز

رئیس اداره میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری شهرستان درگز گفت: با هدف معرفی هرچه بیشتر ظرفیت های شهرستان درگز و ایجاد فضای با نشاط برای گردشگرانی که در تعطیلات نوروز 95 به این شهرستان سفر می کنند، جشنواره عشایر شهرستان درگز در تعطیلات نوروز 95 برگزار می شود.

  

به گزارش روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی، محمد مددی با اعلام این خبر گفت: به همین منظور دومین جلسه هماهنگی برگزاری جشنواره عشایر در این شهرستان برگزار شد.

وی گفت: این جلسه در محل دفتر امور عشایر شهرستان درگز و با حضور مسئولین ادارات و دستگاههای مرتبط برگزار و تصمیماتی در خصوص مکان برگزاری، تعداد غرفه ها، هزینه ها و برنامه های ورزشی، بازی های بومی و محلی، موسیقی محلی و سایر برنامه ها بحث و تبادل نظر شد.

وی افزود: این جشنواره در راستای برنامه های ستاد اجرایی خدمات سفر شهرستان درگز تحت عنوان جشنواره عشایر و روستایی قزقان دره و به همت اداره امورعشایر و مشارکت سایراعضای ستاد در محل طبیعت زیبای قزقان دره از تاریخ 10 لغایت 13 فروردین 95 برگزار می شود.

قابل ذکر است که این آمار مربوط به بررسی‌های صلاحیت داوطلبان در هیئت‌‌های نظارت است و آمار نهایی افراد تایید، رد و یا عدم احراز صلاحیت شده نیست، لذا امکان دارد در بررسی نهایی صلاحیت داوطلبان این آمار تغییر داشته باشد.


استان: خراسان رضوی حوزه: درگز
ردیف نام نام خانوادگی نتیجه
1 جلال احمدی فرد تأیید
2 مسعود ارباب عدم احراز
3 اردشیر اردشیری تأیید
4 قدیر افروند رد
5 امین پورایمانی عدم احراز
6 احمد پیرزاده تأیید
7 اسفندیار جلایری تأیید
8 مجید جوادی چهارراه تأیید
9 عبداله حاتمیان تأیید
10 راحله خدادادی تأیید
11 جلیل خسروانی تأیید
12 افشین داوری لطف آبادی عدم احراز
13 مژده درسنی عدم احراز
14 محمد علی دلاور رد
15 حسن رزمیان مقدم تأیید
16 حسین رمضانی تأیید
17 محمد رهدار تأیید
18 علی شجاع پور تأیید
19 رضا شیخی نژاد تأیید
20 صمد صادقی تأیید
21 علیرضا صولتی رد
22 مجید ظهوریان آدینه عدم احراز
23 بهزاد قاسمی نژاد مایانی رد
24 حبیب قنبری انصراف
25 صادق گلکاری تأیید
26 حسین محمدزاده تأیید
27 رسول مهرپرور رد
28 ناصر نادریان لائینی تأیید
29 الیا وطن پرست عدم احراز
30 رمضان یزدان پناه لاین تأیید

 

به گزارش روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی، محمد مددی با اعلام این خبر گفت: بر اساس برنامه ریزی های صورت گرفته یکی از خانه های تاریخی این شهرستان در حال مرمت و ساماندهی و تبدیل به مهمانپذیر جهت استفاده گردشگران و مسافرانی است که به شهرستان درگز سفر می کنند.

وی افزود: این ساختمان که مربوط به دوره پهلوی است، قدمتی 85 ساله دارد و با مدیریت بخش خصوصی و نظارت اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شهرستان در حال آماده سازی این مکان برای ثبت ملی هستیم.

 وی افزود: این خانه جزء بافت قدیمی شهر درگز محسوب می شود و مراحل ثبت ملی را سپری می کند و با ثبت ملی، این مکان تبدیل به پایگاه میراث فرهنگی خواهد شد.

رئیس اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شهرستان درگز خاطرنشان کرد: در حال حاضر این شهرستان دارای دو هتل و چهار مهمانپذیر است و سال گذشته بیش از 120 هزار مسافر و گردشگر از جاذبه های فرهنگی و تاریخی و اماکن گردشگری این شهرستان بازدید کردند.

مصاحبه حسین مقصودی با دکتر پروانه پور شریعتی - استاد دانشگاه نیویورک درباره آثار تاریخی بندیان شهرستان درگز

لباس زنان درگز قدیم 
از کتاب : ایالات و طوایف درگز

خاوران ( وَ ) (اِخ ) خابران . نام دیگر ابیورد است و لسترنج مختصات جغرافیایی آن را چنین ذکر میکند: «در خاور نسا آن سوی کوه و در حاشیه ٔ بیابان مرو، خاوران واقع است که آنرا «ابیورد» و گاهی باوردهم میگویند. مقدسی گوید من ابیورد را از نسا بهتر وبازارش را پر رونق تر و خاکش را حاصل خیزتر دیدم و مسجد آن شهر در بازار است . حمداﷲ مستوفی گوید: «شهری کوچک است و در او میوه فراوان » و نیز گوید رباط کوفن از توابع ابیورد در دهکده ای بفاصله ٔ شش فرسخی ابیورد واقع است .

این رباط را عبداﷲبن طاهر در قرن سوم ه . ق . بنا کرد و چهار دروازه داشت و در وسط آن مسجد جامعی بود. ولایت « ابیورد » یا « خاوران » را مرکز مهنه یا میهنه بود. یاقوت نقاط مهم دیگری را در این ولایت اسم می برد که از آن جمله است : ازجه ، باذان و خروالجبل و شوکان . مهنه در زمان یاقوت ویران بوده است .

حمداﷲمستوفی در قرن هشتم گوید: «در او باغستان فراوان و آب بسیار روان و حاصلش غله و میوه باشد» و در حق بزرگانی که از دشت خاوران برخاسته اند گفته اند:

بر سپهر صیت گردان شد بخاک خاوران

تا شبانگاه آمدش چار آفتاب خاوری

خواجه ای چون بوعلی شادانی آن صاحب قران

مفتیی چون اسعد مهنه ز هر شینی بری

صوفیی صافی چو سلطان طریقت بوسعید

شاعری فاخر چو مشهور خراسان انوری .

از وبلاگ: شهرهای ابیورد - نسا - درگز

سرتاسر  خاک خاوران  سنگی نیست 

کز خون دل و دیده بر آن رنگی نیست


در  هیچ زمین  و  هیچ فرسنگی نیست 

کز دست غمت نشسته دلتنگی نیست .


ابوسعید ابوالخیر

در این کلیپ شاعر مرحوم درگزی جناب قاسم شرقی ملقب به شهریار درگز با همراهی آکاردئون برادر عزیزمان محمد نیازمند به شعرخوانی درباره درگز به سبک حیدربابایه سلام استاد شهریار می پردازند.شاعر عزیز درگزی اخیرا به رحمت خدا رفته است.برای شادی روح این عزیز از دست رفته صلوات بفرستید. (از دقیقه ۱ به بعد ویدئو شعرخوانی شاعر مرحوم اغاز می شود) لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید

معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی گفت: پایگاه پژوهشی سایت موزه بندیان شهرستان درگز با هدف پیگیری ثبت جهانی این اثر مستقر و فعال شده است.

این اداره کل روز یکشنبه به نقل از محمد رکنی گزارش داد: این پایگاه پژوهشی با هدف آماده سازی هرچه بیشتر محوطه تاریخی بندیان برای ثبت نهایی و قطعی در فهرست جهانی یونسکو راه اندازی شده است.

محوطه باستانی بندیان در شهرستان درگز، در استان خراسان رضوی ایرانه و شامل بزرگ ترین گچ بری یافت شده از دوران ساسانیه. دلیل نام گذاریش هم بندیه که تو این ناحیه قرار گرفته. اهمیت گچ بری های بندیان نه به خاطر طولانی بودن، بلکه به خاطر محتواشه. این گچ بری ها بیش از ۱۰۰ متر مربع وسعت داره و بخش مهمی از تاریخ دوره بهرام گور را به تصویر کشیده. گچ بری های داخل تالار آتشکده، پادشاهی بهرام گور و غلبه وی بر پادشاه هپتالی ها، قوم مهاجم شمال خراسان، را به تصویر کشیده اند. گچ بری های بجا مانده از دوره ساسانی، عموماً جنبه تزیینی یا تک چهره دارند. در حالی که آثار نقش شده بر دیوار آتشکده بندیان، ورق هایی از تاریخ این دوره به شمار می روند. مجموعه آثار بندیان درگز، علاوه بر آتشکده، کارگاه صنعتی، سازه ای وسیع با کاربری احتمالی مذهبی و حکومتی و برج خاموشی به عنوان راهنمای مسافرین را نیز شامل می شود.


یک آتشکده زیبای ساسانی به همراه برج خاموشی در منطقه بندیان در گز مشاهده شده و در سالهای اخیر حفاری در آنجا صورت گرفته. برج خاموشی محل تدفین زرتشتیان، به شکل استوانه با ارتفاع سه متر و قطرحدودی ۲۰ مترمی باشد. در آتشکده گچکاریهای نفیس زیبایی از دوره ساسانیان بر جا مانده که موضوعات آن عبارتند از پیروزی بهرام پنجم بر پادشاه هپتالیان، مراسم مذهبی در حضور آناهیتا ، معرفی افراد به شاه ، صحنه ضیافت تاج بخشی به شاه. درون آتشکده آتشدانی زیبا یافت شده و پنج کتیبه به خط پهلوی در محراب آن قرار داشته است. حفاریهای این منطقه در سال ۱۳۷۳ آغاز شد. گچ بریها مربوط به سال ۴۲۵میلادی زمان سلطنت بهرام پنجم است که در تاریخ طبری نیز از آن یاد شده.

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.

کوههای هزار مسجد با برشی تند به سوی شمال، جلگه‌ی مشهد به سمت قوچان را با جلگه‌ی آخال و تجن جدا میسازد. 

شیب تند کوهها به طرف درگز بعد از طی مسافتی نه چندان کوتاه به چشم‌انداز زیبایی از روستاها و شالیزارهای کنار رودخانه می‌رسد، با باغ‌های فراوان انگور و هلو. روستاها تقریباً از60 کیلومتری درگز دور و نزدیک در کنار جاده پراکنده بودند. 

طبیعت سنگی و خشک کوهها و دامنه‌های کوتاه آن در تضادی سخت با سرسبزی حاشیه‌ی رودخانه‌ها قرار داشت. انگار که فلات ایران در جلگه ی درگز به اتمام می‌رسید و می‌پیچید به سوی واحه‌ی تجن و عشق‌آباد و می رود به سوی دیگر گونگی در فرهنگ و پوشش. انگاری فرهنگی تقریباً بریده از بدنه‌ی جنوب و متمایل به سمت شمال، رودخانه‌ها نیز با عبور از ابیورد کهن، مرزرادرمی‌نوردد و می‌ریزد به سوی شمال به طبیعت قهقهه. راهها و تیغه‌های تند کوهها نیز سریع و نابهنگام در کویر قره‌قوم می‌آساید در خوابی آرام و فرح‌بال روبه‌سوی بادهای مرو شاه جهان. 
گویی راهها در تلاطم زنگوله‌های کاروان لطف‌آباد به عشق‌آباد، دورون و مرو آرام و قرار ندارد و تاک‌های بی‌نام و نامدار جلگه دُرد دیگری از طرحی نو به تن دارد...

ابیورد کهن با کوچه-پس کوچه‌های قدیمی و با بافت‌های کهنه‌ی بناها و درب‌های چوبی مغازه‌ها نشان از حضوری دارد به قامت چنارهای سر به فلک کشیده‌ی آن، نشان از ترکها، ترکمن‌ها، تیموری‌ها و دیگر اقوامی که دیرتر به این پهنه آمدند کردها... 



برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.

درگز تاریخی کهن دارد از رفت و آمد، از عبور و مرور، از فرار از هم گسیخته‌ی غزنویان و ورود پیروزمندانه‌ی سلجوقیان، از هجوم مغولان، از عبور گستاخانه‌ی تیمور و گذر خشم آگین نادر به سوی آخال و خیوه، از هوس‌های شاهان صفوی و قاجارهای همسایه در چنگ اندازی به مرو و بخارا تا حضور قدرتمندانه‌ی روس‌ها در آخال. 
جلگه‌ی درگز آرام و قرار ندارد درگذر تاریخ، در بود زمان در پود مکان، قرنها صدا و قرنها زنگوله و قرنها شمشیر. ابیورد نوخندان سر آمد جلگه بود و حال درگز در فرو شکوه و جلال و شوکت و لطف‌آباد با خوابی 80ساله از قفل دیوارهایش میرود تا دوباره به بارآرد تاک‌های خفتـه را با دُردی پر از عصاره... 
ترکمن‌ها می باید باشند در اینجا و آنجای جلگه در ده کوره‌های تنگ و خفه یا در مرکز شهرهای اصلی ولی همه یکسانند در قیافه و قدری هم در پوشش باید سراغ گرفت، باید پرسید، باید پویید، کجا می‌توانند باشند مسافران تاریخ؟ 

یادگاران ایام و نشستگان جبر زمان؟ گفتند بروید به کلته چنار به ردّی از آنها می‌رسید در هفت روستای آنجا می توانید آنها را بیابید. 12کیلومتر راه دوری نبود از تقاطع 50کیلومتری درگز به سمت کلاته چنار. در دره‌ی باریک قزل داغ می توانید آنها را پیدا کنید خفته در میان چنارهای کوتاه و باغ‌های کوتاه ... جاده‌ی کم عرض و راه فرعی، گاهی در زیر شاخه‌های درختان محو می‌شد و گهگاهی هم در پیچ و خمی تند و شکننده عریان، بی برگ و بار. 

قزل داغ در سمت شرق کلته چنار آنها را به اکراه جا داده بود. خشک و عبوس. 

روستاهای ترکمن نشین «دوست محمد»، «محمد ولی بگ»، «ارباب»، «عوض محمد»، «جبار»، «امان مرگن» و «آصف» با نزدیک به 400خانوار از ترکمن‌های أنو آنجا مستقر بودند تقریباً از 150سال پیش از این، آنها در «أنو» در شرق عشق آباد در نزاعی ناعادلانه و در پی ناتوانی از رویارویی با 40هزارخانوار پرقدرت تکه مجبور به تغییر مکان شدند و یکهزار خانوار آنها به اطراف پراکنده شدند و صدها خانوار به قزل داغ کوچیدند، عده‌ای نیز به ابیورد رفتند و عده‌ای در درگز و خیرآباد و چاقئر و توقای. 
برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.
آنها بیش و کم در همه جا حضور دارند ولی حضور آنها در قزل داغ پررنگ است. قیافه‌های کُردگونه دارند و لهجه‌های تند ترکان درگز به راحتی می‌پاشد در سکوت خفته‌ی کلته‌ چنار. 

دره‌ی قزل داغ خفه است، گرفته است، در گرمای تیرماه انگاری چنارهای کوتاه آنجا نیز خفته‌اند. نگاه کنجکاوانه‌ی کودکانی که با صدای ماشین از گوشـه‌ی درهای بی رنگ و کوچک آهنی ما را می پایند تنها نشانی بود از ساکنین بی صدای آنجا.

در انتهای دره چنـارهای کوتاه قزل داغ در مسافتی کوتاه به بن بست می‌رسد و مرز ایران و ترکمنستان آنها را به سوی جلگه‌ی آخال به حصاری سخت می‌بندد، بعد از عبور از مرز، تقریبا در 10کیلومتری آنجا روستای أنونشین «مانش» قرار دارد و «أنو» در مسافت 30کیلومتری به سمت شمال غرب تقریبا به عشق‌آباد می‌چسبد. 
چهارصد خانوار از ترکمن‌های کلته چنار در بن بست دره‌ی قزل داغ انگاری گیر افتاده‌اند مات و مبهوت نظاره‌مان می‌کنند حتی به سئوالی می گویند ما ترکمن نیستیم وقتی که خیالشان آسوده می شود با ما اُخت می‌گیرند و از تبار و نیای‌شان می‌گویند حمید انصاری 79 ساله از أنوها گفت از اینکه أنوها از تیره‌ی «آل ایلی» نیستند بلکه طایفه‌ای از ترکمن‌ها هستند هزاران خانوار بودند که در پهنه‌ی تاریخ در رقابت‌ها و نزاع‌های ناعادلانه به ده‌کوره‌های اطراف خزیدند و محو شدند. 

کلته چنار ثمره‌ی گریز است و تلاش برای ماندگاری کلته چنار چرا بن بست نباشد؟ چرا کم نور نباشد؟ کلته چنار تکرار جبرگونه‌ی تاریخ است برای آدمهای ما، حُـزن مضراب‌های دوتار حمید آغا در روستای ارباب، سبک «دامانا»ی مردمش را فریاد می زند، سبک باغشی بزرگ اولیاقلی یگانه در سازهای دوتار او به صدا در می‌آیند تا چنارهای کوتاه و به خواب رفته‌ی قزل داغ بیاد آورد سختی‌های ترکمن‌های آنجا را، چه حُـزنی دارد ضرب آهنگهای أنولی باغشی . « حمید آغا ! اندوه پرچین و چروکت را در آهنگ «دوست محمد» به فریاد آر تا قله‌های سنگی قزل داغ به رام آید از سینه‌ی پر ازفغانت، به رقص آید خورشید زمان برای بزم حضورت. حمید آغا ! مضراب های دوتار کوچکت را تند و تند بکوب تا بن بست دره‌ی خفه وخفته‌ ات به انفجار آید برای فردایی بهتر، «کرم گلدی» را بنواز با کوبشی سخت و سنگین تا سایه‌های جود و کرم به پای قزل داغ به میان هزار و اندی از ایلت بیاید با سخاوتی ماندگار و پایدار».
برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.


قزل داغ و چنارهای کوتاه آن چه سخت خفه و دلگیر بودند در بُن بست کلته‌چنار، در هیاهوی پرجنب و جوش کاروانهای ترانزیتی ترکیه، در شاهراه پر همهمه‌ی جلگه درگز، چه سنگین بود تحمل بار متروکه های «آصف»، قلعه‌ی «دوست محمد» و «امان مرگن» 
انگاری دیگر به شکار نمی رود و در پای قزل داغ، تو گویی صدها سال است خفته. «جبار» هم همینطور، «عوض محمد» هم «چاقئر» هم، «توقای» هم. 

قزل داغ با دو بال سرخ سنگی‌اش در خوابی سنگین، انگاری فضا را خفه کرده بود و در خواب گران آنجا دوتار حمید باغشی سکوت زمان و مکان را به چالش می کشید در اینجا و آنجای ایل أنو، در بستر تاریخ در فردای نامده برای ماندگاری ترکمن‌های کلته چنار. به حرف آی ! به حرف آر تارهای نازک دوتار کوچکت را تا صدای تَرَک‌های چنارهای کوتاهت شنیده نشوند تا سکوت نفس‌گیر قزل داغ چنین دلگیر و فسرده نماند و نپاید... بزن پـُرکوک و پـُرصدا.

یادداشتی از استاد عبدالعظیم ممی زاده در تیرماه 93 – کلته چنار درگز

مواد لازم برای پخت یخنی برای چهار نفر:

گوشت بره هشتصد گرم

یک پیمانه روغن

سیصد گرم پیاز

نمک یک قاشق غذاخوری

پنجاه گرم دمبه گوسفند

 

دستور پخت یخنی:

ابتدا پیاز خورد شده را در روغن سرخ میکنیم تا حدی که رنگ آن طلایی شود و باید دقت کرد که پیازها نسوزد و در مرحله اول رنگ آن قهوه ای نشود. سپس ادویه جات را اضافه کرده و در مرحله بعد پنجاه گرم دمبه گوسفند آماده شده را به مدت دو دقیقه تف می دهیم. سپس گوشتها را اضافه کرده و به مدت پنج دقیقه باید در حرارت ملایم پخته شود در طول پخته شدن گوشت بد نیست هر چند دقیقه یک بار خورشت را به هم بزنیم، در این مرحله هدف از به هم زدن غذا این است که پیازها نسوزد و گوشتها کاملا یکدست قهوه ای شود. پس از این پنج دقیقه هم زدن گوشتها باید به آن آب اضافه کرد که ترجیحا می تواند آب جوش باشد. مقدار آب باید به گونه ای باشد که تمام مخلوط خورشت را کاملا در زیر آب ببینید و آب حدود دو سانتیمتر از خورشت شما بالاتر قرار گرفته باشد و حالا باید صبر کرد تا پخته شود در این مرحله نباید در قابلمه را گذاشت و روی همین حرارت صبر می کنیم تا آب اضافه غذا بخار شود و گوشت یخنی کاملا در غذای شما آماده بشود. در مرحله آخر می توانید نمک را اضافه کنید و غذای شما آماده شده است تا یک نهار مقوی و خوش مزه را تجربه کنید. در عکس بالا که از خورشت یخنی گرفته شده است شما می توانید شکل و شمایل خورشت و میزان آب باقی مانده در خورشت خودتان را ببینید.

 

نکته: تقریبا پخت یخنی چهارساعت طول می کشد. 

نکته: آب یخنی نباید زیاد باشد

نکته: در زمان پیاز داغ کردن غذا در مراحل اولیه می توانید از ادویه جات مختلفی مثل فلفل و دارچین و... نظر به سلیقه خودتان استفاده کنید

نکته: نوع ریز کردن پیاز رمز اساسی رسیدن یک یخنی خوب است. پیازها باید نه زیاد ریز و نه زیاد درشت باشند. اندازه پیازهای یک غذای یخنی خوب را می توانید در تجربه های مختلف بدست آورید.

نکته: ضمناً تو درگز روی برنجشون روغن زرد حیوانی میریزن (روغن داغ) 

منبع: http://www.iranian-rice.ir

یک زوج گردشگر از کشور فرانسه که سفر خود را به شهرها و کشورهای مختلف با دوچرخه آغاز کرده اند در سفر به استان خراسان رضوی از جاذبه های گردشگری و آثار تاریخی شهرستان درگز بازدید کردند.
به گزارش روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی، این زوج گردشگر فرانسوی، پس از عبور از شهرهای مختلف ایران وارد شهر مرزی درگز شدند تا از نقطه صفر مرزی وارد کشور ترکمنستان و از آنجا به مقصد نهایی یعنی کشور چین سفر کنند.
 این دو گردشگر که در واقع مسیر جاده ابریشم را رکاب می زنند پس از توقف یک روزه در شهر درگز از آثار تاریخی و جاذبه های گردشگری شهرستان بازدید و از نزدیک با مواریث مادی و معنوی این شهرستان، آثار و بناهای تاریخی و نیز جاذبه های گردشگری درگز آشنا شدند.
این زوج گردشگر فرانسوی در بازدید استان خراسان رضوی را یک استان بی نظیر از لحاظ آثار تاریخی و جذبه های گردشگری نام بردند و در بازدید از محوطه تاریخی بندیان درگز، این محوطه تاریخی را فوق العاده جذاب و جزء متون و منابع تحقیقی ارزشمند دوره ساسانیان دانستند.
این گردشگران سپس در گفت و گو با خبرنگار صدا و سیما  در شهرستان درگز از ایران به عنوان کشوری متمدن نام بردند که دارای مردمی بسیار نجیب و خونگرم هستند.
این دو توریست فرانسوی که از مهمان نوازی مردم ایران به شدت رضایت داشته و همواره بر این مهمان نوازی تاکید داشتند، پس از بازدید از سایت موزه بندیان درگز  از نمایشگاه عکس جاذبه های تاریخی و تفریحی، حیات وحش، سالن سنگ نوردی و سالن کشتی درگز بازدید کردند.

درگز یکی از شهرهای استان خراسان رضوی در شمال شرقی ایران است. نام پیشین این شهر محمدآباد بود. به استشهاد مستندات تاریخی، درگز قبل از ورود اسلام به ایران مرکز حکومت اشکانیان بوده و پیش از آن هخامنشیان نیز بر آن سیطره داشته اند. این ناحیه در مرز ایران و ترکمنستان واقع شده و به عبارتی زیر پونس نقشه است .
اگر چه این شهرستان در بین مردم کمتر شناخته شده اما از نظر جاذبه ای توریستی بی نظیر است.

موقعیت جغرافیایی
شهرستان درگز، با پهنه ای حدود 3.924 کیلومتر مربع در شمال استان خراسان رضوی، در کنار مرز ایران و ترکمنستان،‌ از نظر جغرافیایی در 37 درجه و 26 دقیقه پهنای شمالی و 59 درجه و 7 دقیقه درازای خاوری و بلندی 450 متر از سطح دریا قرار دارد. این شهرستان از سوی شمال و خاور به جمهوری ترکمنستان، از باختر به شهرستان قوچان، از جنوب به شهرستان های چناران، قوچان و مشهد محدود است. آب و هوای آن در نقاط کوهستانی سرد و در نواحی پست، گرم و پوشیده از مرتع و چمن زار است. هوای درگز گرم و نیمه مرطوب است. بیش ترین درجه حرارت در تابستان ها 38 درجه بالای صفر و کم ترین آن در زمستان ها، 2 درجه زیر صفر است. میانگین باران سالیانه درگز، 350 میلی‌متر گزارش شده است. تصاویری از گوشه و کنار این شهر را در ادامه مطلب ببینید...

نان خانگی درگزینان خانگی درگزی

مقاله ای از بیژن روحانی

rohani@radiozamaneh.com

اشکانیان که زمانی یکی از قدرت‌های بزرگ سیاسی و اقتصادی زمان خود بودند و رقیبی جدی برابر امپراتوری رم به حساب می‌آمدند، از میانرودان تا مناطق شرقی ایران را در اختیار داشتند و بین دو قدرت بزرگ، سلسله «هان» در چین و امپراتوری رم، قرار گرفته بودند.

 

 

اما بسیاری از مراکز اصلی قدرت و پایتخت‌های اشکانی امروز در خارج از مرزهای کنونی ایران واقع شده است. نسا و تیسفون از مهمترین مراکز اشکانی بوده‌اند که اینک یکی در ترکمنستان و دیگری در عراق قرار دارد.

محوطه باستانی نسا در جمهوری ترکمنستان امروزی، یکی از مهمترین شهرهای اشکانی است و بسیاری بر این عقیده هستند که این شهر در حقیقت یکی از نخستین پایتخت‌های آنها پیش از انتقال به تیسفون بوده است.

محوطه باستانی نسا از سال ۲۰۰۷ میلادی به عنوان یکی از آثار مهم تمدن بشری در فهرست میراث جهانی سازمان یونسکو ثبت شده است.

 


تصویر هوایی نسا

 

موقعیت جغرافیایی شهر نسا آن را بر سر چهار راه مهم بازرگانی قرار داده بود. امپراتوری اشکانی از این شهر به عنوان مانعی در برابر پیشروی رمی‌ها استفاده

می‌کرد اما در همان حال شهر نقطه تبادل و ارتباط بسیار مهمی بین شرق و غرب و شمال و جنوب بوده است. نسا یکی از مکان‌هایی است که تلاقی و در هم‌آمیختگی هنر و فرهنگ سنتی منطقه با هنر و فرهنگی یونانی و رمی در آن به خوبی دیده می‌شود.

 


بخشی از یک پیکره که احتمالا مهرداد یکم بوده است

 

امپراتوری اشکانی در فاصله سده سوم پیش از میلاد تا سده سوم میلادی از قدرتمند‌ترین امپراتوری‌های زمان خود و رقیبی مهم برابر امپراتوری رم بوده است. یافته‌های باستان‌شناسی در نسا به خوبی قدرت سیاسی و اقتصادی این شهر را به عنوان یکی از مهمترین آثار به جای مانده از اشکانیان نشان می‌دهد. محوطه باستانی نسا هم اکنون شامل دو بخش جدا از یکدیگر است: شهر نسای جدید و قدیم. تحقیقات نشان داده است که شهر جدید نسا، یکی از مهمترین شهرهای منطقه در زمان خویش بوده که شکوفایی آن حداقل به دوران اشکانی رسیده و تا سده‌های میانی نیز حیات آن ادامه داشته است.

 


نقشه توپوگرافی شهر قدیم نسا

 

اما شهرقدیم نسا در داخل حصارها و برج و بارویش مجموعه‌ای از ساختمان‌هایی با کاربری عمومی و تشریفاتی را داشته و یک مرکز مهم آیینی و حکومتی برای پادشاهان اشکانی بوده است. در حقیقت شهر جدید محل زندگی اکثر مردم نسا و شهر قدیم محل ارگ سلطنتی و ساختمان‌های دیوانی و آیینی بوده است.

شهر قدیم یا ارگ پادشاهی با چهارده هکتار وسعت روی تپه‌ای طبیعی قرار دارد و با چهل برج احاطه شده است. ساختمان‌های متعدد با کاربری‌های متفاوتی در این قسمت از شهر باستانی وجود دارد.

یکی از این ساختمان‌ها که دارای حیاط بزرگی است، اتاق‌های متعددی دارد که هرکدام از آنها کاربرد ویژه خود را داشته است: خزانه سلطنتی، سردابه شراب و ساختمانی جانبی.

 


بازسازی فرضی شهر قدیم نسا

 

در این بخش آثار هنری بسیار ارزشمندی به دست آمدند که اکنون از شهرت جهانی برخوردارند. مجسمه مرمری رودوگون (Rodogoune ) شاهزاده اشکانی، مجسمه مرمری الهه شهر نسا، ریتون‌هایی از عاج فیل با کنده‌کاری‌های هنری، بخش‌هایی از یک تخت پادشاهی و تکه سفال‌های فراوانی همراه با نوشته.

این سفال‌های نوشته دار که به عنوان سند و مدرک به کار می‌رفته‌، اطلاعات مهمی را در مورد امور اقتصادی و مالی این شهر در اختیار باستان شناسان قرار داده است. همچنین نام باستانی و اصلی این شهر از طریق همین نوشته‌ها مشخص شده است. نام شهری که امروزه نسا خوانده می‌شود در حقیقت «میتراداد کرت» یا «مهرداد کرد» بوده که اشاره‌ای است به بنیان گذاری این شهر توسط مهرداد یکم اشکانی.

 


ریتونی از جنس عاج، به دست آمده از نسا

 

ریتون‌ها یا ظروف ویژه انتقال شراب که از نسا به دست آمده‌اند در نوع خود بسیار کمیاب و استثنایی هستند. این مجموعه از ریتون‌ها از داخل یکی از اتاق‌های این ساختمان و در حالی که در کنار هم قرار گرفته بودند پیدا شدند.

استفاده از عاج، نوع ساخت و حکاکی های فوق‌العاده ظریف روی آن‌ها، ریتون های شهر نسا را به یکی از مهمترین نمونه‌های این نوع ظروف آیینی از دوران اشکانی تبدیل کرده است. روی این ریتون‌ها دو گونه نقش برجسته و حکاکی وجود دارد. بخشی از آنها با اشکال گیاهی تزیین شده‌اند.

اما در بخش انتهایی آنها اغلب یک جاندار افسانه‌ای قرار دارد که ترکیبی است از عناصر هنری ایرانی و یونانی. در حاشیه برخی از این ریتون‌ها نیز تصاویر دوازده ایزد المپ، از اساطیر یونانی وجود دارد و روی یکی دیگر از آنها نام الهه «هستیا»، ایزبانوی یونانی اجاق خانه و کانون خانواده به چشم می‌خورد.

ترکیب این عناصر آیینی یونانی با عناصر هنری و آیینی ایرانی و آسیای میانه بسیار جالب توجه و قابل مطالعه است.

 


مجسمه مرمری آفرودیت، به دست آمده از نسا، موزه ملی ترکمنستان

 

ساختمان دیگری در بخش قدیم یا ارگ پادشاهی شهر نسا هست که احتمال داده می‌شود کاخ سلطنتی پادشاهان اشکانی بوده باشد. ساختمان دارای دو حیاط تزیین شده و تعداد زادی اتاق و تالار است.

از ساختمان‌های قابل توجه دیگر در شهر قدیم، ساختمانی است با حیاط دایره‌ای شکل به قطر ۱۷ متر که دور تا دور آن رواقی ستون‌دار قرار دارد و اطراف آن با تندیس‌های سفالی تزیین شده بوده است. ساختمان مشخصا کاربرد آیینی داشته است اما هنوز مشخص نیست که معبد یا آرامگاه سلطنتی بوده باشد.

در اندرونی ترین بخش این مجموعه، تالار بزرگ ستون داری قرار دارد که هنوز کاربرد دقیق آن مشخص نشده اما حدس زده می‌شود کاربردی تشریفاتی داشته است.

شهر جدید نسا که با شهر قدیم حدود یک و نیم کیلومتر فاصله دارد و با دیوارهای بلندی احاطه شده است که ارتفاع بعضی بخش‌های به جای مانده از آن به حدود 9 متر می‌رسد. در این قسمت آثار سکونت انسان از دوره‌های مختلف به دست آمده که کهن‌ترین آنها به دوره میانه سنگی می‌رسد.

اما در حقیقت در دوره اشکانی شهر به دو قسمت مجزای ارگ و شهرستان تقسیم شده است. زندگی در این بخش از شهر تا مدت‌ها پس از افول سلسله اشکانی نیز ادامه داشته است. نسا در سده هفتم میلادی تحت سیطره خلافت اسلامی درآمد و تا زمان حمله مغول نیز همچنان شهری پر رونق و شکوفا بود.

حفاری‌های باستان‌شناسی در شهر نسا از دهه سی میلادی آغاز شد. از سال‌های ۱۹۹۰ میلادی تاکنون دانشگاه تورین ایتالیا عهده دار کاوش‌ها و مطالعات باستان شناسی و مرمت اشیاء به دست آمده از این محوطه است.





منابع:


ICOMOS, Nisa: Advisory Body Evaluation, Paris:UNESCO World Heritage Centre, 2007.

Invernizzi, Antonio, “Nisa, an Arsacid city and ceremonial center in Parthia”, Encyclopaedia Iranica Online, April 15, 2010, available at www.iranicaonline.org.

INVERNIZZI A., "Representations of Gods in Parthian Nisa." Parthica 7 (2005), pp. 71-80.

Government of Turkmenistan, The Parthian fortress of Nisa; Nomination of the Parthian sites of Nisa for inclusion on the UNESCO World Heritage List, December 2005.

From this Site: http://www.ghalamyaz.ir

زینب شهده از مفاخر و مشاهیر ابیورد است که تا کنون جزو مشاهیر درگز معرفی نشده است

فخر النساء زینب شهده ابیوردی (۴۸۲ /۴۸۵- ۵۷۴) قمری 

زینب شهده ، فقیه و محدث و خطاط ملقب به فخرالنساء.فرزند احمد بن مفرج بن عمر اِبری ابیوردی ، بانوئی عالم وهنرمند از ابیورد خراسان ، در فصاحت و شیوائی بیان مقامی بلند داشت. وی از محدثان زیادی مانند ابوالخطاب نصر بن احمد بطروانی و ابوعبدالله حسین ابن احمد طلحه نعالی و طرّاد بن محمد زینبی و فخرالاسلام ابوبکر محمد بن شاسی سماع حدیث کرد و همچنین کسانی مانند ابن جوزی و علی بن هبهٔالله شافعی و عبدالله بن عمر بن ابی‌بکر مقدسی و عبدالرحمان بن عبدالوهاب حنبلی از او روایت و سماع حدیث کرده‌اند. او را جزء استادان خطوط سبعه ، بخصوص ثلث و نسخ نیز آورده‌اند. زینب شهده قطعات و مرقعات نیکو می‌نگاشته است ، شهده را به جهت حسن خط و انشاء شهدهٔ‌الکاتبه نیز گفته‌اند. وی در بغداد چشم از دنیا فرو بسته است.

 بهمن رنجبران


منبع: www.dargaz.info

اماکن و آثار کشف شده در نسا:

قلعه نسا ی قدیم محل سلطنت و عمارت بوده  و قلعه نسای جدید محل سکونت طبقه کارگزاران و رعیت بوده است . در زمان ساخت قلعه نسای قدیم یعنی قلعه سلطنتی مهرداد کرت از یک تپه طبیعی استفاده کرده اند  .

در قرن سوم میلادی با سقوط سلسله اشکانیان همه گنجینه‌ها و خزاین به غارت رفتند، ولی حتی باقیمانده‌های آن خزاین نیز گواه شکوه دربار پادشاهی است.
اماکن و تالارهایی که کشف شده‌اند شامل : عبادتگاه، محل جلوس پادشاهان  بوده است و نیز وسایل کشف‌شده را اقلامی چون سلاحها، پارچه‌ها، باقیمانده‌های تخت شاهی از عاج فیل و ظروف و ریتون‌ها تشکیل می دهند.

 

عبادتگاه

کاخ دارای اتاقهای متعددی بود و در امتداد آن حوضها و پارکها و در فاصله کمی از قصر هم عبادتگاه‌ها قرار داشتند. عبادتگاه برجی دارای طرح مربع شکل به مساحت30 در 20  متر بود و زیر آن مقبره‌ای با یک مجسمه روی نقطه مرتفعی در داخل مقبره قرار داشت.
این معبد در بخش شمالی یک ساختمان بزرگ با دیوارهایی به ارتفاع 60 متر قرار دارد که در ابتدا شامل 12 اتاق بزرگ به شکل مستطیل می‌شد با بلندی‌هایی در امتداد دیوارها و چهارستون در محور اتاق برای نگهداشتن سقف اتاقها.   

بر روی سفالها اثر مهره‌های مختلف بر جای مانده‌اند که ظاهرا نشان از آن دارد که این مکان مخزن گنج مخصوص به اموات بوده است.

معبد مدور نیز به قطر 17 متر، مرکب از 2 طبقه و 3 ورودی بود که در طبقه فوقانی مجسمه‌های سفالی خدایان به ارتفاع 5/2 متر وجود داشت، سقف این معبد نیز چوبی بوده و بر روی چهار ستون آجری و دیوارهای آن بنا شده بود. نور داخل سالن از طریق دریچه‌های تعبیه شده بر دیوارها تامین می‌شد و احتمالا با فرشهای گرانقیمت مفروش بوده است.

 

تالار جشن‌ها

 از حفاری‌های انجام شده می‌توان پی برد که در بخش مرکزی کاخ، تالار جشن‌ها با سه ورودی از طرف حیاط(30 در 20)  قرار دارد، صخامت تقریبی دیوارها 3 متر است که نیمه پایینی آنها با نیم‌ستونهای آجری تزئین گردیده‌اند. بین ستونهای فوقانی طاقچه‌ها و رفهایی قرار داشتند، بر روی آنها مجسمه زنان با لباسهای بلند و کلاههای لاکی رنگ و مردان شنل‌پوش دارای ریش قرار داده شده بودند که ظاهرا مجسمه‌های پادشاهان سلسله اشکانیان بود.

 

گنجینه‌ها

در عصر شکوفایی دولت پارت از سراسر امپراتوری عظیم که از آمودریا و مرغاب تا دجله و فرات را در بر می‌گرفت ثروت بی‌حد و حساب پادشاهان و هدایای قیمتی به سوی نسای قدیم پایتخت امپراتوران پارت سرازیر می شد و در گنجینه‌های ویژه نگهداری اشیاء قیمتی، انباشته می‌شد. گنجینه پادشاهان پارت در نسا شامل ساختمان چهارضلعی بزرگی با اتاق‌های متعدد، ایوانها و محوطه‌های کوچک داخلی بود. بلافاصله پس از پر شدن یکی از اتاق‌های این گنجینه از اشیاء با ارزش و جواهرات، آن را از همه طرف مسدود نموده و به نوعی گاوصندوق بزرگ تبدیل می‌شد.
این گنجینه‌ها تا زمان سقوط نسا قدیم پایتخت امپراتوری پارت در دهه 20 سده سوم پیش از میلاد به دست ساسانیان دست نخورده باقی ماند. با وجود غارت گنجینه‌ها به دست ساسانیان اشیاء و آثار هنری بی نظیری از طلا، نقره، عقیق، کریستال و مرمر کشف گردیده‌اند.

 

مجسمه‌های مرمرین نسا

از حفاریها و کشفیات باستان‌شناسی در نسا قدیم نمونه‌های بی نظیر هنری شامل آثار نقاشی، مجسمه‌سازی، سنگ‌تراشی، ریخته‌گری‌های هنری و تزئینات معماری به دست آمده‌اند در میان آنها  مجسمه مرمرین از ارزش ویژه‌ای برخوردار است این مجسمه، مجسمه نیمه عریان یک زن است که از دو نوع مرمر یعنی از مرمر سفید با لکه‌های قرمز که قسمت عریان نیم‌تنه و سر مجسمه را تراشیده‌اند و پایین تنه آن از مرمر خاکستری رنگ تراشیده شده است. ظرافت این پیکره که توانسته است سیمای روانشناسی بسیار دقیقی را بوجود آورد شگفت‌آور است. 
قسمتی از دستها قطع شده است. این مجسمه احتمالا پیکره رادوگونا دختر مهرداد اول پادشاه پارت است. مجسمه دیگری که در گنجینه نسا قدیم کشف شده است اصطلاحا «الهه نسائی» نامیده می‌شود که آن هم از جهت ارزش هنری به همان میزان قابل توجه است.

بهمن رنجبران


منبع: www.dargaz.info

با سلام و درود خدمت شما بازدیدکننده گرامی در این وبلاگ می توانید مطالب آموزنده و جذاب زیادی را به صورت تصویری و متنی درباره تاریخ و فرهنگ و دیدنی های شهرستان درگز بیابید. این وبلاگ در واقع توسط سایت "نشریه اینترنتی شهرستان درگز" پشتیبانی می شود. می توانید برای مشاهده سایت شخصی نویسنده این وبلاگ (کیانوش انصاری) نیز ... اینجا  ... کلیک کنید

✓ تاریخ شهرستان درگز: در یکی نوشته های این سایت مطلبی از منبع سایت الله مزار آورده بودیم که در مورد زندگی نادر شاه افشار مطالبی را بیان کرده بودند. این مطالب مورد نقد جناب آقای بهمن رنجبران بوده است و درباب بررسی این نوشته مطالبی را برای ما ارسال کرده اند




✓ نقد بهمن رنجبران بر یکی از نوشته های تاریخی سایت


جناب آقای کیانوش انصاری

مطلبی در قسمت تاریخ ، سایت خبری شهرستان درگز با عنوان زندگینامه و بیوگرافی مختصری از نادرشاه افشار درگزی منتشر کرده و ایل افشار را ایلی کرد دانسته و نادرشاه را نیز سرداری کرد معرفی کرده است. 

ایل افشار از ایلهای شناخته شده بوده و افراد و شاخه ها و تیره های این ایل بزرگ در بیشترمنطقه های ایران حتی در خارج از ایران از قدیم الایام سکنی داشته و دارند و تبار و ریشه و نژاد آن که از طایفه های ترک اغوز بوده ، توسط نویسندگان و مورخین بزرگ در کتابهای معتبر و شناخته شده معرفی شده است . و حتی تیره ای که نادر از آن است بنام قرخلو واژه ای ترکی بوده و به معنی چهل تایی « چهل خانوار » می باشد . دور از انصاف است که شخصیتی معروف وبه نام « نادر» که در باره وی و ایل و تبارش حداقل ده ها کتاب نوشته شده و بغیر از نویسندگان هم زمان نادر ، مورخین و تاریخ نویسان توانمندی چون دکتر میمندی نژاد و ایرج افشار و دکتر باستانی پاریزی ، زندگی و شرح حال و تبار ایشان را خیلی واضح معرفی کرده و ترک دانسته اند .

حال در مطلبی که مستدل به دلایل پسند تاریخی نبوده و خیلی سطحی و بدون تحقیق اساسی و ریشه ای ، ایل افشار و نادر را کرد معرفی کرده اند . لازم دانستم تحقیق و پژوهشی با عنوان ایل بزرگ افشار تهیه کرده و با مطرح کردن سوالاتی ، که با پاسخ به آنان و مطالعه پژوهش ، موضوع ترک بودن ایل افشار و همچنین نادر شاه افشار برای محققین و دوستداران و علاقه مندان به تاریخ و شخصیتهای آن و بخصوص افشارهای ترک درگزی ، بیشتر و بهتر گویا و مشخص خواهد شد.


nader shah


ایل بزرگ افشار

مقدمه :
سرزمین های ایرانی و فلات ایران بزرگ دربرگیرنده خاک پهناوری است که از دیرباز زیستگاه ملت بزرگ ایران زمین بوده است. از همین دسته است سرزمین هایی از کشورهای امروزی افغانستان، تاجیکستان یا دیار سغد، ترکمنستان، پاکستان، ازبکستان، ارمنستان، قرقیزستان، گرجستان، قزاقستان و ... 
همچنین گستره فرهنگ و تمدن ناب ایرانی فراتر از این رفته و ما امروز در هندوستان، سین کیانگ یا چین و برخی ازدیگر کشورها نمودها وجلوه های روشنی ازادبیات، آیین ها وجشن های ایرانی می بینیم. دراین میان، سه کشور ایران، افغانستان و 

✓ تاریخ شهرستان درگز: در یکی نوشته های این سایت مطلبی از منبع سایت الله مزار آورده بودیم که در مورد زندگی نادر شاه افشار مطالبی را بیان کرده بودند. این مطالب مورد نقد جناب آقای بهمن رنجبران بوده است و درباب بررسی این نوشته مطالبی را برای ما ارسال کرده اند


nader shah


✓ ادامه نقد بهمن رنجبران بر یکی از نوشته های تاریخی سایت


فهرست ایلات مشهور ترکمان از این قرار است:


ایل شاملو - ایل استاجلو - ایل افشار - ایل ذولقدر - ایل قاجار - ایل ترکمان  - ایل روملو - ایل ایسپیرلو - ایل قراداغلو - ایل بیات - ایل طالش - ایل آلپائوت - ایل قزاق لو - ایل جاگیرلو - ایل بایبورت لو


  

قوم افشار 


 اولین منبعی که ذکری از این قوم آورده «محمود کاشغری» در «دیوان لغات الترک» است که در آنجا «افشار» را در ردیف ششم از شعب بیست و دوگانه اوغوز آورده و بعد دو قرن«افشار» در تاریخ اساطیر و اوغوزنامه ها فرزند «اولدوزخان» سومین فرزند اوغوزخان دانسته شده و به همین دلیل نام افشار در نهمین ردیف از قبایل بیست و چهار گانه اوغوز ذکر شده است. افشارها امروزه نیز جمعیت کثیری را در میان تورکان ایران و کشورهای ، ترکیه  و افغانستان و جمهوری آذربایجان تشکیل می دهند. منتهی با متداول شدن شناسنامه در اوایل قرن بیستم و رواج نام های خانوادگی ریشه ایلی بعضی از افشارها به بوته فراموشی سپرده شد. اجداد اولیه افشارها درغالب «دوققوز اوغوز» و درحدود هزار و پانصد سال قبل در حوالی رود «توغلا» در مغولستان ساکن بودند و مقارن با قرن چهارم ه.ق همانند سایر قبایل «اوغوز» که در بخش شمالی رود سیحون سکونت داشتند، اسلام را پذیرا شدند و از آن به بعد ذیل عنوان ترکمن و به همراه تعداد کثیری از دیگران طوایف «اوغوز» بعد از نبرد «دندانقان» وارد ایران شده و به عنوان نیروی نظامی سلجوقی در جنگ با «رومانوس» امپراطور روم شرقی شرکت داشتند. البته باید گفت که بخشی از تورکان «اوغوز» نیز در شبه جزیره«مانقشلاق» ماندگار شدند. مقارن با اوایل دوره ایلخانان جمع کثیری از افشارها به رهبری «قره‌مان» در آناطولی سلسله ای را تشکیل دادند که در تاریخ به «قره‌مانلی‌لار» معروف است. این سلسله از بادوام‌ترین سلسله های آناتولی بود که از سال 654ه.ق تا 888 ه.ق امتداد داشت و سرانجام به وسیله عثمانی ها منقرض شد. پایتخت این سلسله به نام «لارنده»، (لاراندیای رومی) بود که بعدها به نام مؤسس سلسله یعنی«قره‌مان» تغییر نام یافت که همچنان این نام باقی است. اهمیت این سلسله در رسمی کردن زبان تورکی در قلمرو حکومتی بود که بعدها موجب شد که ادبیات مکتوب و درباری رسماً در آناطولی از فارسی به تورکی مبدل شود. در سال 907 ه.ق که شاه اسماعیل سلسله صفویه را تأسیس کرد، بخشی از افشارها که در زمان پدرش به مذهب شیعه گرویده بودند، تحت عنوان«قزلباش‌ها»نیروی نظامی صفویان را تشکیل دادند. قزلباش ها مرکب از هفت طایفه تورک «افشار»، «قاجار»، «روملو»، «شاملو»، «تکلّلو»، «استاجلو» و «ذوالقدر»بود. بعدها بخشی از«بیات»نیز به این تشکّل نظامی افزوده شد. در زمان حکومت شاه عباس صفوی، وی به منظور کاهش قدرت و نفوذ قزلباش‌ها، نیروی نظامی جدیدی تحت عنوان«شاهی سئون» تشکیل داد که بخش اعظم آن را همان افشارهای قزلباش تشکیل می دادند. افشارها در زمان شاه عباس صفوی به صورت پراکنده در بخش های آذربایجان و نزدیکی مرز ایران و عثمانی و  همین طور حوالی رود اترک یعنی مرز ایران و اوزبکان ساکن شدند. البته این سکونت اجباری به دلیل یک حفاظ امنیتی در مقابل عثمانی ها و اوزبکان بود. با هجوم افغان ها به ایران مقاومت پراکنده ای در گوشه و کنار ایران رخ داد و سرانجام «ندرقلی بیگ» بعد از تاجگذاری«نادرشاه» نامیده شد. از خراسان علم مقاومت را برافراشت «ندرقلی» فرزند«امامقلی» از تیره قیرخلوی[چهل تایی] افشارهای خراسان محسوب میشد تیره قیرخلوی افشار  امروزه طایفه افشار شهرستان«تیکان تپه» یا «تکاب» را تشکیل میدهندسلسله افشاریه به سرکردگی «نادرشاه»  از سال 1148 ه.ق تا سال 1210ه.ق به مرکزیت شهر«مشهد»امتداد داشت و به نام همان طایفه یعنی«افشار» در تاریخ ثبت شد. آخرین پادشاه این سلسله «شاهرخ شاه» بود که به وسیله «آقامحمدخان قاجار» اسیر و به قتل رسید. با مرگ نادرشاه و دوره فترت بین «افشاریه» و «قاجاریه» درشمال غربی ایران تقریباً یک حکومت موقتی  بوسیله دو تن ازسرکردگان افشار تشکیل شد. یکی حکومت فتحعلیخان افشار ارومی درارومیه ودیگری حکومت  «ذوالفقارخان افشار خمسه ای» در زنجان. ذوالفقارخان افشاراز تیره «آییرلو»یا «ایرلو» محسوب میشد و وی جد  اعلای خاندان ذوالفقاری ها می باشد. علیرغم اعلام استقلال «ذوالفقارخان» و چندین جنگ با «کریم خان زند»، در اوایل حکومت قاجاریه، در زنجان اعلام استقلال کرده، اما از سپاه قاجار شکست خورد و به وسیله «آقامحمدخان» بعد از صلح ظاهری نابینا گشت. از دوره نادرشاه افشار تاکنون به جرأت می توان گفت که بخش کثیری از سکنه استان زنجان، از طایفه افشار محسوب می شود و حتی نفوذ افشارها از دوره زندیه تا پایان سلسله پهلوی در «زنجان» و «ولایت خمسه» پابرجا بود و حکومت این ولایت بین سه تیره افشار یعنی«اوصانلوها» و «جهانشاهلوها»  و «آییرلوها یا ذوالفقاری‌ها» تقسیم و دست به دست می شد. همزمان با دوره زندیه و اوایل قاجاریه یک دولت نیز به وسیله « افشارها » در «قره باغ» در جمهوری آذربایجان فعلی تشکیل شده این حکومت که در تاریخ به نام «جوانشیرها» جد اعلای این سلسله نامبردار است، به وسیله پناه علی خان و سپس ابراهیم خلیل خان با براندازی دولت های «ملیک» ارمنی تشکیل یافت و در نهایت بوسیله سپاهیان تزار روس،منقرض شد. این سلسله وابسته  به طایفه «اوتوز ایکی» از «افشار»ها بوده. دولت افشار جوانشیر در «قره باغ» نیز جزء پایدارترین حکومت‌های خانات«قفقاز»بود و نقش زیادی دررشد ادبیات و موسیقی تورکی آذربایجانی داشت.معروف‌ترین شاعر  این سلسله «ملاپناه واقف» بود. تعدادی از طوایفی که در افشار بودن آنها شکی نیست، در ذیل نام برده می شود.  ساکنان منطقه «قشلاقات افشار» در جنوب شهرستان « قیدار» و جنوب شهرستان ایجرود که شامل طوایف جهانشاهلو، پرنلو(بارانلو)، بدیرلو، قراسانلو (کرحسنلو)و شاهسون و همین طور ساکنان «اوریاد» و «ماهنشان» یعنی غنی بیگلو، اوشار، دُویران و... . منطقه قره پشتلو که به همان نام «افشار» مسمّی هستند. لازم به یادآوری است که بخشی از تیره های افشار که در جنوب و مرکز ایران ساکن هستند به دلیل اقلیت بودنشان در مناطق فارس نشین زبان آنها تغییر پیدا کرده است. مانند افشارهای یزد، و افشارهای کرمان ، اما همچنان این طوایف  اخیر به اصالتاً تورک بودن خودشان معترفند. و در این خصوص «دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی » و «ایرج افشار» تحقیقاتی انجام داده اند. در میان کردهای ایران نیز طایفه اقلیتی به نام «هوشر» وجود دارد که امروزه به زبان کردی صحبت می کنند و خود را بازماندگان افشارهای خراسان قلمداد می کنند. و لی  نام این طایفه در متون کهن به صورت های «افشار»، «اوشر» ،«اوشار»، «اوشیر»  ذکر شده است و معنی لغوی آن سوارکار، چابک و تیزپا است. و امروزه نیز به عنوان یکی از نامهای پسرانه تورکی است و جالب تر آن که در حوزه هنر، نیز نقش های تزئینی قالی ها و پوشاک منسوب به این قوم است و پرده ای از موسیقی در تورکی و فارسی منسوب به افشارها است. در میان نژادهای گوسفند ایران«قوچ افشار» نیز از نژادهای شاخص است. 

 منابع برای مطالعه بیشتر:  1- دیوان لغات الترک تألیف محمود کاشغری . 2 -   جامع التواریخ «تاریخ اوغوز» تألیف رشیدالدین فضل الله همدانی . 3 -  شجره تراکمه تألیف ابوالغازی بهادرخان.4 -  احسن التواریخ محمد تقی ساروی . 5 -  تاریخ دارالعرفان خمسه تألیف رستم الحکما . 6- تاریخ ذوالقرنین تألیف فضل الله خاوری شیرازی .     

  

  

افشارها : 


بهمن رنجبران:

درباره ابیورد و دارا (درگز)

شرح ابیورد در لغت نامه دهخدا ابیورد) اَ وَ ) (اِخ (یاقوت گوید: ایرانیان در اخبار خویش آرندکه کیکاوس زمینی را بخراسان به اقطاع باورد بن گودرزکرد و او شهری بدانجا بساخت که بنام بانی آن باورد منسوب شد. و بخراسان میان سرخس و نساء واقع است. و آنرا باورد نیز نامند و از این شهر است : ادیب ابوالمظفر محمدبن احمدبن محمدبن احمد الاموی المعاوی الشاعر و اصل او از قریه ٔکوفن یکی از قراء ابیورد است و او در هر فن از علوم امام و عارف به نحو و لغت و نسب و اخبار است و در بلاغت و انشاء صاحب یدی طولی است و در همه این دانشها او را کتاب است و شعر او سائر و مشهور است و وفات وی به بیستم ربیعالاول سال 507 هَ . ق . بود. و ابوالفتح بستی راست در مدیح او: اذاما سقی اﷲ البلاد و اهلها فخص بسقیاها بلاد ابیورد فقد اخرجت شهماً خطیراً باسعد مبرّاً علی الاقران کالاسد الورد فتی قدسرت فی سر اخلاقه العلی کما قد سرت فی الورد رائحةالورد. و فتح ابیورد بدست عبداﷲبن عامربن گریز به سال سی ویک از هجرت بود و بعضی گفته اند پیش از این سال احنف قیس این شهر را فتح کرده است . و نسبت بدان باوردی و ابیوردی است . وقتی تابع خراسان بوده فعلاً جز بلاد روس است و در قرن ششم مقر اسقف شامی بوده است . بشمال شرقی ایران از بلاد ثغری ایران و روس میان سرخس و گوگ تپه و جنوب شرقی عشق آباد. یکی از سرچشمه های رود اترک نزدیک ابیورد است و ابوعلی فضیل بن عیاض و انوری ابیوردی شاعر و ابوالمظفراحمدبن محمد اموی بدین شهر منسوبند. رجوع به انساب سمعانی و حبط 1 ص 171، 273 و حبط2 ص 137،282،318 و ترجمه تاریخ یمینی ص 130 و 152 و ذیل جامع التواریخ ص 2 و 88 و مرآت البلدان ذیل ابیورد و تاریخ مغول تألیف عباس اقبال ص467 و معجم البلدان شود.

در اثر جغرافیایی حافظ ابرو در قرن پانزدهم ابیورد از شهرها و نواحی شهری خراسان محسوب می‌شود . براساس اطلاعات به دست آمده در این اثر در ناحیه ابیورد دهها قصبه، دهکده و چند شهر قرار داشت. ابیورد اولین بار در سال 1928 توسط هیئت اکتشافی خراسان تحت سرپرستی آ.آ.سمیونف مورد تحقیق قرار گرفت. او نقشه شهر قدیم، قلاع، خرابه‌های حصار شهر و ساختمانهای روی زمین را کشید. هیئت مذکور نوشته‌های روی قبول صندوقلی را رمز‌گشایی کرد. علاوه بر آن اطلاعات باستانشاسی گرد‌آوری شده توسط اعضای هیئت بخشهای مختلف ابیورد را شرح داده است.

بدنبال هیئت خراسان د.د. یوکینیچ مهندس آبیاری نیز از منطقه ابیورد در سال 1929 بازدید نموده و یاد‌داشتهایی را درباره خرابه‌های شهر ابیورد (پشداگ) از خود بر جای گذاشته است. در سال 1947 یکی از دسته‌های یو.ت.آ.ک.ا. که عملیات اکتشافی انجام داده و تاریخ تشکیل بافت شهری از اوایل قرون وسطی تا قرن نوزدهم را تألیف کرده بود از ابیورد بازدید نمود. بر اساس توضیحات م.ی.ماسون ابیورد در اوایل قرون وسطا یک تپه است که در شمال شرق خرابه‌های پشداگ واقع شده است. بیشتر اشیاء کشف شده در روی تپه متعلق به قرون دهم – دوازدهم میلادی است. هر چند که در اینجا هم قطعات ظروف سفالی مخصوص آبیاری متعلق به قرون نوزدهم – بیستم مشاهده می‌شود. با توجه به نقشه سطحی (شماتیک) مشخص می‌شود که حصار شهر تقریباً به شکل مستطیل بوده و 42 هکتار مساحت دارد و دژ آن در وسط و نزدیک به حصار شمال شرقی قرار داشته و مساحت آن 5/10 هکتار است. چون شهر قرون وسطایی ابیورد کاملاً‌ با لایه فرهنگی دوران اخیر (قرون پانزدهم و هجدهم) در هم آمیخته است فقط به اشیاء کشف شده موجود می‌توان اکتفا نمود. از جمله در شهر ظروف سفالی قرون نهم – دوازدهم به تعداد بسیار زیاد مشاهده می‌شود. در میان سکه‌های کشف شده، سکه‌های محلی متعلق به دوران پیش‌تر نیز دیده شده‌اند. در حفاری خرابه‌های ابیورد محله‌های پیشه‌وران واقع در مناطق جنوب شرقی و شمال غربی شهر کشف شده در این محلات آثار ریمها و تراشه‌های آهن مشاهده می‌شود. در بخش مرکزی شهر و در حوالی دژ انواع اشیاء فلزی از جمله زیور آلات زنانه، زنگوله‌ها، گل کمربند‌ها (سگکها) و قطعات یراق اسب و غیره یافت شدند که گویای وجود کارگاههای مسگری و زرگری در آن منطقه است. در اراضی ابیورد چندین منبع آب، جویبار و چاه که گویای چگونگی تامین آب مصرفی شهر می‌باشد کشف گردید. بدون انجام حفاریهای باستانشناسی برخی مسائل مربوط به زندگی شهری ابیورد در قرون وسطا بدون پاسخ باقی می‌ماند. با این حال ظروف و اشیاء سفالی جالب و گوناگون و اشیاء فلزی و کنده‌‌کاریهای سکه‌ها در این شهر سیمای گذشته شهر را به عنوان یکی از مراکز مهم بازرگانی و صنعتی شمال خراسان به حد کفایت باز می‌شناساند. به احتمال قوی موقعیت جغرافیایی شهر که در تقاطع مسیر جاده‌های بازرگانی منتهی به شهرها و ولایات قرون وسطایی دامنه‌های شمالی کوپت داغ و شهرهای ایران آن زمان قرار داشت موجب توسعه آن گردیده است. علاوه بر آن ابیورد از سمت شمالی در مجاورت دشت محل اسکان قبایل کوچ‌نشین قرار داشت و بازاری مهم برای فروش تولیدات پیشه‌وران و خرید مواد خام دامپروری بود. مقدیسی، ابیورد را زیباتر از نساء دیده است در آنجا بازارها بهترند و زمین ابیورد خاصلخیز‌تر و غنی‌تر است. در تحقیقات باستانشناسی به عمل آمده وجود شبکه بزرگ جویبارها و لوله‌های سفالی کشف شده دلیل روشنی است بر رواج کشت آبی در این منطقه. به غیر از منابع تامین آب، در شهر حوضها و چاههای بزرگ نیز وجود دارد. دژ در وسط حصارهای شمال شرقی شهر قرار دارد و طرح مربع شکلی دارد که اضلاع آن 350*300 متر مربع است. دروازه دژ در نمای جنوب غربی قرار دارد. حصار آن به صورت آب شور است که بعضاً عرض آن به 5/0 متر میرسید. دژ با 20 برج استحکام یافته است. درگرداگرد دژ خندقی به عمق 5/1 متر وجود دارد و خندق در چهار نقطه با خاکریز قطع شده است.
 نوشته : پروفسور یگن آتاقایف – پژوهشکده تاریخ آکادمی علوم ترکمنستان . مترجم: عظیم‌قلی بغده 


ابیورد در منابع باستانشناسی:
ولایت ابیورد،‌ آنطور که در منبع مکتوب سده‌های میانه آورده‌اند و یا آپاوارکتیکنای عهد عتیق قسمتهای جنوبی بخش کاهکاه را در ترکمنستان معاصر در بر می‌گیرد، ویژگیهای طبیعی، اقلیمی این بخش موجب مسکونی شدن آن از ازمنه کهن گردیده است. علاوه بر آن جریان توسعه و روند بی‌وقفه بهره‌برداری ابیورد را به یکی از سکونت‌گاههای عمده خراسان در قرون وسطی تبدیل نمود. این وضعیت در آثار باستان‌شناسی و معماری واقع در اراضی مورد بحص به وضوح بسیار به تصویر کشیده می‌شود. هم‌اکنون در پرتو پژوهشهای ویژه‌ای که در اینجا از آغاز قرن بیستم بعمل آمده است، حدود 300 اثر باستانشناسی متعلق به اعصار مختلف از نئولیت تا اواخر قرون وسطی در بخش کاهکاه شناسایی شده‌اند. مقاله حاضر در نظر دارد جریان مسکونی شدن ابیورد را در گذشته مورد بررسی قرار دهد. بهمین دلیل محدوده‌های تاریخی این مقاله شدیداً محدود است و از چهار چوب قرن چهارم پیش از میلاد یعنی زمان سقوط امپراطوی هخامنشی در اثر تهاجم ارتش اسکندر مقدونی فراتر نمی‌رود. بر اساس اطلاعات بدست آمده از تحقیقات باستانشناسی آغاز آبادانی اراضی بخش کاهکاه (مناطق شمالی ولایت ابیورد) به هزاره‌های 6-5 پیش از میلاد بر‌میگردد. هم‌اکنون چهار اثر تاریخی مربوط به این دوره (قدیمی تپه،‌ منجوقلی تپه، چاغیلی تپه و قصبه واقع در نزدیکی ایستگاه راه‌آهن قاوشوت) شناخته شده است که گروه شرقی آثار تاریخی تمدن جیتون را تشکیل می‌دهد (بردیف 1969، لوله کوا 1982 و ماسون 1972). بیشتر آنها در منطقه بین‌النهرین مایناسای و چاآچاسای قرار دارد. وفور منابع آب و اراضی حاصلخیز این منطقه امکان پرداختن به زراعت، دامپروری و شکار را فراهم می‌نمود. این سه عنصر در اقتصاد مردم در عصر نئولیت محور اصلی مجموعه نظام اقتصادی، را تشکیل می‌داد که چندین هزار سال حفظ شده بود. اقتصاد زراعتی پایه‌ریزی شده بر اساس روش آبیاری خلیجی موجب حیات طولانی قصبات قدیمی می‌شده است. در کار زراعت به پرورش گندم نرم توجه خاصی مبذول می‌گردید. بخش عمده گوشت رژیم غذایی از تکثیر احشام و شکار جیران و بز وحشی و غیره تامین می‌شد. تولیدات خانگی به تهیه ظروف منقوش گچ‌بری سفالی و ابزار مختلف کار از سنگ و استخوان محدود بود. وجه تمایز معماری عصر نئولیت یکنواختی آن است که در ساخت خانه‌های یک اتاقه استاندارد با حیاط کوچک نمود یافته است. مصالح اصلی ساختمانی که در ساخت ساختمان بکار رفته، خشت به شکل بلوک و درمراحل بعدی تمدن جیتون آجر مستطیل شکل بوده است. جامعه نئولیت با اقتصاد تولیدی آن رکن اصلی پیشرفت و توسعه بعدی تمامی قبایل یکجانشین زراعت‌گر جنوب ترکمنستان در زمینه‌های معیشت، ایدئولوژی و ساختار اجتماعی درعصر پالئومتال گردید. مرحله بعدی عمران ابیورد به اعصار نئولیت و مفرغ (2-5 هزار سال پیش از میلاد) بر‌می‌گردد. آمار قصبات در مقایسه با دوره پیشین به 6 برابر افزایش می‌یابد. در همین زمان است که قریه‌های بزرگی مانند آلتین تپه در مانا (25 هکتار)، نمازگاه تپه در دوشاق (50 هکتار)،‌ییلقین لی تپه در چا آچا (20 هکتار) و قارا تپه در حوالی ایستگاه آرتیق (20 هکتار) که توسط اسلاف ما توصیف گردیده (ماسون، 1981 و 1960، کوفتین، 1956، خلوپینا، 1978، کیرچو، 1999) بوجود آمد. به موازات گسترش قصبات آمار جمعیت سراسر واحه نیز افزایش یافت. در این زمان تمرکز ارزشهای فرهنگی، مادی و معنوی در دو مرکز بزرگ قدیمی زراعت آسیای مرکزی یعنی آلتین تپه و نمازگاه تپه روی می‌دهد. بهره‌برداری از مس و مفرغ (برنز) اختراع چرخ کوزه‌گری و توسعه بعدی مهارتهای کشاورزی موجب رشد سریع در عرصه‌های پیشه‌وری، تجارت،‌ هنر و شهرسازی گردید. در اواخر هزاره چهارم و اوایل هزاره سوم پیش از میلاد بخشی از ساکنین دامنه‌های شمالی کوپت داغ و ابیورد در سه محور عمده نقل مکان می‌کنند: سارازم در سغد، شهر سوخته (سیستان ایران) و وادی کویته (پاکستان). قطعاً این توسعه طلبی نیرومند جوامع جنوب ترکمنستان در عصر انئولیت موجب بروز روند‌های همگرایی شدید گردیده است. پهنه وسیع شرق کهن که در مدار تماسهای اجتماعی و فرهنگی – اقتصادی قرار گرفته بود شامل منطقه‌ای بود که زیر‌بنای مناسبات جدید اجتماعی در آن شکل می‌گرفت آثار تاریخی متعلق به عصر انئولیت و مفرغ ابیورد که متشابهات زیادی در فرهنگ مادی و معنوی سرزمینها و مناطق همجوار دارد تائید کننده نظر فوق الذکر است. در حدود هزاره 2-3 پیش از میلاد در نتیجه تغییرات پالئوکلیماتیک هیدروگرافیک (هیدوگرافی، علم آموزش منابع سطحی – مترجم) و دموگرافیک (جمعیتی) مرکز تمدن یکجا نشینی کشاورزی جنوب ترکمنستان در مجموع از جمله ابیورد بتدریج به قسمت سفلای مرغاب قدیم (مارگیانا) منتقل می‌شود. دامنه‌های شمالی کوپت‌داغ و قصبات واقع در ان در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد آشکارا روند آغاز بوجود آمدن دستگاههای حکومت را به نمایش می‌گذارد ولی در هزاره ششم پیش از میلاد استیلای هخامنشیان توسعه محدود تشکیلات دولت را قطع کرد. ویژگی هزاره اول پیش از میلاد ظهور نخستین امپراطوری نیرومند شرق کهن یعنی امپراطوری هخامنشی است جای پدیده‌های ارتجاعی مربوط به یورشهای کشور‌گشایی داریوش را بتدریج تغییرات مثبت می‌گیرد که در افزایش سریع آمار آثار تاریخی این دوره مشاهده می‌گردد. هم اکنون بیش از 60 قصبه منسوب به دوره مذکور در اراضی شمال ابیورد شناسایی گردیده است. مطالعه توپوگرافی (کیفیت اراضی) این آثار تاریخی تائید کننده آن است که از نظر تیپولوژی آنها به املاک روستایی و قلعه‌های کوچک متمرکز در امتداد منابع آب تقسیم می‌شوند. ولی با توجه به مقدار کافی اراضی کشاورزی مناسب این قصبات بطور مناسب در سراسر ولایت ابیورد پراکنده شده‌اند. اصلی‌ترین جنبه این عصر آن بود که ابیورد تنها از قرون 5-6 پیش از میلاد به عنوان یکی از ساتراپهای (ساتراپ – والی تام الاختیار در حکومتهای فارسی قدیم را گویند – مترجم) امپراطوری هخامنشی وارد عرصه تاریخ جهان شد.
 نوشته : اوده مرادف.ب.ن مترجم: مرضیه اونق 

 ابیورد از شهرهای کهن ایران که در شمال خراسان، بر دامنه شمالی کوههای هزار مسجد نهاده بوده و شیب آن به سوی صحرا کشیده می شده است. بارتولد نوشته که: در نزدیکی ابیورد کهنه، روستایی است که آن نیز در گذشته ابیورد خوانده می شد و اکنون پشتک نامیده می وشد. از ابیورد در منابع مختلف اسلامی، رومی و ارمنی سخن بسیار به میان آمده و در مجموع چنین بر می آید که ابیورد از مناطق استوار مرزی بوده و همچون پاسگاهی در برابر یورشهای مهاجمان دشتهای داخلی آسیا عمل می کرد. یزدگرد دوم ساسانی نیز برای جلوگیری از یورش مهاجمان دژ شهر یزدگرد را در همان نواحی بنا نهاد. پس از او پیروز، در نزدیکی ابیورد دژ شهر پیروز را ساخت. از منابع مختلف برمی آید که ابیورد ناحیه ای وسیع را در بر می گرفته و از دیرباز شناخته بوده است و در دوره ساسانی ابیورد خراج گذار ساسانی بود، و فرمانروایش را بهمنه می گفتند. چون اعراب به ابیورد تاختند، بهمنه حکمران ابیورد در برابر پرداخت چهارصد هزار درهم اعراب را از تسلط بر ابیورد بازداشت به نوشته طبری ابومسلم در ۱۳۹ه.ق پس از شوریدن بر تیمویان به ابیورد رفت و مدتی در این شهر مانند طاهریان و آنگاه صفاریان و سپس سامانیان بر شهر ابیورد و نواحی دست یافتند. پس از فروپاشی حکومت سامانیان، مدتی صحرانشینان آسیای میانه برخراسان سخت تاختند گرفتند تا اینکه در ۴۰۸ ابیوردیان به محمود غزنوی شکایت بردند و از فساد ترکمانان نالیدند و به گفته گرویزی در ۴۱۹ محمود مدتی از ترکمانان به ابیورد تاختند تا این که در۴۳۰ نسا و ابیورد به ترکمانان واگذار شد، مشروط بر اینکه به مسلمانان آزاری رسانده نشود. در ۵۴۸ ه.ق یکی از امیران سلطان سنجر به نام ابوالمؤید بر نسا و ابیورد، طوس و نیشابور فرمان می راند تا اینکه تولی پسر چنگیز مغول بر ابیورد تاخت و آنرا ویران کرد. در روزگار زوال دولت ایلخانی ابیورد زیر فرمان ارغوان خان و جانشینانش بود تا اینکه تیمور در۷۸۳ بر حصار قهقهه دست یافت و ابیورد را که به ویرانه هایی تبدیل شده بود بازسازی کرد به طوری که در ۸۰۷ ابیورد شهری بزرگ بود. ابیورد و نواحی اطراف آن تا روزگار شاه اسماعیل صفوی (۹۰۷-۹۳۰ ه.ق) در تصرف ایران بود اما دیری نگذشت که بر ابیورد تاختند تا سرانجام شاه عباس اول در ۱۰۰۹ ابیورد را از چنگ ازبکان و دیگر مهاجمان به در آورد و شاه عباس حدود ۴۵۰۰ نفر از مردم افشار بدین سامان کوچانید با این حال پس از مدتی ازبکان بر ابیورد تاختند تا این که نادرشاه در ۱۱۵۳ ه.ق بر ابیورد دست یافت و آن را ضمیمه خاک ایران کرد. پس از نادر ابیورد و نواحی اطراف آن از تبعیت ایران بدر آمد و سرانجام در تابعیت امپراتوری روسیه قرار گرفت. هم اکنون ویرانه های ابیورد در ۱۱۷ کیلومتری عشق آباد نهاده است

 اَبیوَرد نام‌های دیگر: اباورد، باورد) از شهرهای کهن ایران در شمال خراسان، بر دامنه شمالی کوه‌های هزار مسجد است. مکان ابیورد را نیز میان نسا و سرخس یا نسا و مرو دانسته‌اند، صاحب کتاب المسالک و الممالک می‌نویسد: «از مرو تا باورد شش مرحله است.»

ژوستن ( سده 2 پ . م ) محل شهردارا را در دامنه کوه زاپاتنن و پلین ،‌ دانشمند رومی ( سده 1 پ . م ) در دامنه کوه آپاوارتن دانسته اند . ژوستن ،‌آپاروارتن ، کوه ابیورد که در گذشته باورت / بااورت و سپس باورد می گفتند ، دانسته است . دایرة المعارف اسلامی ،‌ ابیورد را سرزمین نیاکان اشکانی و محل شهر دارا را در آن جا تعیین کرده است . بنابراین بایستی شهر « دارا » در دامنه کوههای درگز قرار داشته باشد.

 ایزیدو رشارا کسی محل شهر دارا را در شمال پارتیا تعیین میکند و به آن نام آپاوارتنن میدهد. پلین دانشمند رومی محل شهر دارا را در دامنه کوه آپاوارتن تعیین میکند. ژوستن ، آپاوارتن را کوه ابیورد میداند .دائره المعارف اسلامی ، ابیورد را سرزمین نیاکان اشکانی دانسته و جای شهر دارا را در آنجا میداند.

در صفحه 19 کتاب خاوران گوهر ناشناخته ایران چنین آمده است : قدیمترین و نخستین شهر این منطقه نیسایا بوده که بعدا به نسا معروف و بیشتر در تاریخ و جغرافیا توام با شهر مجاور و باستانی خود باورد ( نسا و باورد ) یا ( نسا و ابیورد ) و سپس ( نسا و درون و باورد ) آورده شده است.

بعضی از محققان این چنین اظهار نظر کرده اند که قلعه داراگرد در زمان ساسانیان مرکز روحانیون زرتشتی و دارای ضرابخانه بوده است ،‌ در اواخر قرن اول هجری قمری سکه ضرب شده است . حدود منطقه ابیورد در این زمان از سرخس تا نسا گسترده بوده است . این سرزمین که در انتهای دشت قراقوم بر سر راه قبایل مختلف مهاجم دشتهای داخلی آسیا در ابتدای اولین خطه جلگه های حاصلخیز خراسان قرار گرفته است ،‌ بنابر موقعیت طبیعی و نظامی از دیر باز محل کشمکشها و زد و خوردهای اقوام مختلف بوده است . با سقوط سامانیان دفاع ولایات شمالی ایران در برابر حملات چادر نشین ها به سستی گرائید و هجوم صحرا نشینان آسیای مرکزی به خراسان فزونی گرفت . به روزگار سلطان محمود غزنوی ترکمانان ( غزان ) به منطقه نسا و ابیورد هجوم آوردند و در این شهرها سکنی گزیدند و ترکی شدن این نواحی آغاز گردید . به روزگار چنگیز ، پسرش « تولی » ابیورد را تصرف کرد و به نهب و تاراج اهالی پرداخت و آن شهر زیبا را که در آن عالمی از عمارات موج می زد با خاک یکسان نمود و اکثر مردم را از دم تیغ گذراند . این شهر با این همه عظمت و بزرگی پس از هجوم مغولان و بعد از او تیمور رونق خود را از دست داد و از اواخر قرن هشتم که شهرها و آبادیهای این منطقه مورد تجاوز و اشغال ازبکان قرار گرفت دوران قدرت آن شروع گردید . در اوایل عصر افشاری ساختن مسجد بزرگی در مولود آباد ( زادگاه نادر ) و برخی ساختمانها در شهر نشانی از گسترش و رونق درگز می باشد ،‌ ولی ویرانی هایی که ناشی از تهاجمات اقوام همسایه بود ،‌ همراه با عدم توجه حکومت مرکزی وخصوصاً جدایی قسمت آباد و تاریخی آن ( با 9 هزار خانوار جمعیت و 24 شهرک و روستا ) و واقع شدن آنان در کشور ترکمنستان که شامل ابیورد و نسا و قسمتی از مناطق آنان می باشد.
درباره نسا

*مرکز خراسان باستان یا ایالت پارت در آغاز شهر نیسایه (نسا) بوده‌است که یونانیان آن را نیسا می‌خواندند. نسا ، از جمله شهرهای تاریخی ترکمنستان است که سابقه آن به قبل از اسلام می رسد. در دوران خلافتهای اموی و عباسی و حکومتهای سامانی و غزنوی و سلجوقی ، شهر مهم و باعظمتی بوده اما با حمله مغول و سپس تیمور، رو به ویرانی نهاده و رونق خود را از دست می دهند. و یرانه های شهر باستانی نسا در پانزده کیلومتری شهر عشق آباد قرار دارد.

*ماسون ، کاوشگر شهر باستانی نسا، معتقد است ، این شهر از زمانی که مهرداد اول (171 ق م ) آن را بنا کرد تا انقراض دولت پارت آباد بود. نسا که در دوازده کیلومتری شرق عشق آباد و نزدیک روستای بَجیر قرار دارد، شامل دو بخش نسای قدیم و نسای جدید است . نسای جدید شهری محصور و دارای گورستانهای بسیار است که در اواسط قرن سوم میلادی متروک شد و نسای قدیم مشتمل بر اقامتگاه شاهی ، یک شهر محصور شامل قصرها و نیایشگاهها و آرامگاههای شاهان پارت است (بلنیتسکی ، ص 108؛ فرامکین ، ص 231). در اوستا و پارسی باستان «نی‌سایه» ، در یونانی و رومی «نی‌سه‌نیه»، در پارسی «نسا» به فتح و کسر «ن‌یان» هر دو آمده و آن در اصل به معنی آباد و آباده بوده است، این کلمه از دو جز مشتق است: نی (پیشوند به معنی : فرو پایین+ ) سی (در نهادن، نشستن، آسودن) پس نسا به معنی نشستگاه، فرودگاه ، زیستگاه، آبادی است. بنابر آنچه در متون فارسی آمده است، «شهر نسا واقع میان شهر مرو و بلخ پایتخت تیرداد، دومین پادشاه اشکانی (248 ‌214 ق.م) بوده است که این شهر در ده میلی جنوب عشق‌‌آباد واقع بوده است. در مورد این‌که نسا عنوان و نام اصلی شهر بوده است تردیدی وجود ندارد. در حالی که نام قدیمی قسمت استحفاظی، بر اساس حکاکی‌های روی خرده سفال‌ها «میتری داتکرت» به معنای محدوده جغرافیایی نسا «ساخت مهرداد» بوده است. نِسا از شهرهای باستانی ایران در خراسان بود. این شهر که پایتخت اشکانیان بود امروزه در محدوده کشور ترکمنستان قرار گرفته‌است. در زمان پارتیان (اشکانیان) ، شهر نسا از مهمترین شهرهای ایران به شمار می‌رفت و به نظر برخی مورخان، ارگ نسا، نخستین جایی بوده‌است که اشگ اول، بنیانگذار سلسله اشکانی به عنوان مرکز فرمانروایی خود برگزید. مورخان، نسا را زادگاه «پادشاهان پارت» می‌نامند. موطن پارتیان در حواشی شمال شرقی خراسان (جنوب ترکمنستان) قرار داشت. ویرانه‌های نسا در نزدیکی تپه‌های پیش از تاریخی مانند «آنو» و نزدیک عشق‌آباد، جای گرفته است که خاستگاه اجدادی سلسله اشکانیان بود. این سلسله از نژاد «اشک» می‌باشند و پس از سرداران اسکندر مقدونیایی تا زمان پادشاهی ساسانیان مدت 461 سال در ایران سلطنت کردند. پارتها در حدود سال 247 ق.م با سرنگون ساختن حاکم غاصب سلوکی، «آندراگوراس» کانون امپراتوری خود را در شمال‌شرقی خراسان بنیاد نهادند. آنان می‌بایستی برای کسب استقلال و بعدا برای کسب برتری در امپراتوری جنگزده سلوکی به نبرد ادامه می‌دادند. ابتدای تاریخ آنان نسبتا تاریک است و گرچه در روایت‌های کتبی اقامتگاه‌های فراوانی از آنان ذکر شده ولی گویا تیرداد، برادر و جانشین اشک موسس سلسله، در مستحکم کردن و احداث شهرها فعال بوده است. اسم نسایه نیز به عنوان ناحیه‌ای در متون تاریخی آورده شده که قدیمی‌ترین آنها در اوستا و کتیبه داریوش در بیستون است. براساس کتیبه داریوش منطقه عمومی کپت‌داغ، پارتیا و مرکز قدرت پارتی بوده است که تا پیش از حمله اسکندر یکی از ولایات ایران هخامنشی بوده است. نسا ، از جمله شهرهای تاریخی ترکمنستان است که سابقه آن به قبل از اسلام می رسد. در دوران خلافتهای اموی و عباسی و حکومتهای سامانی و غزنوی و سلجوقی ، شهر مهم و باعظمتی بوده اما با حمله مغول و سپس تیمور، رو به ویرانی نهاده و رونق خود را از دست می دهند. و یرانه های شهر باستانی نسا در پانزده کیلومتری شهر عشق آباد قرار دارد. پارتها )اشکانیان) در حدود سال 247 ق . م. با سرنگونی حاکم غاصب سلوکی ، آندراگوراس ، کانون امپراتوری خود را در شمال شرق خراسان بنیاد نهادند. 


نشیمنگاه اجدادی سلسله اشکانیان ، شهر نسا بوده است که امروزه در نزدیکی پایتخت ترکمنستان(عشق آباد)، ویرانه‌های آن جای گرفته است. نسا شامل دو محوطه باستانی به نامهای نسای جدید و نسای قدیم است. نسای جدید شهر بوده است و نسای قدیم قلعه ای که اقامتگاه شاهانه با کاخ و خزانه ، ادارات و پادگان و شاید یک نیایشگاه بوده است. نکته قابل توجه این است که نسای جدید بسیار قدیمیتر از نسای قدیم و حتی پیش از تاریخ مسکون بوده است ، لیکن در هنگام دایر بودن نسای جدید ، نسای قدیم متروک گردیده بود و این نامها بر آنها نهاده شد. نسای کهنه در حدود 5 کیلومتری جنوب شرقی نسای جدید قرار گرفته است. در ناحیه نسا نیز مانند تیسفون و مدائن یک مجموعه شهری وجود داشته است. این مجموعه شامل پایتخت ، یک قلعه ، شهرکهای کوچکتر، معابد‌، روستاها و املاک زمینداران بوده است.

 ویرانه‌های نسا در نزدیکی تپه‌های پیش از تاریخی مانند «آنو» و نزدیک عشق‌آباد، جای گرفته است که خاستگاه اجدادی سلسله اشکانیان بود. این سلسله از نژاد «اشک» می‌باشند و پس از سرداران اسکندر مقدونیایی تا زمان پادشاهی ساسانیان مدت 461 سال در ایران سلطنت کردند.

قلعه نسا قدیم، در 15 کیلومتری غرب عشق آباد قرار دارد و در هزاره سوم پیش از میلاد ساخته شده است. نسا پایتخت دولت پارت بوده و قصرهای پادشاهی و معابد و گنجینه جواهرات پادشاهان پارت در این قلعه قرار داشته است. در کاوش های باستانشناسی در نسا قدیم، ساختمان معابد مدور و برجی شکل کشف شده است. در 4 کیلومتری شمال نسا قدیم قلعه منصور تپه قرار دارد که احتمالا محلی برای اجرای آئین های مذهبی بوده است. در سال 224 میلادی پس از سقوط سلسله اشکانیان، این قلعه متروک شد ولی در عصر سلسله ساسانیان، فیروز پادشاه ساسانی آنرا احیا» کرد. در سال 651 میلادی نسا به قلمرو خلفای عرب ضمیمه و نسا جدید ساخته شد تا سال 1220 میلادی نسا شهری آباد و بزرگ بود که در این سال در هجوم مغول ویران گشت. پس از هجوم مغول قلعه نسا خیلی زود احیا شد، ولی عرصه نزاع ها و جنگ های مداوم بود و بالاخره در اوایل قرن نوزدهم، قصبه ترکمن های طایفه تکه، به نام باقر در این منطقه به وجود آمد. در نزدیکی نسا چند اثر تاریخی دیگر از قبیل مسجد حلیم بردی ایشان (اوایل قرن بیستم)،قلعه قل مرگن(قرن نوزدهم)قراردارد. 

یاقوت نوشته است: «نِسا شهری است در خراسان، بین آن و سرخس دو روز و بین آن و مرو پنج روز و بین آن و ابیورد یک روز و تا نیشابور شش یا هفت روز راه است‚ و سخت وبا خیز است. دانشمندان بزرگی از این شهر بر خاسته اند، که از جملة آنها ابو عبدالرحمان احمد نسائی صاحب کتاب «سُنن» است. او امام و پیشوای عصر خود در علم حدیث و یکی از پیشوایان بزرگ دینی بود.»[24] در سالهای اخیر در ناحیه نسا در نزدیکی عشق آباد واقع در کشور ترکمنستان که مقر پادشاهان اشکانی بوده ، آرشیو بزرگی محتوی اسناد مالی که بر روی پاره های سفال نوشته شده بدست آمد . این اسناد به خط آرامی و زبان پهلوی اشکانی است که نظیر آن برروی سفال در خرابه های شهر دورا اروپوس یافت شده است . دیگر ، ابنیه و گورستانهایی است که در ناحیه نسا در نزدیکی عشق آباد کشف شده و در آنها نقاشی ها و مجسمه ها و مهرها و سکه ها و لوازم زندگی مردم آن زمان یافت شده است .

ماسون ، کاوشگر شهر باستانی نسا، معتقد است ، این شهر از زمانی که مهرداد اول (171 ق م ) آن را بنا کرد تا انقراض دولت پارت (227) آباد بود. نسا که در دوازده کیلومتری شرق عشق آباد و نزدیک روستای بَجیر قرار دارد، شامل دو بخش نسای قدیم و نسای جدید است . نسای جدید شهری محصور و دارای گورستانهای بسیار است که در اواسط قرن سوم میلادی متروک شد و نسای قدیم مشتمل بر اقامتگاه شاهی ، یک شهر محصور شامل قصرها و نیایشگاهها و آرامگاههای شاهان پارت است (بلنیتسکی ، ص 108؛)

فردوسی چند جا از نسا یاد میکند و به گفته وی در زمان بهرام گور این شهر وجود داشته : 
زگرگان بیامد به شهر نسا 
یکی رهنمون پیش پر کیمیا 
بدینسان بیامد به نزدیک مرو 
نپرد بدانگونه پران تذرو 
بیاسود در مرو بهرام گور 
چوآسوده شد شاه وجنگی ستور 

در جای دیگر که مربوط به زمان پادشاهی نوشینروان است نیز واژه نسا را در شاهنامه می بینیم:
بدر بر یکی مرد بد از نسا
پرستنده و کار دار بسا


بهمن رنجبران
درباره خاوران و اتک:

در برخی متون جغرافیایی تمام منطقه خراسان ، ماوراالنهر و سیستان سرزمین خاوران نامیده شده است . در این سرزمین منطقه خابران در دامنه کوههای هزار مسجد واقع بوده و از شمال به سر زمین قرا قوم ( سیاه ریگ) و از شرق به رود تجن و حدود مرو و از غرب به جلگه ترکمان محدود میشده است . دشت وسیع خابران که بعد ها در زمان هجوم ترکمان به دشت اتک ، ایتاک و یا اتی ( ولایت دامنه ای ) معروف شد . جلگه ی پهناوری است که شهر های چندی را در خود جای داده است و بطور قطع قبل از هجوم آریا یی ها جمعیت های بومی در خود داشته است ، ولی درمورد چگونگی تمدنی که در این ناحیه وجود داشته است منابع موجود اطلاعات مختصری ارائه می دهند ، زیرا تنها با هجوم آریایی ها و سکونت آن ها در اواسط هزاره ی دوم به اسامی (تورنگ تپه ) و ( شاه تپه) و ( یارم تپه) و آنو بر می خوریم که حکایت از اسکان جماعتی از اقوام آریایی در این ناحیه دارد . در دوره ی حکومت ماد ها بر نجد ایران ما با اولین شکل گیری اقوام در این مناطق رو به رو می شویم نخستین قومی که در این منطقه در صحنه ی تاریخ ظاهر شد قوم داهه یا دهه بود که بعد ها اساس دولت پارتیان را تشکیل داده اند جماعت دیگری که در این ناحیه زندگی می کردند طایفه ای از سکا ها به نام سکا های (تیز خود) بودند ودر همین زمان است که اولین شهر این منطقه که حکایت از زندگی اسکان یافته ی شهری می کند به نام ( نیسا ) پدید آمد . در دوران هخامنشی نیز اطلاعات تاریخی اندکی راجع به این سرزمین وجود دارد منابع از وجود اقوام داهه صحبت می کند و گفته می شود که کورش به دست (ماساگت ها) یا احتمالاً (سکا های تیز خود) ازبین میرود . دشت خابران در دوره ی پارتیان اهمیت سیاسی ویژه ای کسب کرد اقوام (داهه) که اساس جمعیت پارت ها را تشکیل می دادند تحرکات سیاسی خود را شروع کردن ودر مقابل مهاجمان یونانی دست به مقاومت هایی زدند ، در همین زمان است که ما به نام شهر هایی چون ( دارا) ، ( باورد) و ( نیسا ) بر می خوریم که این شهر ها با اسکان جمعیت های دامدار ومهاجر پدید آمدند ودر طول حیات ایران باستان خود نمایی کردند . دردوره ی ساسانی اطلاعات چندانی از این سرزمین نداریم نام های ( حمران دژ) ، ( نیسا ) ، ( ابیورد) در نقشه های تاریخی این دوران دیده می شود . تهاجماتی که در دوره ی ساسانی از جانب سکا ها و هیاطله روی داده ازهمین معبر صورت گرفته است . این سرزمین که در این ایام دشت خابران نامیده می شد شامل شهر هایی از جمله ( رونه ) ، ( مهنه ) ، ( نیسا ) ، ( ابیورد) و ( دارا گرز) یا درگز میشده است .که همین شهر ها در اوایل دوران اسلامی نیز وجود داشته اند.

باهجوم ترکان به دشت خابران این منطقه به نام ( دشت اتک ) شناخته شد که بقول بار تولد ( ایتاک ) به معنی ولایت دامنه ی کوهپایه است اتک به سبب مو قعیت خاصی که دارد پیوسته درمعرض تهاجمات اقوام کوچ نشین آسیای میانه بوده است و هر از چند گاه یک بار این تهاجمات زندگی را در این منطقه به خطر می انداخته است دهخدا درباره ی دشت اتک مینویسد اتک ناحیتی است از تر کستان روس در دامنه ی شمالی کوههای سرحدی بین جورس و دوشک که بر خط اهن واقعند و چون از اعمال ابیورد بوده جزء خراسان محسوب میشده است در قرن دهم و یاز دهم هجری جزء خانات خوارزم شد و پس از آن بدست ترکمانان افتاد و قبل از تصرف آن بدست روسیه حد بین خراسان و اتک دقیقا مشخص نبوده از ایامیکه ترکما نان در این منطقه اسکان یافتند این دشت به دشت قرا قوم مشهور شد این صحرا که تا سرخس و مرو امتداد می یابد بخشی از ریگستان قرا قوم می باشد که در قلمرو ترکما نان بوده است.

1 -- تحقیقات جغرافیایی تاریخ شهر های خراسان ص 199 سید حسین رییس السادات.
2 -- ریاضی غلامر ضا تحقیق در واژه خراسان نامه ی استانقدس شماره یک 1339 ص

بهمن رنجبران
بهمن رنجبران:

1 – در مورد نامهای آپاوارتاکن ، باورد ، ابیورد : واژه باورد ، ابیورد ، آپاوارتاکن مربوط به یک جا و یک منطقه بوده که واژه ها با توجه به نوع زبان و تاریخ قبل از اسلام و بعد از اسلام و قومیت در طول زمان به نامهای فوق تغییر یافته است و اگر در اینباره بررسی لازم شود نام واژه ها خیلی بیشتر از مواردی است که در فوق ذکر شده است و علاوه بر آنان میتوان نامهای زیر را نیز اضافه کرد : آپارتن – اپاورد – اباورد – اپیورد – آپاروارتن – آپاوارتا و ... که همگی یک جا و یک مکان را با توجه به مطالب ارایه شده نشان میدهد که معروفیت آن در قدیم باورد و پس از آن ابیورد میباشد .

2- در مورد نامهای نسیایا ، نسایا ، نسا : واژه نسیایا ، نسایا ، نسا نیز نام یک جا و یک مکان میباشد و آنهم با توجه به نوع زبان و قومیت در طول زمان به نامهای مختلف تغییر شکل داده و در نهایت مربوط به یک مکان است. و لازم به ذکر است که نامهایی که مربوط به نام نسا می باشد خیلی بیشتر از واژه هایی است که در بالا آمده است بطورمثال : نیسایه – نساء – نی سی نیه – نیسا و ... که نام نسا از همه معروف تر است

3 – در مورد نامهای داراگرد ، دریجز : واژه و نامهای داراگرد و دریجز نیز با توجه به مطالب تاریخی و تغییر نامی در طول تاریخ یک مکان را نشان میدهد و علاوه بر واژه ها و نامهای فوق دارای نامهایی نیز است که بطور مثال : دارا – داراگرز – دره گز –دره جز - درگز میباشد . که همگی یک جا و یک مکان را نشان میدهد و معروفیت نامی آن در قدیم شهر دارا بوده و اکنون نام شهر درگز می باشد . شایان ذکر است که منطقه خاوران ( خابران) منطقه و دشتی را شامل میشود که شهرهای ابیورد و نسا و دارا در آن واقع شده است و هر شهر ذکر شده (ابیورد، نسا، دارا) جزئی از منطقه خاوران است. اتک و درون نیز در خاوران واقع شده بطوریکه اتک یا ایتاک یا اتی منطقه ای است که در بر گیرنده دامنه میباشد با شرح گفته پروفسور بارتولد که میگوید کلیه آبادیهای واقع در دامنه سلسله جبال خراسان را اتک میخوانند و شهرهای قدیمی و معروف انرا باورد و نسا میداند در نتیجه درگز در داخل منطقه اتک قرار دارد که با مطالعه مطالب ارایه شده پی به موقعیت آن میبریم . بطور کلی چنین نتیجه میشود که نسا و ابیورد شهرهایی است که ازهم جدا بوده وهرکدام دارای روستاها و قریه ها وشهرکهای زیادی بوده و از هم فاصله زیادی داشته است ( بیش از صد کیلومتر ) . شهر دارا در داخل منطقه ابیورد بوده و شهر درون که منطقه درونگر را منسوب به آن میدانند ، را میتوان گفت در داخل منطقه نسا واقع بوده است ونام شهر درگز فعلی ماخوذ از دارا بوده و آخرین نام آن در منطقه قبل از شهر محمد آباد درگز اکنون کهنه قلعه که به قلعه دستگرد هم معروف است میتوان نام برد . شهرستان فعلی درگز در بر گیرنده شهر دارای قدیم ( درگز) از منطقه ابیورد وشهر درون از منطقه نسا و قسمتی از اتک میباشد و در کل میتوان گفت شهرستان فعلی درگز در بر گیرنده قسمتی از منطقه نسا و ابیورد بوده که در داخل آن شهر دارا ( درگز ) و شهر درون واقع شده است . 

شهرهای نسا و ابیورد با قسمتی از منطقه آنان در قرارداد آخال (در زمان قاجار) از خاک خراسان و ایران جدا شده و در داخل خاک کشور ترکمنستان می باشد . 

نام ها و واژه های خاوران – اتک – نسا – باورد(ابیورد) – دارا ( درگز) در طول تاریخ به نامهای زیر آمده اند : 
« خاوران - خابران – خاواران - اتک – ایتاک - اتی - نیسایه – نساء – نسا – نی سه نیه – نیسا - میتری دات کرت - مهرداد کرت –نسایا - نیسایا -نسایه – پارتانیسا - پارتونیسا – درون - باورد - بابااورد – اباورد- اپاورد - ابیورد – اپیورد- پااورت – پاورت - پا اورتن - آپاوارتاکن - آپاوارتن - آپاوارتا - زاپاتنن - آپاروارتن - آپارتن – آپاراتیکن – زاپا اورتن –دارا – داراگرد - داراگرز – دریجز - دره جز - دره گز - درگز» 

مستندات و دلایل و مطالب ارائه شده مربوط به نام و موقعیت مکانی منطقه های خاوران ، اتک و شهرهای ابیورد ، نسا و دارا (درگز) که درباره ی هرکدام چندین مورد در این تحقیق آورده شده است به شرح زیر می باشد:

الف) درباره خاوران و اتک:
در برخی متون جغرافیایی تمام منطقه خراسان ، ماوراالنهر و سیستان سرزمین خاوران نامیده شده است . در این سرزمین منطقه خابران در دامنه کوههای هزار مسجد واقع بوده و از شمال به سر زمین قرا قوم ( سیاه ریگ) و از شرق به رود تجن و حدود مرو و از غرب به جلگه ترکمان محدود میشده است . دشت وسیع خابران که بعد ها در زمان هجوم ترکمان به دشت اتک ، ایتاک و یا اتی ( ولایت دامنه ای ) معروف شد . جلگه ی پهناوری است که شهر های چندی را در خود جای داده است و بطور قطع قبل از هجوم آریا یی ها جمعیت های بومی در خود داشته است ، ولی درمورد چگونگی تمدنی که در این ناحیه وجود داشته است منابع موجود اطلاعات مختصری ارائه می دهند ، زیرا تنها با هجوم آریایی ها و سکونت آن ها در اواسط هزاره ی دوم به اسامی (تورنگ تپه ) و ( شاه تپه) و ( یارم تپه) و آنو بر می خوریم که حکایت از اسکان جماعتی از اقوام آریایی در این ناحیه دارد . در دوره ی حکومت ماد ها بر نجد ایران ما با اولین شکل گیری اقوام در این مناطق رو به رو می شویم نخستین قومی که در این منطقه در صحنه ی تاریخ ظاهر شد قوم داهه یا دهه بود که بعد ها اساس دولت پارتیان را تشکیل داده اند جماعت دیگری که در این ناحیه زندگی می کردند طایفه ای از سکا ها به نام سکا های (تیز خود) بودند ودر همین زمان است که اولین شهر این منطقه که حکایت از زندگی اسکان یافته ی شهری می کند به نام ( نیسا ) پدید آمد . در دوران هخامنشی نیز اطلاعات تاریخی اندکی راجع به این سرزمین وجود دارد منابع از وجود اقوام داهه صحبت می کند و گفته می شود که کورش به دست (ماساگت ها) یا احتمالاً (سکا های تیز خود) ازبین میرود . دشت خابران در دوره ی پارتیان اهمیت سیاسی ویژه ای کسب کرد اقوام (داهه) که اساس جمعیت پارت ها را تشکیل می دادند تحرکات سیاسی خود را شروع کردن ودر مقابل مهاجمان یونانی دست به مقاومت هایی زدند ، در همین زمان است که ما به نام شهر هایی چون ( دارا) ، ( باورد) و ( نیسا ) بر می خوریم که این شهر ها با اسکان جمعیت های دامدار ومهاجر پدید آمدند ودر طول حیات ایران باستان خود نمایی کردند . دردوره ی ساسانی اطلاعات چندانی از این سرزمین نداریم نام های ( حمران دژ) ، ( نیسا ) ، ( ابیورد) در نقشه های تاریخی این دوران دیده می شود . تهاجماتی که در دوره ی ساسانی از جانب سکا ها و هیاطله روی داده ازهمین معبر صورت گرفته است . این سرزمین که در این ایام دشت خابران نامیده می شد شامل شهر هایی از جمله ( رونه ) ، ( مهنه ) ، ( نیسا ) ، ( ابیورد) و ( دارا گرز) یا درگز میشده است .که همین شهر ها در اوایل دوران اسلامی نیز وجود داشته اند.

باهجوم ترکان به دشت خابران این منطقه به نام ( دشت اتک ) شناخته شد که بقول بار تولد ( ایتاک ) به معنی ولایت دامنه ی کوهپایه است اتک به سبب مو قعیت خاصی که دارد پیوسته درمعرض تهاجمات اقوام کوچ نشین آسیای میانه بوده است و هر از چند گاه یک بار این تهاجمات زندگی را در این منطقه به خطر می انداخته است دهخدا درباره ی دشت اتک مینویسد اتک ناحیتی است از تر کستان روس در دامنه ی شمالی کوههای سرحدی بین جورس و دوشک که بر خط اهن واقعند و چون از اعمال ابیورد بوده جزء خراسان محسوب میشده است در قرن دهم و یاز دهم هجری جزء خانات خوارزم شد و پس از آن بدست ترکمانان افتاد و قبل از تصرف آن بدست روسیه حد بین خراسان و اتک دقیقا مشخص نبوده از ایامیکه ترکما نان در این منطقه اسکان یافتند این دشت به دشت قرا قوم مشهور شد این صحرا که تا سرخس و مرو امتداد می یابد بخشی از ریگستان قرا قوم می باشد که در قلمرو ترکما نان بوده است.

1 -- تحقیقات جغرافیایی تاریخ شهر های خراسان ص 199 سید حسین رییس السادات.
2 -- ریاضی غلامر ضا تحقیق در واژه خراسان نامه ی استانقدس شماره یک 1339 ص


ب) درباره نسا
*مرکز خراسان باستان یا ایالت پارت در آغاز شهر نیسایه (نسا) بوده‌است که یونانیان آن را نیسا می‌خواندند. نسا ، از جمله شهرهای تاریخی ترکمنستان است که سابقه آن به قبل از اسلام می رسد. در دوران خلافتهای اموی و عباسی و حکومتهای سامانی و غزنوی و سلجوقی ، شهر مهم و باعظمتی بوده اما با حمله مغول و سپس تیمور، رو به ویرانی نهاده و رونق خود را از دست می دهند. و یرانه های شهر باستانی نسا در پانزده کیلومتری شهر عشق آباد قرار دارد.

*ماسون ، کاوشگر شهر باستانی نسا، معتقد است ، این شهر از زمانی که مهرداد اول (171 ق م ) آن را بنا کرد تا انقراض دولت پارت آباد بود. نسا که در دوازده کیلومتری شرق عشق آباد و نزدیک روستای بَجیر قرار دارد، شامل دو بخش نسای قدیم و نسای جدید است . نسای جدید شهری محصور و دارای گورستانهای بسیار است که در اواسط قرن سوم میلادی متروک شد و نسای قدیم مشتمل بر اقامتگاه شاهی ، یک شهر محصور شامل قصرها و نیایشگاهها و آرامگاههای شاهان پارت است (بلنیتسکی ، ص 108؛ فرامکین ، ص 231). در اوستا و پارسی باستان «نی‌سایه» ، در یونانی و رومی «نی‌سه‌نیه»، در پارسی «نسا» به فتح و کسر «ن‌یان» هر دو آمده و آن در اصل به معنی آباد و آباده بوده است، این کلمه از دو جز مشتق است: نی (پیشوند به معنی : فرو پایین+ ) سی (در نهادن، نشستن، آسودن) پس نسا به معنی نشستگاه، فرودگاه ، زیستگاه، آبادی است. بنابر آنچه در متون فارسی آمده است، «شهر نسا واقع میان شهر مرو و بلخ پایتخت تیرداد، دومین پادشاه اشکانی (248 ‌214 ق.م) بوده است که این شهر در ده میلی جنوب عشق‌‌آباد واقع بوده است. در مورد این‌که نسا عنوان و نام اصلی شهر بوده است تردیدی وجود ندارد. در حالی که نام قدیمی قسمت استحفاظی، بر اساس حکاکی‌های روی خرده سفال‌ها «میتری داتکرت» به معنای محدوده جغرافیایی نسا «ساخت مهرداد» بوده است. نِسا از شهرهای باستانی ایران در خراسان بود. این شهر که پایتخت اشکانیان بود امروزه در محدوده کشور ترکمنستان قرار گرفته‌است. در زمان پارتیان (اشکانیان) ، شهر نسا از مهمترین شهرهای ایران به شمار می‌رفت و به نظر برخی مورخان، ارگ نسا، نخستین جایی بوده‌است که اشگ اول، بنیانگذار سلسله اشکانی به عنوان مرکز فرمانروایی خود برگزید. مورخان، نسا را زادگاه «پادشاهان پارت» می‌نامند. موطن پارتیان در حواشی شمال شرقی خراسان (جنوب ترکمنستان) قرار داشت. ویرانه‌های نسا در نزدیکی تپه‌های پیش از تاریخی مانند «آنو» و نزدیک عشق‌آباد، جای گرفته است که خاستگاه اجدادی سلسله اشکانیان بود. این سلسله از نژاد «اشک» می‌باشند و پس از سرداران اسکندر مقدونیایی تا زمان پادشاهی ساسانیان مدت 461 سال در ایران سلطنت کردند. پارتها در حدود سال 247 ق.م با سرنگون ساختن حاکم غاصب سلوکی، «آندراگوراس» کانون امپراتوری خود را در شمال‌شرقی خراسان بنیاد نهادند. آنان می‌بایستی برای کسب استقلال و بعدا برای کسب برتری در امپراتوری جنگزده سلوکی به نبرد ادامه می‌دادند. ابتدای تاریخ آنان نسبتا تاریک است و گرچه در روایت‌های کتبی اقامتگاه‌های فراوانی از آنان ذکر شده ولی گویا تیرداد، برادر و جانشین اشک موسس سلسله، در مستحکم کردن و احداث شهرها فعال بوده است. اسم نسایه نیز به عنوان ناحیه‌ای در متون تاریخی آورده شده که قدیمی‌ترین آنها در اوستا و کتیبه داریوش در بیستون است. براساس کتیبه داریوش منطقه عمومی کپت‌داغ، پارتیا و مرکز قدرت پارتی بوده است که تا پیش از حمله اسکندر یکی از ولایات ایران هخامنشی بوده است. نسا ، از جمله شهرهای تاریخی ترکمنستان است که سابقه آن به قبل از اسلام می رسد. در دوران خلافتهای اموی و عباسی و حکومتهای سامانی و غزنوی و سلجوقی ، شهر مهم و باعظمتی بوده اما با حمله مغول و سپس تیمور، رو به ویرانی نهاده و رونق خود را از دست می دهند. و یرانه های شهر باستانی نسا در پانزده کیلومتری شهر عشق آباد قرار دارد. پارتها )اشکانیان) در حدود سال 247 ق . م. با سرنگونی حاکم غاصب سلوکی ، آندراگوراس ، کانون امپراتوری خود را در شمال شرق خراسان بنیاد نهادند. 


نشیمنگاه اجدادی سلسله اشکانیان ، شهر نسا بوده است که امروزه در نزدیکی پایتخت ترکمنستان(عشق آباد)، ویرانه‌های آن جای گرفته است. نسا شامل دو محوطه باستانی به نامهای نسای جدید و نسای قدیم است. نسای جدید شهر بوده است و نسای قدیم قلعه ای که اقامتگاه شاهانه با کاخ و خزانه ، ادارات و پادگان و شاید یک نیایشگاه بوده است. نکته قابل توجه این است که نسای جدید بسیار قدیمیتر از نسای قدیم و حتی پیش از تاریخ مسکون بوده است ، لیکن در هنگام دایر بودن نسای جدید ، نسای قدیم متروک گردیده بود و این نامها بر آنها نهاده شد. نسای کهنه در حدود 5 کیلومتری جنوب شرقی نسای جدید قرار گرفته است. در ناحیه نسا نیز مانند تیسفون و مدائن یک مجموعه شهری وجود داشته است. این مجموعه شامل پایتخت ، یک قلعه ، شهرکهای کوچکتر، معابد‌، روستاها و املاک زمینداران بوده است.

 ویرانه‌های نسا در نزدیکی تپه‌های پیش از تاریخی مانند «آنو» و نزدیک عشق‌آباد، جای گرفته است که خاستگاه اجدادی سلسله اشکانیان بود. این سلسله از نژاد «اشک» می‌باشند و پس از سرداران اسکندر مقدونیایی تا زمان پادشاهی ساسانیان مدت 461 سال در ایران سلطنت کردند.

قلعه نسا قدیم، در 15 کیلومتری غرب عشق آباد قرار دارد و در هزاره سوم پیش از میلاد ساخته شده است. نسا پایتخت دولت پارت بوده و قصرهای پادشاهی و معابد و گنجینه جواهرات پادشاهان پارت در این قلعه قرار داشته است. در کاوش های باستانشناسی در نسا قدیم، ساختمان معابد مدور و برجی شکل کشف شده است. در 4 کیلومتری شمال نسا قدیم قلعه منصور تپه قرار دارد که احتمالا محلی برای اجرای آئین های مذهبی بوده است. در سال 224 میلادی پس از سقوط سلسله اشکانیان، این قلعه متروک شد ولی در عصر سلسله ساسانیان، فیروز پادشاه ساسانی آنرا احیا» کرد. در سال 651 میلادی نسا به قلمرو خلفای عرب ضمیمه و نسا جدید ساخته شد تا سال 1220 میلادی نسا شهری آباد و بزرگ بود که در این سال در هجوم مغول ویران گشت. پس از هجوم مغول قلعه نسا خیلی زود احیا شد، ولی عرصه نزاع ها و جنگ های مداوم بود و بالاخره در اوایل قرن نوزدهم، قصبه ترکمن های طایفه تکه، به نام باقر در این منطقه به وجود آمد. در نزدیکی نسا چند اثر تاریخی دیگر از قبیل مسجد حلیم بردی ایشان (اوایل قرن بیستم)،قلعه قل مرگن(قرن نوزدهم)قراردارد. 

یاقوت نوشته است: «نِسا شهری است در خراسان، بین آن و سرخس دو روز و بین آن و مرو پنج روز و بین آن و ابیورد یک روز و تا نیشابور شش یا هفت روز راه است‚ و سخت وبا خیز است. دانشمندان بزرگی از این شهر بر خاسته اند، که از جملة آنها ابو عبدالرحمان احمد نسائی صاحب کتاب «سُنن» است. او امام و پیشوای عصر خود در علم حدیث و یکی از پیشوایان بزرگ دینی بود.»[24] در سالهای اخیر در ناحیه نسا در نزدیکی عشق آباد واقع در کشور ترکمنستان که مقر پادشاهان اشکانی بوده ، آرشیو بزرگی محتوی اسناد مالی که بر روی پاره های سفال نوشته شده بدست آمد . این اسناد به خط آرامی و زبان پهلوی اشکانی است که نظیر آن برروی سفال در خرابه های شهر دورا اروپوس یافت شده است . دیگر ، ابنیه و گورستانهایی است که در ناحیه نسا در نزدیکی عشق آباد کشف شده و در آنها نقاشی ها و مجسمه ها و مهرها و سکه ها و لوازم زندگی مردم آن زمان یافت شده است .

ماسون ، کاوشگر شهر باستانی نسا، معتقد است ، این شهر از زمانی که مهرداد اول (171 ق م ) آن را بنا کرد تا انقراض دولت پارت (227) آباد بود. نسا که در دوازده کیلومتری شرق عشق آباد و نزدیک روستای بَجیر قرار دارد، شامل دو بخش نسای قدیم و نسای جدید است . نسای جدید شهری محصور و دارای گورستانهای بسیار است که در اواسط قرن سوم میلادی متروک شد و نسای قدیم مشتمل بر اقامتگاه شاهی ، یک شهر محصور شامل قصرها و نیایشگاهها و آرامگاههای شاهان پارت است (بلنیتسکی ، ص 108؛)

فردوسی چند جا از نسا یاد میکند و به گفته وی در زمان بهرام گور این شهر وجود داشته : 
زگرگان بیامد به شهر نسا 
یکی رهنمون پیش پر کیمیا 
بدینسان بیامد به نزدیک مرو 
نپرد بدانگونه پران تذرو 
بیاسود در مرو بهرام گور 
چوآسوده شد شاه وجنگی ستور 

در جای دیگر که مربوط به زمان پادشاهی نوشینروان است نیز واژه نسا را در شاهنامه می بینیم:
بدر بر یکی مرد بد از نسا
پرستنده و کار دار بسا


ج: درباره ابیورد و دارا (درگز)

شرح ابیورد در لغت نامه دهخدا ابیورد) اَ وَ ) (اِخ (یاقوت گوید: ایرانیان در اخبار خویش آرندکه کیکاوس زمینی را بخراسان به اقطاع باورد بن گودرزکرد و او شهری بدانجا بساخت که بنام بانی آن باورد منسوب شد. و بخراسان میان سرخس و نساء واقع است. و آنرا باورد نیز نامند و از این شهر است : ادیب ابوالمظفر محمدبن احمدبن محمدبن احمد الاموی المعاوی الشاعر و اصل او از قریه ٔکوفن یکی از قراء ابیورد است و او در هر فن از علوم امام و عارف به نحو و لغت و نسب و اخبار است و در بلاغت و انشاء صاحب یدی طولی است و در همه این دانشها او را کتاب است و شعر او سائر و مشهور است و وفات وی به بیستم ربیعالاول سال 507 هَ . ق . بود. و ابوالفتح بستی راست در مدیح او: اذاما سقی اﷲ البلاد و اهلها فخص بسقیاها بلاد ابیورد فقد اخرجت شهماً خطیراً باسعد مبرّاً علی الاقران کالاسد الورد فتی قدسرت فی سر اخلاقه العلی کما قد سرت فی الورد رائحةالورد. و فتح ابیورد بدست عبداﷲبن عامربن گریز به سال سی ویک از هجرت بود و بعضی گفته اند پیش از این سال احنف قیس این شهر را فتح کرده است . و نسبت بدان باوردی و ابیوردی است . وقتی تابع خراسان بوده فعلاً جز بلاد روس است و در قرن ششم مقر اسقف شامی بوده است . بشمال شرقی ایران از بلاد ثغری ایران و روس میان سرخس و گوگ تپه و جنوب شرقی عشق آباد. یکی از سرچشمه های رود اترک نزدیک ابیورد است و ابوعلی فضیل بن عیاض و انوری ابیوردی شاعر و ابوالمظفراحمدبن محمد اموی بدین شهر منسوبند. رجوع به انساب سمعانی و حبط 1 ص 171، 273 و حبط2 ص 137،282،318 و ترجمه تاریخ یمینی ص 130 و 152 و ذیل جامع التواریخ ص 2 و 88 و مرآت البلدان ذیل ابیورد و تاریخ مغول تألیف عباس اقبال ص467 و معجم البلدان شود.

در اثر جغرافیایی حافظ ابرو در قرن پانزدهم ابیورد از شهرها و نواحی شهری خراسان محسوب می‌شود . براساس اطلاعات به دست آمده در این اثر در ناحیه ابیورد دهها قصبه، دهکده و چند شهر قرار داشت. ابیورد اولین بار در سال 1928 توسط هیئت اکتشافی خراسان تحت سرپرستی آ.آ.سمیونف مورد تحقیق قرار گرفت. او نقشه شهر قدیم، قلاع، خرابه‌های حصار شهر و ساختمانهای روی زمین را کشید. هیئت مذکور نوشته‌های روی قبول صندوقلی را رمز‌گشایی کرد. علاوه بر آن اطلاعات باستانشاسی گرد‌آوری شده توسط اعضای هیئت بخشهای مختلف ابیورد را شرح داده است.

بدنبال هیئت خراسان د.د. یوکینیچ مهندس آبیاری نیز از منطقه ابیورد در سال 1929 بازدید نموده و یاد‌داشتهایی را درباره خرابه‌های شهر ابیورد (پشداگ) از خود بر جای گذاشته است. در سال 1947 یکی از دسته‌های یو.ت.آ.ک.ا. که عملیات اکتشافی انجام داده و تاریخ تشکیل بافت شهری از اوایل قرون وسطی تا قرن نوزدهم را تألیف کرده بود از ابیورد بازدید نمود. بر اساس توضیحات م.ی.ماسون ابیورد در اوایل قرون وسطا یک تپه است که در شمال شرق خرابه‌های پشداگ واقع شده است. بیشتر اشیاء کشف شده در روی تپه متعلق به قرون دهم – دوازدهم میلادی است. هر چند که در اینجا هم قطعات ظروف سفالی مخصوص آبیاری متعلق به قرون نوزدهم – بیستم مشاهده می‌شود. با توجه به نقشه سطحی (شماتیک) مشخص می‌شود که حصار شهر تقریباً به شکل مستطیل بوده و 42 هکتار مساحت دارد و دژ آن در وسط و نزدیک به حصار شمال شرقی قرار داشته و مساحت آن 5/10 هکتار است. چون شهر قرون وسطایی ابیورد کاملاً‌ با لایه فرهنگی دوران اخیر (قرون پانزدهم و هجدهم) در هم آمیخته است فقط به اشیاء کشف شده موجود می‌توان اکتفا نمود. از جمله در شهر ظروف سفالی قرون نهم – دوازدهم به تعداد بسیار زیاد مشاهده می‌شود. در میان سکه‌های کشف شده، سکه‌های محلی متعلق به دوران پیش‌تر نیز دیده شده‌اند. در حفاری خرابه‌های ابیورد محله‌های پیشه‌وران واقع در مناطق جنوب شرقی و شمال غربی شهر کشف شده در این محلات آثار ریمها و تراشه‌های آهن مشاهده می‌شود. در بخش مرکزی شهر و در حوالی دژ انواع اشیاء فلزی از جمله زیور آلات زنانه، زنگوله‌ها، گل کمربند‌ها (سگکها) و قطعات یراق اسب و غیره یافت شدند که گویای وجود کارگاههای مسگری و زرگری در آن منطقه است. در اراضی ابیورد چندین منبع آب، جویبار و چاه که گویای چگونگی تامین آب مصرفی شهر می‌باشد کشف گردید. بدون انجام حفاریهای باستانشناسی برخی مسائل مربوط به زندگی شهری ابیورد در قرون وسطا بدون پاسخ باقی می‌ماند. با این حال ظروف و اشیاء سفالی جالب و گوناگون و اشیاء فلزی و کنده‌‌کاریهای سکه‌ها در این شهر سیمای گذشته شهر را به عنوان یکی از مراکز مهم بازرگانی و صنعتی شمال خراسان به حد کفایت باز می‌شناساند. به احتمال قوی موقعیت جغرافیایی شهر که در تقاطع مسیر جاده‌های بازرگانی منتهی به شهرها و ولایات قرون وسطایی دامنه‌های شمالی کوپت داغ و شهرهای ایران آن زمان قرار داشت موجب توسعه آن گردیده است. علاوه بر آن ابیورد از سمت شمالی در مجاورت دشت محل اسکان قبایل کوچ‌نشین قرار داشت و بازاری مهم برای فروش تولیدات پیشه‌وران و خرید مواد خام دامپروری بود. مقدیسی، ابیورد را زیباتر از نساء دیده است در آنجا بازارها بهترند و زمین ابیورد خاصلخیز‌تر و غنی‌تر است. در تحقیقات باستانشناسی به عمل آمده وجود شبکه بزرگ جویبارها و لوله‌های سفالی کشف شده دلیل روشنی است بر رواج کشت آبی در این منطقه. به غیر از منابع تامین آب، در شهر حوضها و چاههای بزرگ نیز وجود دارد. دژ در وسط حصارهای شمال شرقی شهر قرار دارد و طرح مربع شکلی دارد که اضلاع آن 350*300 متر مربع است. دروازه دژ در نمای جنوب غربی قرار دارد. حصار آن به صورت آب شور است که بعضاً عرض آن به 5/0 متر میرسید. دژ با 20 برج استحکام یافته است. درگرداگرد دژ خندقی به عمق 5/1 متر وجود دارد و خندق در چهار نقطه با خاکریز قطع شده است.
 نوشته : پروفسور یگن آتاقایف – پژوهشکده تاریخ آکادمی علوم ترکمنستان . مترجم: عظیم‌قلی بغده 


ابیورد در منابع باستانشناسی:
ولایت ابیورد،‌ آنطور که در منبع مکتوب سده‌های میانه آورده‌اند و یا آپاوارکتیکنای عهد عتیق قسمتهای جنوبی بخش کاهکاه را در ترکمنستان معاصر در بر می‌گیرد، ویژگیهای طبیعی، اقلیمی این بخش موجب مسکونی شدن آن از ازمنه کهن گردیده است. علاوه بر آن جریان توسعه و روند بی‌وقفه بهره‌برداری ابیورد را به یکی از سکونت‌گاههای عمده خراسان در قرون وسطی تبدیل نمود. این وضعیت در آثار باستان‌شناسی و معماری واقع در اراضی مورد بحص به وضوح بسیار به تصویر کشیده می‌شود. هم‌اکنون در پرتو پژوهشهای ویژه‌ای که در اینجا از آغاز قرن بیستم بعمل آمده است، حدود 300 اثر باستانشناسی متعلق به اعصار مختلف از نئولیت تا اواخر قرون وسطی در بخش کاهکاه شناسایی شده‌اند. مقاله حاضر در نظر دارد جریان مسکونی شدن ابیورد را در گذشته مورد بررسی قرار دهد. بهمین دلیل محدوده‌های تاریخی این مقاله شدیداً محدود است و از چهار چوب قرن چهارم پیش از میلاد یعنی زمان سقوط امپراطوی هخامنشی در اثر تهاجم ارتش اسکندر مقدونی فراتر نمی‌رود. بر اساس اطلاعات بدست آمده از تحقیقات باستانشناسی آغاز آبادانی اراضی بخش کاهکاه (مناطق شمالی ولایت ابیورد) به هزاره‌های 6-5 پیش از میلاد بر‌میگردد. هم‌اکنون چهار اثر تاریخی مربوط به این دوره (قدیمی تپه،‌ منجوقلی تپه، چاغیلی تپه و قصبه واقع در نزدیکی ایستگاه راه‌آهن قاوشوت) شناخته شده است که گروه شرقی آثار تاریخی تمدن جیتون را تشکیل می‌دهد (بردیف 1969، لوله کوا 1982 و ماسون 1972). بیشتر آنها در منطقه بین‌النهرین مایناسای و چاآچاسای قرار دارد. وفور منابع آب و اراضی حاصلخیز این منطقه امکان پرداختن به زراعت، دامپروری و شکار را فراهم می‌نمود. این سه عنصر در اقتصاد مردم در عصر نئولیت محور اصلی مجموعه نظام اقتصادی، را تشکیل می‌داد که چندین هزار سال حفظ شده بود. اقتصاد زراعتی پایه‌ریزی شده بر اساس روش آبیاری خلیجی موجب حیات طولانی قصبات قدیمی می‌شده است. در کار زراعت به پرورش گندم نرم توجه خاصی مبذول می‌گردید. بخش عمده گوشت رژیم غذایی از تکثیر احشام و شکار جیران و بز وحشی و غیره تامین می‌شد. تولیدات خانگی به تهیه ظروف منقوش گچ‌بری سفالی و ابزار مختلف کار از سنگ و استخوان محدود بود. وجه تمایز معماری عصر نئولیت یکنواختی آن است که در ساخت خانه‌های یک اتاقه استاندارد با حیاط کوچک نمود یافته است. مصالح اصلی ساختمانی که در ساخت ساختمان بکار رفته، خشت به شکل بلوک و درمراحل بعدی تمدن جیتون آجر مستطیل شکل بوده است. جامعه نئولیت با اقتصاد تولیدی آن رکن اصلی پیشرفت و توسعه بعدی تمامی قبایل یکجانشین زراعت‌گر جنوب ترکمنستان در زمینه‌های معیشت، ایدئولوژی و ساختار اجتماعی درعصر پالئومتال گردید. مرحله بعدی عمران ابیورد به اعصار نئولیت و مفرغ (2-5 هزار سال پیش از میلاد) بر‌می‌گردد. آمار قصبات در مقایسه با دوره پیشین به 6 برابر افزایش می‌یابد. در همین زمان است که قریه‌های بزرگی مانند آلتین تپه در مانا (25 هکتار)، نمازگاه تپه در دوشاق (50 هکتار)،‌ییلقین لی تپه در چا آچا (20 هکتار) و قارا تپه در حوالی ایستگاه آرتیق (20 هکتار) که توسط اسلاف ما توصیف گردیده (ماسون، 1981 و 1960، کوفتین، 1956، خلوپینا، 1978، کیرچو، 1999) بوجود آمد. به موازات گسترش قصبات آمار جمعیت سراسر واحه نیز افزایش یافت. در این زمان تمرکز ارزشهای فرهنگی، مادی و معنوی در دو مرکز بزرگ قدیمی زراعت آسیای مرکزی یعنی آلتین تپه و نمازگاه تپه روی می‌دهد. بهره‌برداری از مس و مفرغ (برنز) اختراع چرخ کوزه‌گری و توسعه بعدی مهارتهای کشاورزی موجب رشد سریع در عرصه‌های پیشه‌وری، تجارت،‌ هنر و شهرسازی گردید. در اواخر هزاره چهارم و اوایل هزاره سوم پیش از میلاد بخشی از ساکنین دامنه‌های شمالی کوپت داغ و ابیورد در سه محور عمده نقل مکان می‌کنند: سارازم در سغد، شهر سوخته (سیستان ایران) و وادی کویته (پاکستان). قطعاً این توسعه طلبی نیرومند جوامع جنوب ترکمنستان در عصر انئولیت موجب بروز روند‌های همگرایی شدید گردیده است. پهنه وسیع شرق کهن که در مدار تماسهای اجتماعی و فرهنگی – اقتصادی قرار گرفته بود شامل منطقه‌ای بود که زیر‌بنای مناسبات جدید اجتماعی در آن شکل می‌گرفت آثار تاریخی متعلق به عصر انئولیت و مفرغ ابیورد که متشابهات زیادی در فرهنگ مادی و معنوی سرزمینها و مناطق همجوار دارد تائید کننده نظر فوق الذکر است. در حدود هزاره 2-3 پیش از میلاد در نتیجه تغییرات پالئوکلیماتیک هیدروگرافیک (هیدوگرافی، علم آموزش منابع سطحی – مترجم) و دموگرافیک (جمعیتی) مرکز تمدن یکجا نشینی کشاورزی جنوب ترکمنستان در مجموع از جمله ابیورد بتدریج به قسمت سفلای مرغاب قدیم (مارگیانا) منتقل می‌شود. دامنه‌های شمالی کوپت‌داغ و قصبات واقع در ان در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد آشکارا روند آغاز بوجود آمدن دستگاههای حکومت را به نمایش می‌گذارد ولی در هزاره ششم پیش از میلاد استیلای هخامنشیان توسعه محدود تشکیلات دولت را قطع کرد. ویژگی هزاره اول پیش از میلاد ظهور نخستین امپراطوری نیرومند شرق کهن یعنی امپراطوری هخامنشی است جای پدیده‌های ارتجاعی مربوط به یورشهای کشور‌گشایی داریوش را بتدریج تغییرات مثبت می‌گیرد که در افزایش سریع آمار آثار تاریخی این دوره مشاهده می‌گردد. هم اکنون بیش از 60 قصبه منسوب به دوره مذکور در اراضی شمال ابیورد شناسایی گردیده است. مطالعه توپوگرافی (کیفیت اراضی) این آثار تاریخی تائید کننده آن است که از نظر تیپولوژی آنها به املاک روستایی و قلعه‌های کوچک متمرکز در امتداد منابع آب تقسیم می‌شوند. ولی با توجه به مقدار کافی اراضی کشاورزی مناسب این قصبات بطور مناسب در سراسر ولایت ابیورد پراکنده شده‌اند. اصلی‌ترین جنبه این عصر آن بود که ابیورد تنها از قرون 5-6 پیش از میلاد به عنوان یکی از ساتراپهای (ساتراپ – والی تام الاختیار در حکومتهای فارسی قدیم را گویند – مترجم) امپراطوری هخامنشی وارد عرصه تاریخ جهان شد.
 نوشته : اوده مرادف.ب.ن مترجم: مرضیه اونق 

 ابیورد از شهرهای کهن ایران که در شمال خراسان، بر دامنه شمالی کوههای هزار مسجد نهاده بوده و شیب آن به سوی صحرا کشیده می شده است. بارتولد نوشته که: در نزدیکی ابیورد کهنه، روستایی است که آن نیز در گذشته ابیورد خوانده می شد و اکنون پشتک نامیده می وشد. از ابیورد در منابع مختلف اسلامی، رومی و ارمنی سخن بسیار به میان آمده و در مجموع چنین بر می آید که ابیورد از مناطق استوار مرزی بوده و همچون پاسگاهی در برابر یورشهای مهاجمان دشتهای داخلی آسیا عمل می کرد. یزدگرد دوم ساسانی نیز برای جلوگیری از یورش مهاجمان دژ شهر یزدگرد را در همان نواحی بنا نهاد. پس از او پیروز، در نزدیکی ابیورد دژ شهر پیروز را ساخت. از منابع مختلف برمی آید که ابیورد ناحیه ای وسیع را در بر می گرفته و از دیرباز شناخته بوده است و در دوره ساسانی ابیورد خراج گذار ساسانی بود، و فرمانروایش را بهمنه می گفتند. چون اعراب به ابیورد تاختند، بهمنه حکمران ابیورد در برابر پرداخت چهارصد هزار درهم اعراب را از تسلط بر ابیورد بازداشت به نوشته طبری ابومسلم در ۱۳۹ه.ق پس از شوریدن بر تیمویان به ابیورد رفت و مدتی در این شهر مانند طاهریان و آنگاه صفاریان و سپس سامانیان بر شهر ابیورد و نواحی دست یافتند. پس از فروپاشی حکومت سامانیان، مدتی صحرانشینان آسیای میانه برخراسان سخت تاختند گرفتند تا اینکه در ۴۰۸ ابیوردیان به محمود غزنوی شکایت بردند و از فساد ترکمانان نالیدند و به گفته گرویزی در ۴۱۹ محمود مدتی از ترکمانان به ابیورد تاختند تا این که در۴۳۰ نسا و ابیورد به ترکمانان واگذار شد، مشروط بر اینکه به مسلمانان آزاری رسانده نشود. در ۵۴۸ ه.ق یکی از امیران سلطان سنجر به نام ابوالمؤید بر نسا و ابیورد، طوس و نیشابور فرمان می راند تا اینکه تولی پسر چنگیز مغول بر ابیورد تاخت و آنرا ویران کرد. در روزگار زوال دولت ایلخانی ابیورد زیر فرمان ارغوان خان و جانشینانش بود تا اینکه تیمور در۷۸۳ بر حصار قهقهه دست یافت و ابیورد را که به ویرانه هایی تبدیل شده بود بازسازی کرد به طوری که در ۸۰۷ ابیورد شهری بزرگ بود. ابیورد و نواحی اطراف آن تا روزگار شاه اسماعیل صفوی (۹۰۷-۹۳۰ ه.ق) در تصرف ایران بود اما دیری نگذشت که بر ابیورد تاختند تا سرانجام شاه عباس اول در ۱۰۰۹ ابیورد را از چنگ ازبکان و دیگر مهاجمان به در آورد و شاه عباس حدود ۴۵۰۰ نفر از مردم افشار بدین سامان کوچانید با این حال پس از مدتی ازبکان بر ابیورد تاختند تا این که نادرشاه در ۱۱۵۳ ه.ق بر ابیورد دست یافت و آن را ضمیمه خاک ایران کرد. پس از نادر ابیورد و نواحی اطراف آن از تبعیت ایران بدر آمد و سرانجام در تابعیت امپراتوری روسیه قرار گرفت. هم اکنون ویرانه های ابیورد در ۱۱۷ کیلومتری عشق آباد نهاده است

 اَبیوَرد نام‌های دیگر: اباورد، باورد) از شهرهای کهن ایران در شمال خراسان، بر دامنه شمالی کوه‌های هزار مسجد است. مکان ابیورد را نیز میان نسا و سرخس یا نسا و مرو دانسته‌اند، صاحب کتاب المسالک و الممالک می‌نویسد: «از مرو تا باورد شش مرحله است.»

ژوستن ( سده 2 پ . م ) محل شهردارا را در دامنه کوه زاپاتنن و پلین ،‌ دانشمند رومی ( سده 1 پ . م ) در دامنه کوه آپاوارتن دانسته اند . ژوستن ،‌آپاروارتن ، کوه ابیورد که در گذشته باورت / بااورت و سپس باورد می گفتند ، دانسته است . دایرة المعارف اسلامی ،‌ ابیورد را سرزمین نیاکان اشکانی و محل شهر دارا را در آن جا تعیین کرده است . بنابراین بایستی شهر « دارا » در دامنه کوههای درگز قرار داشته باشد.

 ایزیدو رشارا کسی محل شهر دارا را در شمال پارتیا تعیین میکند و به آن نام آپاوارتنن میدهد. پلین دانشمند رومی محل شهر دارا را در دامنه کوه آپاوارتن تعیین میکند. ژوستن ، آپاوارتن را کوه ابیورد میداند .دائره المعارف اسلامی ، ابیورد را سرزمین نیاکان اشکانی دانسته و جای شهر دارا را در آنجا میداند.

در صفحه 19 کتاب خاوران گوهر ناشناخته ایران چنین آمده است : قدیمترین و نخستین شهر این منطقه نیسایا بوده که بعدا به نسا معروف و بیشتر در تاریخ و جغرافیا توام با شهر مجاور و باستانی خود باورد ( نسا و باورد ) یا ( نسا و ابیورد ) و سپس ( نسا و درون و باورد ) آورده شده است.

بعضی از محققان این چنین اظهار نظر کرده اند که قلعه داراگرد در زمان ساسانیان مرکز روحانیون زرتشتی و دارای ضرابخانه بوده است ،‌ در اواخر قرن اول هجری قمری سکه ضرب شده است . حدود منطقه ابیورد در این زمان از سرخس تا نسا گسترده بوده است . این سرزمین که در انتهای دشت قراقوم بر سر راه قبایل مختلف مهاجم دشتهای داخلی آسیا در ابتدای اولین خطه جلگه های حاصلخیز خراسان قرار گرفته است ،‌ بنابر موقعیت طبیعی و نظامی از دیر باز محل کشمکشها و زد و خوردهای اقوام مختلف بوده است . با سقوط سامانیان دفاع ولایات شمالی ایران در برابر حملات چادر نشین ها به سستی گرائید و هجوم صحرا نشینان آسیای مرکزی به خراسان فزونی گرفت . به روزگار سلطان محمود غزنوی ترکمانان ( غزان ) به منطقه نسا و ابیورد هجوم آوردند و در این شهرها سکنی گزیدند و ترکی شدن این نواحی آغاز گردید . به روزگار چنگیز ، پسرش « تولی » ابیورد را تصرف کرد و به نهب و تاراج اهالی پرداخت و آن شهر زیبا را که در آن عالمی از عمارات موج می زد با خاک یکسان نمود و اکثر مردم را از دم تیغ گذراند . این شهر با این همه عظمت و بزرگی پس از هجوم مغولان و بعد از او تیمور رونق خود را از دست داد و از اواخر قرن هشتم که شهرها و آبادیهای این منطقه مورد تجاوز و اشغال ازبکان قرار گرفت دوران قدرت آن شروع گردید . در اوایل عصر افشاری ساختن مسجد بزرگی در مولود آباد ( زادگاه نادر ) و برخی ساختمانها در شهر نشانی از گسترش و رونق درگز می باشد ،‌ ولی ویرانی هایی که ناشی از تهاجمات اقوام همسایه بود ،‌ همراه با عدم توجه حکومت مرکزی وخصوصاً جدایی قسمت آباد و تاریخی آن ( با 9 هزار خانوار جمعیت و 24 شهرک و روستا ) و واقع شدن آنان در کشور ترکمنستان که شامل ابیورد و نسا و قسمتی از مناطق آنان می باشد.

تاریخ درگز : نقدی از سوی یک محقق و تاریخ نگار درگزی در مورد مقالات مربوط به معرفی تاریخ و نام های درگز در گذشته که در فضای سایبری منتشر شده است.


کیانوش انصاری: بهمن رنجبران کارمند اداره دارایی بوده و همینک بعد از بازنشستگی یک محقق تاریخی است او سالهای بعیدی را در تحقیق و مطالعه در حوزه تاریخ شهرستان درگز و سرزمین مان ایران گذرانده است. چندی پیش از طریق همین سایت با بنده آشنا شده و طی تماس تلفنی که با بنده داشتند افتخار میزبانی ایشان نصیبم شد. در خانه چای و شیرینی خوردیم و گپ و گفتوگویی داشتیم و از استاد بسیار آموختم و مستفید شدم. در مورد تاریخ درگز و تمام جزئیاتش اطلاعات بسیار خوبی داشتند. از تاریخ ججو خان گرفته تا تمام بزرگان و قلعه داراگرد و گوشه های مختلف و پرافتخار تاریخ کهن این منطقه. چیزی که از همه بیشتر توجه من را در صحبت های ایشان جلب کرد نقدی بود که به نحوه نگارش تاریخ این شهرستان در این سایت و سایت های دیگر منتشر شده است. در توضیحی که هم اکنون از شهرستان درگز در سایت هایی چون ویکی پدیا منتشر شده است گویا به عنوان منبع از نگاشته های آقای قاسمی (اولین منتخب مردم درگز بعد از انقلاب) استفاده شده است و از نظر آقای رنجبران ایراداتی به این نگارش ها وارد است. ایشان با مطالعه متن تاریخ شهرستان درگز در این سایت احساس تعهد کرده و نقد خود را به اینجانب رسانده اند که برای اطلاع عموم و دیگر صاحب نظران در زیر همین نوشته خواهم آورد. چنانچه افراد صاحب قلم و نظر درباره ادعاهای استاد نقد و ردی نداشتند انشاالله توضیح درباره نام های شهرستان درگز را در تمام سایت هایی که منتشر شده است اصلاح خواهیم کرد تا دیگر محققان و دانشجویان، جوانان و مردم شریف درگز که می خواهند از طریق اینترنت درباره شهرستان درگز اطلاعاتی کسب کنند با اطلاعاتی صحیح و کاملتری رو به رو شوند. از دوستان عزیز درخواست می کنم چنانچه نقد و یا صحبتی در این باره دارند در زیر همین مطلب قسمت نظرات دیدگاه خودشون رو به ثبت برسونند.



نام هایی که به عنوان اسامی تاریخی درگز در سایت ها است اسامی دقیق درگز نیستند؟



بهمن رنجبران :  در باره درگز مطلبی در سایت مطالعه کردم که در آن نوشته شده بود : شهر و ناحیه درگز از دوران پیش از اسلام تاکنون داراگرد، نسایا ،آپاوارتاکن ، باورد ، ابیورد ، اتک ، نسایا ، نسا ، درون ،خاوران و دریجز نامیده میشده است . با درخواست از برادر بزرگوارم جناب آقای کیانوش انصاری با توجه به اینکه مطلب فوق در سایت شما نوشته شده خیلی مشتاقم بدانم چگونه درگز از دوران پیش از اسلام تاکنون به نامهای ذکر شده نامیده شده است ؟ بطور خلاصه اینکه آقای انصاری فرمودند این موضوع را پیگیری کرده و از نتیجه شما را مطلع میکنم و از اینجانب نیز درخواست کردند در مورد موضوع و نامهای ذکر شده برای درگز نظر خود را اعلام کنم. اینجانب نیز با مراجعه به کتابهای معتبر و سفرنامه ها و یادداشت های محققین و مورخین و... مطالبی جمع آوری نموده که قبل از ارایه و درخواست مطالعه آنان لازم میدانم اشاره یی در مورد نامهای ذکر شده داشته باشم :

1 – در مورد نامهای آپاوارتاکن ، باورد ، ابیورد : واژه باورد ، ابیورد ، آپاوارتاکن مربوط به یک جا و یک منطقه بوده که واژه ها با توجه به نوع زبان و تاریخ قبل از اسلام و بعد از اسلام و قومیت در طول زمان به نامهای فوق تغییر یافته است و اگر در اینباره بررسی لازم شود نام واژه ها خیلی بیشتر از مواردی است که در فوق ذکر شده است و علاوه بر آنان میتوان نامهای زیر را نیز اضافه کرد : آپارتن – اپاورد – اباورد – اپیورد – آپاروارتن – آپاوارتا و ... که همگی یک جا و یک مکان را با توجه به مطالب ارایه شده نشان میدهد که معروفیت آن در قدیم باورد و پس از آن ابیورد میباشد .

2- در مورد نامهای نسیایا ، نسایا ، نسا : واژه نسیایا ، نسایا ، نسا نیز نام یک جا و یک مکان میباشد و آنهم با توجه به نوع زبان و قومیت در طول زمان به نامهای مختلف تغییر شکل داده و در نهایت مربوط به یک مکان است. و لازم به ذکر است که نامهایی که مربوط به نام نسا می باشد خیلی بیشتر از واژه هایی است که در بالا آمده است بطورمثال : نیسایه – نساء – نی سی نیه – نیسا و ... که نام نسا از همه معروف تر است

3 – در مورد نامهای داراگرد ، دریجز : واژه و نامهای داراگرد و دریجز نیز با توجه به مطالب تاریخی و تغییر نامی در طول تاریخ یک مکان را نشان میدهد و علاوه بر واژه ها و نامهای فوق دارای نامهایی نیز است که بطور مثال : دارا – داراگرز – دره گز –دره جز - درگز میباشد . که همگی یک جا و یک مکان را نشان میدهد و معروفیت نامی آن در قدیم شهر دارا بوده و اکنون نام شهر درگز می باشد . شایان ذکر است که منطقه خاوران ( خابران) منطقه و دشتی را شامل میشود که شهرهای ابیورد و نسا و دارا در آن واقع شده است و هر شهر ذکر شده (ابیورد، نسا، دارا) جزئی از منطقه خاوران است. اتک و درون نیز در خاوران واقع شده بطوریکه اتک یا ایتاک یا اتی منطقه ای است که در بر گیرنده دامنه میباشد با شرح گفته پروفسور بارتولد که میگوید کلیه آبادیهای واقع در دامنه سلسله جبال خراسان را اتک میخوانند و شهرهای قدیمی و معروف انرا باورد و نسا میداند در نتیجه درگز در داخل منطقه اتک قرار دارد که با مطالعه مطالب ارایه شده پی به موقعیت آن میبریم . بطور کلی چنین نتیجه میشود که نسا و ابیورد شهرهایی است که ازهم جدا بوده وهرکدام دارای روستاها و قریه ها وشهرکهای زیادی بوده و از هم فاصله زیادی داشته است ( بیش از صد کیلومتر ) . شهر دارا در داخل منطقه ابیورد بوده و شهر درون که منطقه درونگر را منسوب به آن میدانند ، را میتوان گفت در داخل منطقه نسا واقع بوده است ونام شهر درگز فعلی ماخوذ از دارا بوده و آخرین نام آن در منطقه قبل از شهر محمد آباد درگز اکنون کهنه قلعه که به قلعه دستگرد هم معروف است میتوان نام برد . شهرستان فعلی درگز در بر گیرنده شهر دارای قدیم ( درگز) از منطقه ابیورد وشهر درون از منطقه نسا و قسمتی از اتک میباشد و در کل میتوان گفت شهرستان فعلی درگز در بر گیرنده قسمتی از منطقه نسا و ابیورد بوده که در داخل آن شهر دارا ( درگز ) و شهر درون واقع شده است . 

شهرهای نسا و ابیورد با قسمتی از منطقه آنان در قرارداد آخال (در زمان قاجار) از خاک خراسان و ایران جدا شده و در داخل خاک کشور ترکمنستان می باشد . 

نام ها و واژه های خاوران – اتک – نسا – باورد(ابیورد) – دارا ( درگز) در طول تاریخ به نامهای زیر آمده اند : 
« خاوران - خابران – خاواران - اتک – ایتاک - اتی - نیسایه – نساء – نسا – نی سه نیه – نیسا - میتری دات کرت - مهرداد کرت –نسایا - نیسایا -نسایه – پارتانیسا - پارتونیسا – درون - باورد - بابااورد – اباورد- اپاورد - ابیورد – اپیورد- پااورت – پاورت - پا اورتن - آپاوارتاکن - آپاوارتن - آپاوارتا - زاپاتنن - آپاروارتن - آپارتن – آپاراتیکن – زاپا اورتن –دارا – داراگرد - داراگرز – دریجز - دره جز - دره گز - درگز» 

مستندات و دلایل و مطالب ارائه شده مربوط به نام و موقعیت مکانی منطقه های خاوران ، اتک و شهرهای ابیورد ، نسا و دارا (درگز) که درباره ی هرکدام چندین مورد در این تحقیق آورده شده است به شرح زیر می باشد:

الف) درباره خاوران و اتک:
در برخی متون جغرافیایی تمام منطقه خراسان ، ماوراالنهر و سیستان سرزمین خاوران نامیده شده است . در این سرزمین منطقه خابران در دامنه کوههای هزار مسجد واقع بوده و از شمال به سر زمین قرا قوم ( سیاه ریگ) و از شرق به رود تجن و حدود مرو و از غرب به جلگه ترکمان محدود میشده است . دشت وسیع خابران که بعد ها در زمان هجوم ترکمان به دشت اتک ، ایتاک و یا اتی ( ولایت دامنه ای ) معروف شد . جلگه ی پهناوری است که شهر های چندی را در خود جای داده است و بطور قطع قبل از هجوم آریا یی ها جمعیت های بومی در خود داشته است ، ولی درمورد چگونگی تمدنی که در این ناحیه وجود داشته است منابع موجود اطلاعات مختصری ارائه می دهند ، زیرا تنها با هجوم آریایی ها و سکونت آن ها در اواسط هزاره ی دوم به اسامی (تورنگ تپه ) و ( شاه تپه) و ( یارم تپه) و آنو بر می خوریم که حکایت از اسکان جماعتی از اقوام آریایی در این ناحیه دارد . در دوره ی حکومت ماد ها بر نجد ایران ما با اولین شکل گیری اقوام در این مناطق رو به رو می شویم نخستین قومی که در این منطقه در صحنه ی تاریخ ظاهر شد قوم داهه یا دهه بود که بعد ها اساس دولت پارتیان را تشکیل داده اند جماعت دیگری که در این ناحیه زندگی می کردند طایفه ای از سکا ها به نام سکا های (تیز خود) بودند ودر همین زمان است که اولین شهر این منطقه که حکایت از زندگی اسکان یافته ی شهری می کند به نام ( نیسا ) پدید آمد . در دوران هخامنشی نیز اطلاعات تاریخی اندکی راجع به این سرزمین وجود دارد منابع از وجود اقوام داهه صحبت می کند و گفته می شود که کورش به دست (ماساگت ها) یا احتمالاً (سکا های تیز خود) ازبین میرود . دشت خابران در دوره ی پارتیان اهمیت سیاسی ویژه ای کسب کرد اقوام (داهه) که اساس جمعیت پارت ها را تشکیل می دادند تحرکات سیاسی خود را شروع کردن ودر مقابل مهاجمان یونانی دست به مقاومت هایی زدند ، در همین زمان است که ما به نام شهر هایی چون ( دارا) ، ( باورد) و ( نیسا ) بر می خوریم که این شهر ها با اسکان جمعیت های دامدار ومهاجر پدید آمدند ودر طول حیات ایران باستان خود نمایی کردند . دردوره ی ساسانی اطلاعات چندانی از این سرزمین نداریم نام های ( حمران دژ) ، ( نیسا ) ، ( ابیورد) در نقشه های تاریخی این دوران دیده می شود . تهاجماتی که در دوره ی ساسانی از جانب سکا ها و هیاطله روی داده ازهمین معبر صورت گرفته است . این سرزمین که در این ایام دشت خابران نامیده می شد شامل شهر هایی از جمله ( رونه ) ، ( مهنه ) ، ( نیسا ) ، ( ابیورد) و ( دارا گرز) یا درگز میشده است .که همین شهر ها در اوایل دوران اسلامی نیز وجود داشته اند.

باهجوم ترکان به دشت خابران این منطقه به نام ( دشت اتک ) شناخته شد که بقول بار تولد ( ایتاک ) به معنی ولایت دامنه ی کوهپایه است اتک به سبب مو قعیت خاصی که دارد پیوسته درمعرض تهاجمات اقوام کوچ نشین آسیای میانه بوده است و هر از چند گاه یک بار این تهاجمات زندگی را در این منطقه به خطر می انداخته است دهخدا درباره ی دشت اتک مینویسد اتک ناحیتی است از تر کستان روس در دامنه ی شمالی کوههای سرحدی بین جورس و دوشک که بر خط اهن واقعند و چون از اعمال ابیورد بوده جزء خراسان محسوب میشده است در قرن دهم و یاز دهم هجری جزء خانات خوارزم شد و پس از آن بدست ترکمانان افتاد و قبل از تصرف آن بدست روسیه حد بین خراسان و اتک دقیقا مشخص نبوده از ایامیکه ترکما نان در این منطقه اسکان یافتند این دشت به دشت قرا قوم مشهور شد این صحرا که تا سرخس و مرو امتداد می یابد بخشی از ریگستان قرا قوم می باشد که در قلمرو ترکما نان بوده است.

1 -- تحقیقات جغرافیایی تاریخ شهر های خراسان ص 199 سید حسین رییس السادات.
2 -- ریاضی غلامر ضا تحقیق در واژه خراسان نامه ی استانقدس شماره یک 1339 ص


ب) درباره نسا
*مرکز خراسان باستان یا ایالت پارت در آغاز شهر نیسایه (نسا) بوده‌است که یونانیان آن را نیسا می‌خواندند. نسا ، از جمله شهرهای تاریخی ترکمنستان است که سابقه آن به قبل از اسلام می رسد. در دوران خلافتهای اموی و عباسی و حکومتهای سامانی و غزنوی و سلجوقی ، شهر مهم و باعظمتی بوده اما با حمله مغول و سپس تیمور، رو به ویرانی نهاده و رونق خود را از دست می دهند. و یرانه های شهر باستانی نسا در پانزده کیلومتری شهر عشق آباد قرار دارد.

*ماسون ، کاوشگر شهر باستانی نسا، معتقد است ، این شهر از زمانی که مهرداد اول (171 ق م ) آن را بنا کرد تا انقراض دولت پارت آباد بود. نسا که در دوازده کیلومتری شرق عشق آباد و نزدیک روستای بَجیر قرار دارد، شامل دو بخش نسای قدیم و نسای جدید است . نسای جدید شهری محصور و دارای گورستانهای بسیار است که در اواسط قرن سوم میلادی متروک شد و نسای قدیم مشتمل بر اقامتگاه شاهی ، یک شهر محصور شامل قصرها و نیایشگاهها و آرامگاههای شاهان پارت است (بلنیتسکی ، ص 108؛ فرامکین ، ص 231). در اوستا و پارسی باستان «نی‌سایه» ، در یونانی و رومی «نی‌سه‌نیه»، در پارسی «نسا» به فتح و کسر «ن‌یان» هر دو آمده و آن در اصل به معنی آباد و آباده بوده است، این کلمه از دو جز مشتق است: نی (پیشوند به معنی : فرو پایین+ ) سی (در نهادن، نشستن، آسودن) پس نسا به معنی نشستگاه، فرودگاه ، زیستگاه، آبادی است. بنابر آنچه در متون فارسی آمده است، «شهر نسا واقع میان شهر مرو و بلخ پایتخت تیرداد، دومین پادشاه اشکانی (248 ‌214 ق.م) بوده است که این شهر در ده میلی جنوب عشق‌‌آباد واقع بوده است. در مورد این‌که نسا عنوان و نام اصلی شهر بوده است تردیدی وجود ندارد. در حالی که نام قدیمی قسمت استحفاظی، بر اساس حکاکی‌های روی خرده سفال‌ها «میتری داتکرت» به معنای محدوده جغرافیایی نسا «ساخت مهرداد» بوده است. نِسا از شهرهای باستانی ایران در خراسان بود. این شهر که پایتخت اشکانیان بود امروزه در محدوده کشور ترکمنستان قرار گرفته‌است. در زمان پارتیان (اشکانیان) ، شهر نسا از مهمترین شهرهای ایران به شمار می‌رفت و به نظر برخی مورخان، ارگ نسا، نخستین جایی بوده‌است که اشگ اول، بنیانگذار سلسله اشکانی به عنوان مرکز فرمانروایی خود برگزید. مورخان، نسا را زادگاه «پادشاهان پارت» می‌نامند. موطن پارتیان در حواشی شمال شرقی خراسان (جنوب ترکمنستان) قرار داشت. ویرانه‌های نسا در نزدیکی تپه‌های پیش از تاریخی مانند «آنو» و نزدیک عشق‌آباد، جای گرفته است که خاستگاه اجدادی سلسله اشکانیان بود. این سلسله از نژاد «اشک» می‌باشند و پس از سرداران اسکندر مقدونیایی تا زمان پادشاهی ساسانیان مدت 461 سال در ایران سلطنت کردند. پارتها در حدود سال 247 ق.م با سرنگون ساختن حاکم غاصب سلوکی، «آندراگوراس» کانون امپراتوری خود را در شمال‌شرقی خراسان بنیاد نهادند. آنان می‌بایستی برای کسب استقلال و بعدا برای کسب برتری در امپراتوری جنگزده سلوکی به نبرد ادامه می‌دادند. ابتدای تاریخ آنان نسبتا تاریک است و گرچه در روایت‌های کتبی اقامتگاه‌های فراوانی از آنان ذکر شده ولی گویا تیرداد، برادر و جانشین اشک موسس سلسله، در مستحکم کردن و احداث شهرها فعال بوده است. اسم نسایه نیز به عنوان ناحیه‌ای در متون تاریخی آورده شده که قدیمی‌ترین آنها در اوستا و کتیبه داریوش در بیستون است. براساس کتیبه داریوش منطقه عمومی کپت‌داغ، پارتیا و مرکز قدرت پارتی بوده است که تا پیش از حمله اسکندر یکی از ولایات ایران هخامنشی بوده است. نسا ، از جمله شهرهای تاریخی ترکمنستان است که سابقه آن به قبل از اسلام می رسد. در دوران خلافتهای اموی و عباسی و حکومتهای سامانی و غزنوی و سلجوقی ، شهر مهم و باعظمتی بوده اما با حمله مغول و سپس تیمور، رو به ویرانی نهاده و رونق خود را از دست می دهند. و یرانه های شهر باستانی نسا در پانزده کیلومتری شهر عشق آباد قرار دارد. پارتها )اشکانیان) در حدود سال 247 ق . م. با سرنگونی حاکم غاصب سلوکی ، آندراگوراس ، کانون امپراتوری خود را در شمال شرق خراسان بنیاد نهادند. 


نشیمنگاه اجدادی سلسله اشکانیان ، شهر نسا بوده است که امروزه در نزدیکی پایتخت ترکمنستان(عشق آباد)، ویرانه‌های آن جای گرفته است. نسا شامل دو محوطه باستانی به نامهای نسای جدید و نسای قدیم است. نسای جدید شهر بوده است و نسای قدیم قلعه ای که اقامتگاه شاهانه با کاخ و خزانه ، ادارات و پادگان و شاید یک نیایشگاه بوده است. نکته قابل توجه این است که نسای جدید بسیار قدیمیتر از نسای قدیم و حتی پیش از تاریخ مسکون بوده است ، لیکن در هنگام دایر بودن نسای جدید ، نسای قدیم متروک گردیده بود و این نامها بر آنها نهاده شد. نسای کهنه در حدود 5 کیلومتری جنوب شرقی نسای جدید قرار گرفته است. در ناحیه نسا نیز مانند تیسفون و مدائن یک مجموعه شهری وجود داشته است. این مجموعه شامل پایتخت ، یک قلعه ، شهرکهای کوچکتر، معابد‌، روستاها و املاک زمینداران بوده است.

 ویرانه‌های نسا در نزدیکی تپه‌های پیش از تاریخی مانند «آنو» و نزدیک عشق‌آباد، جای گرفته است که خاستگاه اجدادی سلسله اشکانیان بود. این سلسله از نژاد «اشک» می‌باشند و پس از سرداران اسکندر مقدونیایی تا زمان پادشاهی ساسانیان مدت 461 سال در ایران سلطنت کردند.

قلعه نسا قدیم، در 15 کیلومتری غرب عشق آباد قرار دارد و در هزاره سوم پیش از میلاد ساخته شده است. نسا پایتخت دولت پارت بوده و قصرهای پادشاهی و معابد و گنجینه جواهرات پادشاهان پارت در این قلعه قرار داشته است. در کاوش های باستانشناسی در نسا قدیم، ساختمان معابد مدور و برجی شکل کشف شده است. در 4 کیلومتری شمال نسا قدیم قلعه منصور تپه قرار دارد که احتمالا محلی برای اجرای آئین های مذهبی بوده است. در سال 224 میلادی پس از سقوط سلسله اشکانیان، این قلعه متروک شد ولی در عصر سلسله ساسانیان، فیروز پادشاه ساسانی آنرا احیا» کرد. در سال 651 میلادی نسا به قلمرو خلفای عرب ضمیمه و نسا جدید ساخته شد تا سال 1220 میلادی نسا شهری آباد و بزرگ بود که در این سال در هجوم مغول ویران گشت. پس از هجوم مغول قلعه نسا خیلی زود احیا شد، ولی عرصه نزاع ها و جنگ های مداوم بود و بالاخره در اوایل قرن نوزدهم، قصبه ترکمن های طایفه تکه، به نام باقر در این منطقه به وجود آمد. در نزدیکی نسا چند اثر تاریخی دیگر از قبیل مسجد حلیم بردی ایشان (اوایل قرن بیستم)،قلعه قل مرگن(قرن نوزدهم)قراردارد. 

یاقوت نوشته است: «نِسا شهری است در خراسان، بین آن و سرخس دو روز و بین آن و مرو پنج روز و بین آن و ابیورد یک روز و تا نیشابور شش یا هفت روز راه است‚ و سخت وبا خیز است. دانشمندان بزرگی از این شهر بر خاسته اند، که از جملة آنها ابو عبدالرحمان احمد نسائی صاحب کتاب «سُنن» است. او امام و پیشوای عصر خود در علم حدیث و یکی از پیشوایان بزرگ دینی بود.»[24] در سالهای اخیر در ناحیه نسا در نزدیکی عشق آباد واقع در کشور ترکمنستان که مقر پادشاهان اشکانی بوده ، آرشیو بزرگی محتوی اسناد مالی که بر روی پاره های سفال نوشته شده بدست آمد . این اسناد به خط آرامی و زبان پهلوی اشکانی است که نظیر آن برروی سفال در خرابه های شهر دورا اروپوس یافت شده است . دیگر ، ابنیه و گورستانهایی است که در ناحیه نسا در نزدیکی عشق آباد کشف شده و در آنها نقاشی ها و مجسمه ها و مهرها و سکه ها و لوازم زندگی مردم آن زمان یافت شده است .

ماسون ، کاوشگر شهر باستانی نسا، معتقد است ، این شهر از زمانی که مهرداد اول (171 ق م ) آن را بنا کرد تا انقراض دولت پارت (227) آباد بود. نسا که در دوازده کیلومتری شرق عشق آباد و نزدیک روستای بَجیر قرار دارد، شامل دو بخش نسای قدیم و نسای جدید است . نسای جدید شهری محصور و دارای گورستانهای بسیار است که در اواسط قرن سوم میلادی متروک شد و نسای قدیم مشتمل بر اقامتگاه شاهی ، یک شهر محصور شامل قصرها و نیایشگاهها و آرامگاههای شاهان پارت است (بلنیتسکی ، ص 108؛)

فردوسی چند جا از نسا یاد میکند و به گفته وی در زمان بهرام گور این شهر وجود داشته : 
زگرگان بیامد به شهر نسا 
یکی رهنمون پیش پر کیمیا 
بدینسان بیامد به نزدیک مرو 
نپرد بدانگونه پران تذرو 
بیاسود در مرو بهرام گور 
چوآسوده شد شاه وجنگی ستور 

در جای دیگر که مربوط به زمان پادشاهی نوشینروان است نیز واژه نسا را در شاهنامه می بینیم:
بدر بر یکی مرد بد از نسا
پرستنده و کار دار بسا


ج: درباره ابیورد و دارا (درگز)

شرح ابیورد در لغت نامه دهخدا ابیورد) اَ وَ ) (اِخ (یاقوت گوید: ایرانیان در اخبار خویش آرندکه کیکاوس زمینی را بخراسان به اقطاع باورد بن گودرزکرد و او شهری بدانجا بساخت که بنام بانی آن باورد منسوب شد. و بخراسان میان سرخس و نساء واقع است. و آنرا باورد نیز نامند و از این شهر است : ادیب ابوالمظفر محمدبن احمدبن محمدبن احمد الاموی المعاوی الشاعر و اصل او از قریه ٔکوفن یکی از قراء ابیورد است و او در هر فن از علوم امام و عارف به نحو و لغت و نسب و اخبار است و در بلاغت و انشاء صاحب یدی طولی است و در همه این دانشها او را کتاب است و شعر او سائر و مشهور است و وفات وی به بیستم ربیعالاول سال 507 هَ . ق . بود. و ابوالفتح بستی راست در مدیح او: اذاما سقی اﷲ البلاد و اهلها فخص بسقیاها بلاد ابیورد فقد اخرجت شهماً خطیراً باسعد مبرّاً علی الاقران کالاسد الورد فتی قدسرت فی سر اخلاقه العلی کما قد سرت فی الورد رائحةالورد. و فتح ابیورد بدست عبداﷲبن عامربن گریز به سال سی ویک از هجرت بود و بعضی گفته اند پیش از این سال احنف قیس این شهر را فتح کرده است . و نسبت بدان باوردی و ابیوردی است . وقتی تابع خراسان بوده فعلاً جز بلاد روس است و در قرن ششم مقر اسقف شامی بوده است . بشمال شرقی ایران از بلاد ثغری ایران و روس میان سرخس و گوگ تپه و جنوب شرقی عشق آباد. یکی از سرچشمه های رود اترک نزدیک ابیورد است و ابوعلی فضیل بن عیاض و انوری ابیوردی شاعر و ابوالمظفراحمدبن محمد اموی بدین شهر منسوبند. رجوع به انساب سمعانی و حبط 1 ص 171، 273 و حبط2 ص 137،282،318 و ترجمه تاریخ یمینی ص 130 و 152 و ذیل جامع التواریخ ص 2 و 88 و مرآت البلدان ذیل ابیورد و تاریخ مغول تألیف عباس اقبال ص467 و معجم البلدان شود.

در اثر جغرافیایی حافظ ابرو در قرن پانزدهم ابیورد از شهرها و نواحی شهری خراسان محسوب می‌شود . براساس اطلاعات به دست آمده در این اثر در ناحیه ابیورد دهها قصبه، دهکده و چند شهر قرار داشت. ابیورد اولین بار در سال 1928 توسط هیئت اکتشافی خراسان تحت سرپرستی آ.آ.سمیونف مورد تحقیق قرار گرفت. او نقشه شهر قدیم، قلاع، خرابه‌های حصار شهر و ساختمانهای روی زمین را کشید. هیئت مذکور نوشته‌های روی قبول صندوقلی را رمز‌گشایی کرد. علاوه بر آن اطلاعات باستانشاسی گرد‌آوری شده توسط اعضای هیئت بخشهای مختلف ابیورد را شرح داده است.

بدنبال هیئت خراسان د.د. یوکینیچ مهندس آبیاری نیز از منطقه ابیورد در سال 1929 بازدید نموده و یاد‌داشتهایی را درباره خرابه‌های شهر ابیورد (پشداگ) از خود بر جای گذاشته است. در سال 1947 یکی از دسته‌های یو.ت.آ.ک.ا. که عملیات اکتشافی انجام داده و تاریخ تشکیل بافت شهری از اوایل قرون وسطی تا قرن نوزدهم را تألیف کرده بود از ابیورد بازدید نمود. بر اساس توضیحات م.ی.ماسون ابیورد در اوایل قرون وسطا یک تپه است که در شمال شرق خرابه‌های پشداگ واقع شده است. بیشتر اشیاء کشف شده در روی تپه متعلق به قرون دهم – دوازدهم میلادی است. هر چند که در اینجا هم قطعات ظروف سفالی مخصوص آبیاری متعلق به قرون نوزدهم – بیستم مشاهده می‌شود. با توجه به نقشه سطحی (شماتیک) مشخص می‌شود که حصار شهر تقریباً به شکل مستطیل بوده و 42 هکتار مساحت دارد و دژ آن در وسط و نزدیک به حصار شمال شرقی قرار داشته و مساحت آن 5/10 هکتار است. چون شهر قرون وسطایی ابیورد کاملاً‌ با لایه فرهنگی دوران اخیر (قرون پانزدهم و هجدهم) در هم آمیخته است فقط به اشیاء کشف شده موجود می‌توان اکتفا نمود. از جمله در شهر ظروف سفالی قرون نهم – دوازدهم به تعداد بسیار زیاد مشاهده می‌شود. در میان سکه‌های کشف شده، سکه‌های محلی متعلق به دوران پیش‌تر نیز دیده شده‌اند. در حفاری خرابه‌های ابیورد محله‌های پیشه‌وران واقع در مناطق جنوب شرقی و شمال غربی شهر کشف شده در این محلات آثار ریمها و تراشه‌های آهن مشاهده می‌شود. در بخش مرکزی شهر و در حوالی دژ انواع اشیاء فلزی از جمله زیور آلات زنانه، زنگوله‌ها، گل کمربند‌ها (سگکها) و قطعات یراق اسب و غیره یافت شدند که گویای وجود کارگاههای مسگری و زرگری در آن منطقه است. در اراضی ابیورد چندین منبع آب، جویبار و چاه که گویای چگونگی تامین آب مصرفی شهر می‌باشد کشف گردید. بدون انجام حفاریهای باستانشناسی برخی مسائل مربوط به زندگی شهری ابیورد در قرون وسطا بدون پاسخ باقی می‌ماند. با این حال ظروف و اشیاء سفالی جالب و گوناگون و اشیاء فلزی و کنده‌‌کاریهای سکه‌ها در این شهر سیمای گذشته شهر را به عنوان یکی از مراکز مهم بازرگانی و صنعتی شمال خراسان به حد کفایت باز می‌شناساند. به احتمال قوی موقعیت جغرافیایی شهر که در تقاطع مسیر جاده‌های بازرگانی منتهی به شهرها و ولایات قرون وسطایی دامنه‌های شمالی کوپت داغ و شهرهای ایران آن زمان قرار داشت موجب توسعه آن گردیده است. علاوه بر آن ابیورد از سمت شمالی در مجاورت دشت محل اسکان قبایل کوچ‌نشین قرار داشت و بازاری مهم برای فروش تولیدات پیشه‌وران و خرید مواد خام دامپروری بود. مقدیسی، ابیورد را زیباتر از نساء دیده است در آنجا بازارها بهترند و زمین ابیورد خاصلخیز‌تر و غنی‌تر است. در تحقیقات باستانشناسی به عمل آمده وجود شبکه بزرگ جویبارها و لوله‌های سفالی کشف شده دلیل روشنی است بر رواج کشت آبی در این منطقه. به غیر از منابع تامین آب، در شهر حوضها و چاههای بزرگ نیز وجود دارد. دژ در وسط حصارهای شمال شرقی شهر قرار دارد و طرح مربع شکلی دارد که اضلاع آن 350*300 متر مربع است. دروازه دژ در نمای جنوب غربی قرار دارد. حصار آن به صورت آب شور است که بعضاً عرض آن به 5/0 متر میرسید. دژ با 20 برج استحکام یافته است. درگرداگرد دژ خندقی به عمق 5/1 متر وجود دارد و خندق در چهار نقطه با خاکریز قطع شده است.
 نوشته : پروفسور یگن آتاقایف – پژوهشکده تاریخ آکادمی علوم ترکمنستان . مترجم: عظیم‌قلی بغده 


ابیورد در منابع باستانشناسی:
ولایت ابیورد،‌ آنطور که در منبع مکتوب سده‌های میانه آورده‌اند و یا آپاوارکتیکنای عهد عتیق قسمتهای جنوبی بخش کاهکاه را در ترکمنستان معاصر در بر می‌گیرد، ویژگیهای طبیعی، اقلیمی این بخش موجب مسکونی شدن آن از ازمنه کهن گردیده است. علاوه بر آن جریان توسعه و روند بی‌وقفه بهره‌برداری ابیورد را به یکی از سکونت‌گاههای عمده خراسان در قرون وسطی تبدیل نمود. این وضعیت در آثار باستان‌شناسی و معماری واقع در اراضی مورد بحص به وضوح بسیار به تصویر کشیده می‌شود. هم‌اکنون در پرتو پژوهشهای ویژه‌ای که در اینجا از آغاز قرن بیستم بعمل آمده است، حدود 300 اثر باستانشناسی متعلق به اعصار مختلف از نئولیت تا اواخر قرون وسطی در بخش کاهکاه شناسایی شده‌اند. مقاله حاضر در نظر دارد جریان مسکونی شدن ابیورد را در گذشته مورد بررسی قرار دهد. بهمین دلیل محدوده‌های تاریخی این مقاله شدیداً محدود است و از چهار چوب قرن چهارم پیش از میلاد یعنی زمان سقوط امپراطوی هخامنشی در اثر تهاجم ارتش اسکندر مقدونی فراتر نمی‌رود. بر اساس اطلاعات بدست آمده از تحقیقات باستانشناسی آغاز آبادانی اراضی بخش کاهکاه (مناطق شمالی ولایت ابیورد) به هزاره‌های 6-5 پیش از میلاد بر‌میگردد. هم‌اکنون چهار اثر تاریخی مربوط به این دوره (قدیمی تپه،‌ منجوقلی تپه، چاغیلی تپه و قصبه واقع در نزدیکی ایستگاه راه‌آهن قاوشوت) شناخته شده است که گروه شرقی آثار تاریخی تمدن جیتون را تشکیل می‌دهد (بردیف 1969، لوله کوا 1982 و ماسون 1972). بیشتر آنها در منطقه بین‌النهرین مایناسای و چاآچاسای قرار دارد. وفور منابع آب و اراضی حاصلخیز این منطقه امکان پرداختن به زراعت، دامپروری و شکار را فراهم می‌نمود. این سه عنصر در اقتصاد مردم در عصر نئولیت محور اصلی مجموعه نظام اقتصادی، را تشکیل می‌داد که چندین هزار سال حفظ شده بود. اقتصاد زراعتی پایه‌ریزی شده بر اساس روش آبیاری خلیجی موجب حیات طولانی قصبات قدیمی می‌شده است. در کار زراعت به پرورش گندم نرم توجه خاصی مبذول می‌گردید. بخش عمده گوشت رژیم غذایی از تکثیر احشام و شکار جیران و بز وحشی و غیره تامین می‌شد. تولیدات خانگی به تهیه ظروف منقوش گچ‌بری سفالی و ابزار مختلف کار از سنگ و استخوان محدود بود. وجه تمایز معماری عصر نئولیت یکنواختی آن است که در ساخت خانه‌های یک اتاقه استاندارد با حیاط کوچک نمود یافته است. مصالح اصلی ساختمانی که در ساخت ساختمان بکار رفته، خشت به شکل بلوک و درمراحل بعدی تمدن جیتون آجر مستطیل شکل بوده است. جامعه نئولیت با اقتصاد تولیدی آن رکن اصلی پیشرفت و توسعه بعدی تمامی قبایل یکجانشین زراعت‌گر جنوب ترکمنستان در زمینه‌های معیشت، ایدئولوژی و ساختار اجتماعی درعصر پالئومتال گردید. مرحله بعدی عمران ابیورد به اعصار نئولیت و مفرغ (2-5 هزار سال پیش از میلاد) بر‌می‌گردد. آمار قصبات در مقایسه با دوره پیشین به 6 برابر افزایش می‌یابد. در همین زمان است که قریه‌های بزرگی مانند آلتین تپه در مانا (25 هکتار)، نمازگاه تپه در دوشاق (50 هکتار)،‌ییلقین لی تپه در چا آچا (20 هکتار) و قارا تپه در حوالی ایستگاه آرتیق (20 هکتار) که توسط اسلاف ما توصیف گردیده (ماسون، 1981 و 1960، کوفتین، 1956، خلوپینا، 1978، کیرچو، 1999) بوجود آمد. به موازات گسترش قصبات آمار جمعیت سراسر واحه نیز افزایش یافت. در این زمان تمرکز ارزشهای فرهنگی، مادی و معنوی در دو مرکز بزرگ قدیمی زراعت آسیای مرکزی یعنی آلتین تپه و نمازگاه تپه روی می‌دهد. بهره‌برداری از مس و مفرغ (برنز) اختراع چرخ کوزه‌گری و توسعه بعدی مهارتهای کشاورزی موجب رشد سریع در عرصه‌های پیشه‌وری، تجارت،‌ هنر و شهرسازی گردید. در اواخر هزاره چهارم و اوایل هزاره سوم پیش از میلاد بخشی از ساکنین دامنه‌های شمالی کوپت داغ و ابیورد در سه محور عمده نقل مکان می‌کنند: سارازم در سغد، شهر سوخته (سیستان ایران) و وادی کویته (پاکستان). قطعاً این توسعه طلبی نیرومند جوامع جنوب ترکمنستان در عصر انئولیت موجب بروز روند‌های همگرایی شدید گردیده است. پهنه وسیع شرق کهن که در مدار تماسهای اجتماعی و فرهنگی – اقتصادی قرار گرفته بود شامل منطقه‌ای بود که زیر‌بنای مناسبات جدید اجتماعی در آن شکل می‌گرفت آثار تاریخی متعلق به عصر انئولیت و مفرغ ابیورد که متشابهات زیادی در فرهنگ مادی و معنوی سرزمینها و مناطق همجوار دارد تائید کننده نظر فوق الذکر است. در حدود هزاره 2-3 پیش از میلاد در نتیجه تغییرات پالئوکلیماتیک هیدروگرافیک (هیدوگرافی، علم آموزش منابع سطحی – مترجم) و دموگرافیک (جمعیتی) مرکز تمدن یکجا نشینی کشاورزی جنوب ترکمنستان در مجموع از جمله ابیورد بتدریج به قسمت سفلای مرغاب قدیم (مارگیانا) منتقل می‌شود. دامنه‌های شمالی کوپت‌داغ و قصبات واقع در ان در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد آشکارا روند آغاز بوجود آمدن دستگاههای حکومت را به نمایش می‌گذارد ولی در هزاره ششم پیش از میلاد استیلای هخامنشیان توسعه محدود تشکیلات دولت را قطع کرد. ویژگی هزاره اول پیش از میلاد ظهور نخستین امپراطوری نیرومند شرق کهن یعنی امپراطوری هخامنشی است جای پدیده‌های ارتجاعی مربوط به یورشهای کشور‌گشایی داریوش را بتدریج تغییرات مثبت می‌گیرد که در افزایش سریع آمار آثار تاریخی این دوره مشاهده می‌گردد. هم اکنون بیش از 60 قصبه منسوب به دوره مذکور در اراضی شمال ابیورد شناسایی گردیده است. مطالعه توپوگرافی (کیفیت اراضی) این آثار تاریخی تائید کننده آن است که از نظر تیپولوژی آنها به املاک روستایی و قلعه‌های کوچک متمرکز در امتداد منابع آب تقسیم می‌شوند. ولی با توجه به مقدار کافی اراضی کشاورزی مناسب این قصبات بطور مناسب در سراسر ولایت ابیورد پراکنده شده‌اند. اصلی‌ترین جنبه این عصر آن بود که ابیورد تنها از قرون 5-6 پیش از میلاد به عنوان یکی از ساتراپهای (ساتراپ – والی تام الاختیار در حکومتهای فارسی قدیم را گویند – مترجم) امپراطوری هخامنشی وارد عرصه تاریخ جهان شد.
 نوشته : اوده مرادف.ب.ن مترجم: مرضیه اونق 

 ابیورد از شهرهای کهن ایران که در شمال خراسان، بر دامنه شمالی کوههای هزار مسجد نهاده بوده و شیب آن به سوی صحرا کشیده می شده است. بارتولد نوشته که: در نزدیکی ابیورد کهنه، روستایی است که آن نیز در گذشته ابیورد خوانده می شد و اکنون پشتک نامیده می وشد. از ابیورد در منابع مختلف اسلامی، رومی و ارمنی سخن بسیار به میان آمده و در مجموع چنین بر می آید که ابیورد از مناطق استوار مرزی بوده و همچون پاسگاهی در برابر یورشهای مهاجمان دشتهای داخلی آسیا عمل می کرد. یزدگرد دوم ساسانی نیز برای جلوگیری از یورش مهاجمان دژ شهر یزدگرد را در همان نواحی بنا نهاد. پس از او پیروز، در نزدیکی ابیورد دژ شهر پیروز را ساخت. از منابع مختلف برمی آید که ابیورد ناحیه ای وسیع را در بر می گرفته و از دیرباز شناخته بوده است و در دوره ساسانی ابیورد خراج گذار ساسانی بود، و فرمانروایش را بهمنه می گفتند. چون اعراب به ابیورد تاختند، بهمنه حکمران ابیورد در برابر پرداخت چهارصد هزار درهم اعراب را از تسلط بر ابیورد بازداشت به نوشته طبری ابومسلم در ۱۳۹ه.ق پس از شوریدن بر تیمویان به ابیورد رفت و مدتی در این شهر مانند طاهریان و آنگاه صفاریان و سپس سامانیان بر شهر ابیورد و نواحی دست یافتند. پس از فروپاشی حکومت سامانیان، مدتی صحرانشینان آسیای میانه برخراسان سخت تاختند گرفتند تا اینکه در ۴۰۸ ابیوردیان به محمود غزنوی شکایت بردند و از فساد ترکمانان نالیدند و به گفته گرویزی در ۴۱۹ محمود مدتی از ترکمانان به ابیورد تاختند تا این که در۴۳۰ نسا و ابیورد به ترکمانان واگذار شد، مشروط بر اینکه به مسلمانان آزاری رسانده نشود. در ۵۴۸ ه.ق یکی از امیران سلطان سنجر به نام ابوالمؤید بر نسا و ابیورد، طوس و نیشابور فرمان می راند تا اینکه تولی پسر چنگیز مغول بر ابیورد تاخت و آنرا ویران کرد. در روزگار زوال دولت ایلخانی ابیورد زیر فرمان ارغوان خان و جانشینانش بود تا اینکه تیمور در۷۸۳ بر حصار قهقهه دست یافت و ابیورد را که به ویرانه هایی تبدیل شده بود بازسازی کرد به طوری که در ۸۰۷ ابیورد شهری بزرگ بود. ابیورد و نواحی اطراف آن تا روزگار شاه اسماعیل صفوی (۹۰۷-۹۳۰ ه.ق) در تصرف ایران بود اما دیری نگذشت که بر ابیورد تاختند تا سرانجام شاه عباس اول در ۱۰۰۹ ابیورد را از چنگ ازبکان و دیگر مهاجمان به در آورد و شاه عباس حدود ۴۵۰۰ نفر از مردم افشار بدین سامان کوچانید با این حال پس از مدتی ازبکان بر ابیورد تاختند تا این که نادرشاه در ۱۱۵۳ ه.ق بر ابیورد دست یافت و آن را ضمیمه خاک ایران کرد. پس از نادر ابیورد و نواحی اطراف آن از تبعیت ایران بدر آمد و سرانجام در تابعیت امپراتوری روسیه قرار گرفت. هم اکنون ویرانه های ابیورد در ۱۱۷ کیلومتری عشق آباد نهاده است

 اَبیوَرد نام‌های دیگر: اباورد، باورد) از شهرهای کهن ایران در شمال خراسان، بر دامنه شمالی کوه‌های هزار مسجد است. مکان ابیورد را نیز میان نسا و سرخس یا نسا و مرو دانسته‌اند، صاحب کتاب المسالک و الممالک می‌نویسد: «از مرو تا باورد شش مرحله است.»

ژوستن ( سده 2 پ . م ) محل شهردارا را در دامنه کوه زاپاتنن و پلین ،‌ دانشمند رومی ( سده 1 پ . م ) در دامنه کوه آپاوارتن دانسته اند . ژوستن ،‌آپاروارتن ، کوه ابیورد که در گذشته باورت / بااورت و سپس باورد می گفتند ، دانسته است . دایرة المعارف اسلامی ،‌ ابیورد را سرزمین نیاکان اشکانی و محل شهر دارا را در آن جا تعیین کرده است . بنابراین بایستی شهر « دارا » در دامنه کوههای درگز قرار داشته باشد.

 ایزیدو رشارا کسی محل شهر دارا را در شمال پارتیا تعیین میکند و به آن نام آپاوارتنن میدهد. پلین دانشمند رومی محل شهر دارا را در دامنه کوه آپاوارتن تعیین میکند. ژوستن ، آپاوارتن را کوه ابیورد میداند .دائره المعارف اسلامی ، ابیورد را سرزمین نیاکان اشکانی دانسته و جای شهر دارا را در آنجا میداند.

در صفحه 19 کتاب خاوران گوهر ناشناخته ایران چنین آمده است : قدیمترین و نخستین شهر این منطقه نیسایا بوده که بعدا به نسا معروف و بیشتر در تاریخ و جغرافیا توام با شهر مجاور و باستانی خود باورد ( نسا و باورد ) یا ( نسا و ابیورد ) و سپس ( نسا و درون و باورد ) آورده شده است.

بعضی از محققان این چنین اظهار نظر کرده اند که قلعه داراگرد در زمان ساسانیان مرکز روحانیون زرتشتی و دارای ضرابخانه بوده است ،‌ در اواخر قرن اول هجری قمری سکه ضرب شده است . حدود منطقه ابیورد در این زمان از سرخس تا نسا گسترده بوده است . این سرزمین که در انتهای دشت قراقوم بر سر راه قبایل مختلف مهاجم دشتهای داخلی آسیا در ابتدای اولین خطه جلگه های حاصلخیز خراسان قرار گرفته است ،‌ بنابر موقعیت طبیعی و نظامی از دیر باز محل کشمکشها و زد و خوردهای اقوام مختلف بوده است . با سقوط سامانیان دفاع ولایات شمالی ایران در برابر حملات چادر نشین ها به سستی گرائید و هجوم صحرا نشینان آسیای مرکزی به خراسان فزونی گرفت . به روزگار سلطان محمود غزنوی ترکمانان ( غزان ) به منطقه نسا و ابیورد هجوم آوردند و در این شهرها سکنی گزیدند و ترکی شدن این نواحی آغاز گردید . به روزگار چنگیز ، پسرش « تولی » ابیورد را تصرف کرد و به نهب و تاراج اهالی پرداخت و آن شهر زیبا را که در آن عالمی از عمارات موج می زد با خاک یکسان نمود و اکثر مردم را از دم تیغ گذراند . این شهر با این همه عظمت و بزرگی پس از هجوم مغولان و بعد از او تیمور رونق خود را از دست داد و از اواخر قرن هشتم که شهرها و آبادیهای این منطقه مورد تجاوز و اشغال ازبکان قرار گرفت دوران قدرت آن شروع گردید . در اوایل عصر افشاری ساختن مسجد بزرگی در مولود آباد ( زادگاه نادر ) و برخی ساختمانها در شهر نشانی از گسترش و رونق درگز می باشد ،‌ ولی ویرانی هایی که ناشی از تهاجمات اقوام همسایه بود ،‌ همراه با عدم توجه حکومت مرکزی وخصوصاً جدایی قسمت آباد و تاریخی آن ( با 9 هزار خانوار جمعیت و 24 شهرک و روستا ) و واقع شدن آنان در کشور ترکمنستان که شامل ابیورد و نسا و قسمتی از مناطق آنان می باشد.

در وصف شهید در خون غلتیده // امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی
گروه مرزبانی – شهادت امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی شهیدی مرزنشین از خطه خراسان رضوی گرامی باد.

،امیر سپهبد "علی صیاد شیرازی" فرمانده اسبق نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران وعضو شورای عالی دفاع بوده است .او متولد روستای کبود شهرستان درگز در استان خراسان رضوی می باشد. .وی یکی از فرماندهان جنگ ایران و عراق بود. صیاد شیرازی پس از 32سال خدمت در یگانهای مختلف نیروی زمینی ارتش در تهران مقابل درب منزلش ، به دست نیروهای مسلح سازمان مجاهدین خلق ،ترور شد.

موقعی که ندای رهبر کبیر انقلاب را لبیک گفتی وبه جنگ حق علیه باطل هشت سال دفاع مقدس پای نهادی جام شهادت در دست داشتی .وچه روزها و شب ها که بی محابا ،بر دل دشمنان تاختی و خوار وذلیلشان کردی.

چه رنجها و سختیها تحمل کردی تا یک وجب از خاک میهنمان به دست مزدوران و از خدا بی خبران نیفتد.دل دریایی داشتی ،ایمان قوی،مهربانیت حد و حصر نداشت ،در شجاعت مرد عمل بودی ودر اوج عرفان تن فولادی و اراده محکمت بی ارتباط به زادگاه کبود گنبد درگز نیست .به واقع روحت در جسم خاکیت نمی گنجد .ودر یک کلام افلاکی بودی .بی شک ،بی شک طلوع و فجر وغروب سرخ فلق به یاد عزیزانی چون تو شیرین است.همان لحظات عالی استجابت دعا ،تویی که از جان گذشتی و جانان رسیدی .دوستان مجروح و جانباز و برادران دینی و خونیت از تو به نیکی یاد می کنند . وبا دیدن گل سرخ لا له ،اشک در چشمانت برق می زدند ،آرام وقرار نمی شناسند واز فراغت دلگیرند .

بهار و خزان زندگی برایت بوی جبهه می داد.پرپر شدن همسنگرانت ،آرزوی شهادت را در دل تو علی دو چندان می کرد .چه عاشقانه خانه تکانی دل کردی و درست بعد از بیست و یک روز زمستان سرد سال هفتاد وهشت ،شربت شهادت را نوشیدی و پا به بهار جاودانگی در عالم ملکوت نهادی .و چه زودتر از این جهان رخت بستی در حالی که پنجاه وپنج بیشتر نداشتی .کاش میشد شهادت را که آرزوی یک عمرت بود تبریک می گفتم .

مرکزاطلاع رسانی فرماندهی مرزبانی استان خراسان رضوی.


پارک ملی تندوره: در شمال شرقی ایران و نزدیک کشور ترکمنستان در شهرستان درگز و در حوزه آبریز هریرود و کشف رود و زیر حوزه رودخانه درونگر قرار گرفته است. مرتع ترین منطقه، قله قنبرعلی در جنوب به ارتفاع 2586 متر است و پست ترین نقطه با ارتفاع 884 متر در بخش شمالی قرار دارد.

 

این منطقه فاقد مراکز جمعیتی می‌باشد و تنها پاسگاه‌های محیط بانی چهل‌میر، بابانستان، شکراب، تیوان، درونگر، چرلاق و زیارتگاه علی بلاغ در آن قرار دارند. 

راه اصلی پارک جاده شوسه قوچان به درگز می‌باشد که از سه نقطه قریه اینچه کیکانلو (واقع بر سر راه درگز - قوچان) تا پاسگاه شکر آب (جنوب پارک) 10 کیلومتر، از درگز تا پاسگاه چهل میر (شرق پارک) 30 کیلومترو از نوخندان تا زیارتگاه بابانستان (شمال پارک) 12 کیلومتر می‌توان به پارک دسترسی پیدا کرد.
پلنک چهلمیر درگز

در این منطقه بازمانده‌های سکونت در دوران گذشته دیده می‌شود که از آن جمله می‌توان به آثار باقی مانده از دژی قدیمی به نام قلعه رجبه اشاره نمود که بنا بر مشهور قدمت آن به قبل از اسلام بر می‌گردد.
از 7 گونه گربه‌سان ایران 5 گونه یعنی پلنگ ایرانی، گربه جنگلی، گربه دشتی، گربه پالاس و سیاه‌گوش اورآسیا در این منطقه زندگی می‌کنند. این منطقه بهترین زیستگاه پلنگ در ایران است. از سمداران منطقه هم می توان به بز وحشی که گله‌های 100 تا 150 رأسی آن در ارتفاعات منطقه دیده می‌شود و گوسفند وحشی که از گونه قوچ و میش اوریال و خالص‌ترین نژاد این گونه در ایران است، اشاره کرد. روباه قرمز، شغال، سمور سنگی، کفتار، رودک و انواع جوندگان همچون پیکا و تشی از دیگر پستانداران این منطقه‌اند.
کورکور، سارگپه پابلند، عقاب دشتی، عقاب شاهی، عقاب طلایی، کرکس، هما، لیل، کوکر، مرغ حق، شبگرد بلوچی، بادخورک معمولی، بادخورک کوهی، زنبورخور معمولی، هدهد، چکاوک طوقی، پیت خاکی و سنگ‌چشم دم‌سرخ گروهی از پرندگان مهاجر به پارک را تشکیل می‌دهند.
خزندگان این پارک هم شامل 9 گونه مار غیر سمی، 4 گونه مار نیمه سمی، 5 گونه مار سمی، 6 گونه سوسمار و لاک‌پشت می‌شوند. پوشش گیاهی پارک نیز بسیار متنوع است و تاکنون 373 گونه از 60 تیره در این پارک شناسایی شده‌است.

منبع: http://dargaz.info

درگز یکی از شهرهای استان خراسان رضوی در شمال شرقی ایران است. نام پیشین این شهر محمدآباد بود. به استشهاد مستندات تاریخی، درگز قبل از ورود اسلام به ایران مرکز حکومت اشکانیان بوده و پیش از آن هخامنشیان نیز بر آن سیطره داشته اند.
در حدود سال 243 قبل از میلاد وقتی که دارا پادشاه ایران در جنگ با اسکندر در اربل شکست خورد، اسکندر به تعقیب او پرداخت و وی با ناحیه پارت یا خراسان کنونی پناهنده شد و در منطقه فعلی درگز به قتل رسید.
تیرداد پادشاه اشکانی وقتی به حکومت رسید در محل کشته شدن دارا با یادبود وی شهری به نام دارا بنا نهاد که بعدها درگز نامیده شد.
دارا در لغتنامه فرس قدیم به معنی پادشاه به کار رفته و از همین رو درگز را داراگرد نامیده اند. بعدها در زمان آقا محمدخان قاجار این شهر دره گز یا محمد آباد نامیده شد که به تدریج به سبب کثرت استعمال دره گز به درگز تبدیل شد.


دره رودخانه درونگر؛ درگز؛ عکس از احسان بابایی


درگز؛ مرز ایران و ترکمنستان؛ جاده روستای شیلگان؛ عکس از احسان بابایی


آبشار - پارک ملی تندوره؛ درگز؛ عکس از احسان بابایی

درگز که تا تهران ۱۱۵۰ و تا مشهد ۲۵۵ کیلومتر فاصله دارد. از شمال به مرز ایران و ترکمنستان از مشرق و جنوب شرقی به مشهد از جنوب به چناران و از مغرب به قوچان محدود و مختصات آن ۳۷ درجه و ۳۶ دقیقه عرض شمالی و ۵۹ درجه و ۶ دقیقه طول شرقی است. از اماکن دیدنی این شهر می‌توان به آب گرم الله‌اکبر و پارک ملی تندوره اشاره کرد.